English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
random U حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
randomly U حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
field emission U پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
pmos U ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
cmos U روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
solid state U نیمه هادی
semi conductor U نیمه هادی
semicinductor U نیمه هادی
p type semiconductor U نیمه هادی نوع "پی "
gallium arsenide U قطعه نیمه هادی
solid state cartridge U کارتریج نیمه هادی
n type semiconductor U نیمه هادی نوع N
semiconductor memory U حافظه نیمه هادی
semiconductor storage U حافظه نیمه هادی
semiconductor device U دستگاه نیمه هادی
metallic oxide semiconductor U نیمه هادی اکسید فلزی
integrate semiconductor circuit U مدار نیمه هادی مجتمع
solid-state U مربوط به وسایل نیمه هادی
low gap semiconductor U نیمه هادی با فاصله انرژی کوچک
complementary metal oxide semiconductor U نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی
jitter U حرکت نامنظم اتفاقی
variable camber U سطوح هادی گاز به داخل توربین
transistors U ترانزیستور سه لایهای از انواع مختلف نیمه هادی
transistor U ترانزیستور سه لایهای از انواع مختلف نیمه هادی
wafer U تکه کاملی از ماده نیمه هادی تک بلوری
wafers U تکه کاملی از ماده نیمه هادی تک بلوری
jumbo chip U مدار مجتمع که از مهر نیمه هادی استفاده میکند
photoresist U فرایند بکار برده شده در تولیددستگاههای نیمه هادی
diode U دیور نیمه هادی که در صورت اعمال جریان نور منتشرمیکند
transistor U وسیله الکترونیکی نیمه هادی که جریان را در یک مدار کنترل میکند.
transistors U وسیله الکترونیکی نیمه هادی که جریان را در یک مدار کنترل میکند.
lightest U دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
silicon U محل پایه تولید کنندگان قط عات نیمه هادی آمریکا در california
led U دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند
lighted U دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
silicon U عنصری با خصوصیات نیمه هادی , به صورت کریستال برای تولید کنندگان IC
light U دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
fet U Transistor Effect Field نیمه هادی که به عنوان یک عنصر حافظه بکار برده میشود
dtl U Logic Transistor Diod منطق میکروالکترونیکی که براتصالات میان دیودهای نیمه هادی و ترانزیستور استواراست
oxides U روش تولید و طراحی خانواده مدارهای مجتمع با استفاده از هادیهای آهن و اکسید روی نیمه هادی
oxide U روش تولید و طراحی خانواده مدارهای مجتمع با استفاده از هادیهای آهن و اکسید روی نیمه هادی
mask U طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
microchip U مداری ه تمام قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک قطعه نیمه هادی قرار دارند با روشهای حکاکی و فرآیندهای شیمیایی
microchips U مداری ه تمام قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک قطعه نیمه هادی قرار دارند با روشهای حکاکی و فرآیندهای شیمیایی
integrated circuit U مداری که همه قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک نیمه هادی کوچک قرار دارند به وسیله روشهای حکاکی و شیمیایی
masks U طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
pnp transistor U emiher آن از نوع نیمه هادی P هستند و base آنها نوع n است
electric U حرکت شدید بار الکتریکی در یک هادی
currents U حرکت قط عات بار دار در یک هادی
current U حرکت قط عات بار دار در یک هادی
solid-state U وسیله الکترونیکی که با اثرات سیگنالهای الکترونیکی یا مغناطیسی در ماده نیمه هادی کار میکند
varistor U مقاومت نیمه هادی با دوالکترود که مقاومت ان به نسبت عکس ولتاژ در هرجهت تغییر میکند
p channel mos U تکنولوژی نیمه هادی اکسیدفلزی نسبتا" قدیمی برای دستگاههایی که با تکنولوژی LSI ساخته شده اند
mos U روش تولید و طراحی برای مدارهای مجتمع خاص با استفاده از هادیهای آهنی و اکسی روی نیمه هادی . و نیز مراجعه شود به MOSFET
metal oxide semiconductor U روش تولید و طراحی برای خانوادههای خاصی از مدارهای مجتمع با استفاده از الگویی از هادیهای آهنی و اکسیر که روی نیمه هادی قرار دارند
die U قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد
overlapped U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlap U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
chips U وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
chip U وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
phototransistor U نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود
ebam U Addressed ElectricBeam دستگاه ذخیره الکترونیکی که از مدارهای الکترونیکی برای کنترل اشعهای از یک سطح نیمه هادی اکسید فلز خوانده یا در ان می نویسد استفاده میکندemory
boresafe fuze U ماسوره دارای ضامن حرکت در داخل لوله
npn transistor U طرح ترانزیستور و قط بی با نیمه هادی نوع P برای پایه و نوع n برای collector و emither
reversed U حرکت نوک چاپگر در نیمه خط به بالابرای چاپ حروف بزرگ
reverse U حرکت نوک چاپگر در نیمه خط به بالابرای چاپ حروف بزرگ
reverses U حرکت نوک چاپگر در نیمه خط به بالابرای چاپ حروف بزرگ
reversing U حرکت نوک چاپگر در نیمه خط به بالابرای چاپ حروف بزرگ
