Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
wave kick
U
حرکت روی جلوی تخته موج با ضربه زدن یا کشیدن یک پادر موج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pull
U
ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
pulls
U
ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
to swat the ball away
U
با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن
[دربازه بان]
wash
U
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washed
U
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washes
U
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
course line shot
U
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
pull a punch
U
در موقع ضربه دست را کشیدن
cock
U
چخماق کشیدن ضربه زدن به چاشنی
cocks
U
چخماق کشیدن ضربه زدن به چاشنی
cocking
U
چخماق کشیدن ضربه زدن به چاشنی
follow-throughs
U
ادامه حرکت پس از ضربه
follow-through
U
ادامه حرکت پس از ضربه
sway away
U
رد کردن ضربه با حرکت بدن
vital point
U
حرکت غیرمجاز ضربه به نقاط حساس بدن
back lift
U
حرکت چوب کریکت به عقب پیش از ضربه
pull shot
U
ضربه با اوردن پای عقب جلومیله و حرکت افقی چوب کریکت
indeterminacy
U
پادر هوایی
wear down
U
از پادر اوردن
indeterminate
U
پادر هوا
interceding
U
پادر میانی کردن
intercedes
U
پادر میانی کردن
interceded
U
پادر میانی کردن
intercede
U
پادر میانی کردن
strikes
U
فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
strike
U
فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
change of leg
U
وادار کردن اسب به تغییر پادر چهارنعل کوتاه
multi board computer
U
کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
stopboard
U
تخته مستطیل پشت چاله پرش با نیزه تخته لبه دایره پرتاب وزنه
lee board
U
تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
daughter board
U
تخته جانبی که به تخته اصلی سیستم وصل میشود
board
U
تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
boarded
U
تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
boarded
U
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board
U
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
hits
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
planking
U
تخته پوشی تخته بندی
plywood
U
تخته لایی تخته چند لا
expansion slots
U
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
notice board
U
1-تخته نصب شده در دیوار که نکات مهم روی آن قرار می گیرند. 2-نوعی تخته آگهی که پیام به کاربران نصب میشود
bare board
U
تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
punt
U
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts
U
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted
U
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
differential ailerons
U
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
impluse response
U
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
bouse
U
بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
weight
U
بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
plank
U
تخته تخته کردن
energy absorber
U
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
NIC
U
تخته جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. تخته داده کامپیوتر را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند که در امتداد در کابل شبکه ارسال خواهد شد
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone .
U
ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
cross
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
weather board
U
تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
sclaff
U
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
snuffles
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
agonise
U
زحمت کشیدن درد کشیدن
twinges
U
درد کشیدن تیر کشیدن
twinge
U
درد کشیدن تیر کشیدن
former
U
جلوی
feont
U
جلوی
frontward
U
جلوی
pad
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
waving
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinted
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
before my very eyes
U
جلوی چشمهایم
forwarded
U
جلوی گستاخ
prior
U
پیشین جلوی
fore
U
جلوی درجلو
fore
U
جلوی قایق
at the fore
U
در جلوی کشتی
sincipital
U
واقع در جلوی سر
in the way
U
جلوی راه
forward
U
جلوی گستاخ
mouses
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
U
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball
U
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
bowing
U
قسمت جلوی قایق
forward echelon
U
رده جلوی نبرد
bowed
U
قسمت جلوی قایق
foresheets
U
فضای جلوی قایق
decked
U
سکوی جلوی تانک
front wing
U
گلگیر جلوی اتومبیل
bows
U
قسمت جلوی قایق
afterleech
U
بادبان جلوی قایق
front mud guard
U
گلگیر جلوی اتومبیل
ackermanaxle
U
محور جلوی اتومبیل
nose spray
U
بسکهای جلوی گلوله
decks
U
سکوی جلوی تانک
windshield
U
شیشه جلوی اتومبیل
bow
U
قسمت جلوی قایق
bowling crease
U
خط موازی جلوی پایه ها
I walked past the shop ( store ) .
