English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
counterclockwise rotation U حرکت در خلاف عقربههای ساعت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
counterclockwise U در خلاف عقربههای ساعت
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
the clock was put back U عقربههای ساعت را عقب بردند
clockwise U درجهت گردش عقربههای ساعت
clockwise U مطابق گردش عقربههای ساعت راستگرد
counterclockwise U در خلاف جهت ساعت
counterclockwise U درجهت مخالف حرکت عقربه ساعت
I want to depart tomorrow morning [noon, afternoon] at ... o'clock. U من می خواهم فردا صبح [ظهر شب] ساعت ... حرکت کنم.
gammadion U چلیپایی که برانتهای هریک ازچهارخطان ازطرف حرکت عقربه ساعت رس
sundials U ساعت خورشیدی ساعت شمسی ساعت فلی
sundial U ساعت خورشیدی ساعت شمسی ساعت فلی
Look at the watch. U نگاه کنید به ساعت [مچی] ببینید ساعت چند است.
By my watch it's five to nine. U طبق ساعت [مچی] من ساعت پنج دقیقه به نه است.
zone time U وقت یا ساعت منطقهای سیستم ساعت 42 ساعتی جهانی
My curfew is at 11. U من ساعت ۱۱ باید خانه باشم. [چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد]
standard time U ساعت بین المللی ساعت استاندارد
spindles U دسته کوک ساعت رقاصک ساعت
spindle U دسته کوک ساعت رقاصک ساعت
He arrives at 4 O'clock instead of 3 O'clock. U او [مرد] عوض ساعت ۳ ساعت ۴ می آید.
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
synchronous U ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است
clockwise U مطابق گردش عقربه ساعت در جهت عقربه ساعت
o'clock U ساعت از روی ساعت
transmissions U وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
transmission U وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
offense,etc U خلاف
misdoing U خلاف
misconduct U خلاف
contrary to U بر خلاف
petty offence U خلاف
trespasses U خلاف
misdeed U خلاف
trespassing U خلاف
trespassed U خلاف
offence U خلاف
perverse U خلاف بد
offenses U خلاف
trespass U خلاف
minor offence U خلاف
misdeeds U خلاف
delict U خلاف
misdemeanor U خلاف
fouled U خلاف طوفانی
untruthful U خلاف حقیقت
foul U خلاف طوفانی
inadvisability U خلاف مصلحت
fouls U خلاف طوفانی
fouler U خلاف طوفانی
unconventional U خلاف عرف
immoral U خلاف اخلاق
misprision U خلاف کاری
missatement U خلاف گویی
trumped up U خلاف واقع
trumped-up U خلاف واقع
anomaly U خلاف قاعده
unlawful U خلاف شرع
malversation U اختلاس خلاف
foulest U خلاف طوفانی
opposit U در خلاف جهت
commit a minor offence U خلاف کردن
contra flow U خلاف جهت
contrary to nature U بر خلاف طبیعت
reversing U خلاف جهت
reverses U خلاف جهت
reversed U خلاف جهت
reverse U خلاف جهت
unconscionable U خلاف وجدان
court of minor offence U محکمه خلاف
offenders U خلاف کار
offender U خلاف کار
court of petty offences U محکمه خلاف
contrary U مقابل خلاف
untrue U خلاف واقع
irregular U خلاف قاعده
anomalies U خلاف قاعده
guilty of a minor offence U خلاف کار
anomalous U خلاف قاعده
misconduct U خلاف کاری
abnonmally U بر خلاف قاعده
impolicy U خلاف مصلحت
immorally U بر خلاف اخلاق
illogic U خلاف منطق
police court U دادگاه خلاف
police court U محکمه خلاف
contradiction U خلاف گویی
anticlimactic U خلاف انتظاری
contradictions U خلاف گویی
unnatural U بر خلاف اصول طبیعت
heterotaxy U ترتیب خلاف قاعده
heterotaxis U ترتیب خلاف قاعده
illegality U کار خلاف قانون
malfeasance U کار خلاف قانون
offend U مرتکب خلاف شدن
to rise up against someone [something] U شورش کردن بر خلاف
upwind U خلاف جهت باد
unnaturally U بر خلاف اصول طبیعت
unreason U عمل خلاف عقل
irregular act U عمل خلاف رویه
offends U مرتکب خلاف شدن
offended U مرتکب خلاف شدن
untruth U خلاف حقیقت کذب
to offend against any one U به کسی خلاف کردن
inequitable U خلاف موازین انصاف
inequity U خلاف موازین انصاف
unscientific U خلاف موازین علمی
untruths U خلاف حقیقت کذب
hacker U شخص خلاف کار
hackers U شخص خلاف کار
inequities U خلاف موازین انصاف
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
This is against our agreement. [This is contrary to our agreement] U این بر خلاف قرارداد ما است.
retrograde U دوران در خلاف جهت معمول
To swim against the current. U بر خلاف جریان آب شنا کردن
condition contrary to the requirement U شرط خلاف مقتضای عقد
condition contrary to the requirment U شرط خلاف مقتضای عهد
malfeasance U شرارت کار خلاف قانون
condition contrary to the requirment of U شرط خلاف مقتضای عهد
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
crosser U خلاف میل کسی رفتار کردن
crossest U خلاف میل کسی رفتار کردن
crosses U خلاف میل کسی رفتار کردن
impoliticly U از روی خلاف مصلحت بطور غیرمقتضی
cross U خلاف میل کسی رفتار کردن
unconstitutional U بر خلاف قانون اساسی برخلاف مشروطیت
corpus delicti U عنصر مادی جرم وعمل خلاف قانون
Unless otherwise stated . U مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
to swim against the tide <idiom> U بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
unmilitary U بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
to strive against the stream <idiom> U بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
to buck the trend <idiom> U بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
adverse yaw U شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
neap tide U دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
shields U , بر خلاف کابل STP , جفت سیم ها وارد لایه دیگری نمیشوند
shield U , بر خلاف کابل STP , جفت سیم ها وارد لایه دیگری نمیشوند
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum U سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression U میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skull U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens U مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skulls U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
travelling overwatch U راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
nodes U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch U حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
node U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
quadrature encoding U سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
prior possession U تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
overpersuade U کسی را بر خلاف میلش به کردن کاری وادار کردن
clock generator U ساعت زا
watch U ساعت
clk U ساعت
zero hour U ساعت س
passionflower U گل ساعت
by my watch U ساعت من
passion flower U گل ساعت
hours U ساعت
hour U ساعت
in hour's time U دو ساعت
watching U ساعت
maypop U گل ساعت
hour ly U ساعت به ساعت
watched U ساعت
hourly U ساعت به ساعت
oclock U ساعت
clocks U ساعت
self-esteem U ساعت
timepieces U ساعت
h hour U ساعت س
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com