coriolis force U نیروی اینرسی فاهری که روی یک جسم با سرعت زاویهای داخل یک سیستم دوار در حرکت است
insulates U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulate U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulating U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
superconductor U خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی
superconductors U خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی
superconductive U خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی
coriolis effect U پاسخهای فیزیولوژیکی شخصی که داخل یک محفظه در حال دوران در هر جهت بجز جهت موازی با محورهادرحال حرکت است
conductor rail U ریل هادی شمش هادی
shields U هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
shield U هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
interlap U چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
seahorses U رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorse U رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
ratline U عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
electron vibrations U نوسان الکترونها
electronic emission U انتشار الکترونها
electron vibrations U ارتعاش الکترونها
electron velocity U سرعت الکترونها
electron theory U نظریه الکترونها
electronic current U جریان الکترونها
electron impact U تصادم الکترونها
electron current U سیلان الکترونها
electron discharge U تخلیه الکترونها
electron impact U برخورد الکترونها
electron current U جریان الکترونها
electron physics U فیزیک الکترونها
electron density U چگالی الکترونها
epicyclic transmission U یک یاچند چرخ دنده که در داخل یاخارج چرخ دنده دیگری حرکت می کنند
thermionic U مربوط به تابش الکترونها ازاجسام داغ
splicing U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semilustrous U نیمه درخشان نیمه مجلل
splices U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
spliced U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
imbricate U نیمه نیمه روی هم گذاشتن
splice U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semipublic U نیمه عمومی نیمه دولتی
ammeter U دستگاه اندازه گیری شدت جریان الکترونها
intercommand U داخل قسمت داخل یکان
subscriber's line U اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
photoconductive U هادی حساس نسبت به نور هادی نور
nuclide U کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
erratic U نامنظم
acrostic U نامنظم
unconventional U نامنظم
irregular U نامنظم
randomly U نامنظم
out of kelter U نامنظم
aperiodic U نامنظم
random U نامنظم
sporadic <adj.> U نامنظم
infrequent <adj.> U نامنظم
haywire U نامنظم
jerky U نامنظم رونده
by fits and starts <idiom> U به طور نامنظم
erratic block U بلوک نامنظم
irregular polymer U بسپار نامنظم
irregulars U ارتش نامنظم
statistic copolymer U همبسپار نامنظم
random test U ازمایش نامنظم
skew polygon U کثیرالاضلاع نامنظم
disorderly U نامنظم مختل
island bases U پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
cross grained U دارای رگههای نامنظم
flares U باشعله نامنظم سوختن
random wound U سیم پیچ نامنظم
sporadic group U گروه نامنظم [ریاضی]
poorly graded U دانه بندی نامنظم
flare U باشعله نامنظم سوختن
chapman region U منطقه فرضی در لایههای فوقانی اتمسفر که توزیع دانسیته الکترونها در ان باتغییرات ارتفاع قابل پیش بینی است
half life U نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
mortise dead lock U قفل داخل کار قفل داخل درب
flares U روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
buffets U نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffeting U نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffeted U نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffet U نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
grout U بلغور قطعات کوچک و نامنظم سنگ دوغاب
bias U وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
out of square U خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست
biases U وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
flare U روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
cyclopean U [معماری ترکیب شده با شکلهای نامنظم در بلوک سیمانی]
to wobble [rotate unevenly] U لنگ بودن [تاب داشتن] [به طور نامنظم چرخیدن] [اصطلاح روزمره]
airbrush U یک ابزار نقاشی که الگوهای نامنظم از نقاط را ایجاد میکند مانند اسپری مکانیکی
beneficial occupancy U اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
anti knock U ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
from mid may to mid june U از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
ductile U هادی
guide U هادی
leading line U خط هادی
guides U هادی
electric conductor U هادی
guided U هادی
steerer U هادی
directorial U هادی
leads U هادی
directors U هادی
conductor U هادی
director U هادی
conductors U هادی
cable U هادی
lead U هادی
cabled U هادی
semifinal U مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com