U
از جلوی فروشگاه گذشتم
windshields
U
شیشه جلوی اتومبیل
forward area
U
منطقه جلوی رزم
wind screen
U
شیشه جلوی اتومبیل
head sail
U
بادبان جلوی دکل
anticum
U
جرز جلوی معبد
googol
U
عدد یک با صد صفر در جلوی ان
to get in the way
U
جلوی راه را گرفتن
deck
U
سکوی جلوی تانک
to stop the bus
U
جلوی اتوبوس را گرفتن
under one's nose
<adv.>
U
جلوی چشم کسی
prowords
U
کلمات جلوی جملات
Get out of my sight!
<idiom>
U
از جلوی چشمم دور شو!
Get out of my face!
<idiom>
U
از جلوی چشمم دور شو!
camber
U
انحنای جلوی اسکی
cambers
U
انحنای جلوی اسکی
cruises
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
move off the ball
U
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
cruised
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
fish tailing
U
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
stroked
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
taped
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroke
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
strokes
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
shank
U
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
forwards
U
سه بازیگر جلوی تور والیبال
foreshores
U
لبه جلوی ساحل دریا
foreshore
U
لبه جلوی ساحل دریا
to nip something in the bud
U
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
jibbed
U
بادبان سه گوشه جلوی دکل
metopon
U
قسمت جلوی زائده جلومغز
to bridle one's own tongue
U
جلوی زبان خودرا گرفتن
Accidents wI'll happen .
U
جلوی اتفاق رانتوان گرفت
To keep prices down.
U
جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
jibs
U
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbing
U
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jib
U
بادبان سه گوشه جلوی دکل
to block
[hold up]
(the) traffic
U
جلوی رفت و آمد را گرفتن
hold one's fire
<idiom>
U
جلوی زبان خود را گرفتن
forebody
U
بدنه قسمت جلوی ناو
foresail
U
بادبان سه گوش در جلوی دکل
forward bow spring
U
فنر جلوی سینه کشتی
To teach grandma to suck eggs.
U
جلوی لوطی معلق زدن
nip in the bud
<idiom>
U
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
front wheel suspension
U
اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
compound motion
U
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
counter clockwise
U
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfers
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
panels
U
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
There is nothing to prevent me.
U
هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
panel
U
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father.
U
جلوی پدرش سیگار نمی کشد
Drop me by the phone booth.
U
مرا جلوی کیوسک تلفن پیاده کن
It took place under my very eyes.
U
درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
anti dazzle vizor
U
سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
fore and aft
U
واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
foreland
U
زمین جلوی موضع دماغه سنگر
to get in somebody's way
U
جلوی راه کسی
[چیزی]
را گرفتن
Come and get warm by the fire .
U
بیا جلوی آتش که گرم بشوی
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
U
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
tacked
U
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
head up
U
بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
Drop me off in front of the train station!
U
من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
hold one's tongue
<idiom>
U
جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
tack
U
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacks
U
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacking
U
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
mizzen staysail
U
بادبان روی سیم جلوی دکل فرعی
leading point
U
نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
You are roasting yourself in front of the fire .
U
خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
fore check
U
جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
head down
U
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head off
U
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
It is never too late to mend.
U
هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
You are going to gain weight. if you let yourself go.
U
اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
He parked the car right in front of the garage.
U
درست جلوی گاراژ اتومبیل را پارک کرد
to bolt somebody out
U
[با قفل کردن]
جلوی راه کسی را گرفتن
center of gravity envelope
U
تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
muzzle boresight
U
حلقه تار موی محوریابی جلوی لوله توپ
ante-choir
U
[فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
zero stage
U
طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
placekick
U
ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
drags
U
کشیدن بزور کشیدن
drag
U
کشیدن بزور کشیدن
dragged
U
کشیدن بزور کشیدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com