Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
slide
U
حرکت از پهلو
slides
U
حرکت از پهلو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
crab
U
به پهلو حرکت کردن
crabs
U
به پهلو حرکت کردن
yaw
U
پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
yawed
U
پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
stockli
U
حرکت روی خرک ازانتها به وسط یا بعکس بادایره زدن ژیمناست از پهلو
Other Matches
To toss and turn. To roll over.
U
از پهلو به پهلو غلتیدن (درخواب وغیره )
They were walking three abreast.
سه نفری پهلو به پهلو قدم می زدند
line abreast
کشتی هایی که پهلو به پهلو می روند
side by side columns
U
ستونهای پهلو به پهلو
galncing collision
U
برخورد پهلو به پهلو
collateral
U
پهلو به پهلو متوازی
differential ailerons
U
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
flanked
U
پهلو
handing
U
پهلو
hand
U
پهلو
flank
U
پهلو
ship side
U
پهلو
sidling
U
از پهلو
flanking
U
پهلو
abreast
U
پهلو به پهلو
decagon
U
ده پهلو
laterally
U
از پهلو
broadside
U
به پهلو
sidewards
U
از پهلو
two-edged
U
دو پهلو
broadsides
U
به پهلو
one-sided
U
یک پهلو
sexangle
U
شش پهلو
two edged
U
دو پهلو
yoko
U
پهلو
hexagons
U
شش پهلو
sides
U
پهلو
hexagon
U
شش پهلو
side
U
پهلو
nip and tuck
U
پهلو به پهلو
side by side
U
پهلو به پهلو
side view
U
از پهلو
sideling
U
از پهلو
triangles
U
سه پهلو سه بر
by
U
از پهلو
sideward
U
از پهلو
one sided
U
یک پهلو
side arm
U
از پهلو
sideways
U
از پهلو
along side
U
در پهلو
triangle
U
سه پهلو سه بر
three sided
U
سه پهلو
waved
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinting
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
U
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
octagons
U
هشت پهلو
polygonal
U
بسیار پهلو
octagon
U
هشت پهلو
quinquelat eral
U
پنج پهلو
sidestroke
U
شنای پهلو
many-sided
U
چند پهلو
many sided
U
چند پهلو
sideswipe
U
پهلو زدن به
sideswipes
U
پهلو زدن به
quindec agon
U
پانزده پهلو
double-entendres
U
حرف دو پهلو
double entendres
U
حرف دو پهلو
double entendre
U
حرف دو پهلو
pulmonitis
U
سینه پهلو
prevarication
U
حرف دو پهلو
double talk
U
جمله دو پهلو
heptagonal
U
هفت پهلو
pitch diameter
U
قطر پهلو
pneumonia
U
سینه پهلو
sideway
U
فرعی از پهلو
multilateral
U
چند پهلو
slab sided
U
پهن پهلو
goosewing
U
دو پهلو بادبان
pentagon
U
پنج پهلو
pentagons
U
پنج پهلو
along side
U
پهلو به پهلوی
sides
U
پهلو کناره
broadsides
U
ناو به پهلو
octangular
U
هشت پهلو
skidded
U
به پهلو سریدن
septilateral
U
هفت پهلو
broadside
U
ناو به پهلو
transfer
U
پهلو- رفت
skids
U
به پهلو سریدن
skidding
U
به پهلو سریدن
transferring
U
پهلو- رفت
transfers
U
پهلو- رفت
scalene
U
نابرابر پهلو
pentangular
U
پنج پهلو
skid
U
به پهلو سریدن
multivocal
U
چند پهلو
polygon
U
بسیار پهلو
it has sides
U
سه پهلو دارد
lateral flexion
U
خم شدن به پهلو
side blown converter
U
مبدل پهلو دم
side
U
پهلو کناره
list
U
یک پهلو شدن
polygons
U
بسیار پهلو
equilateral
U
دو پهلو برابر
yoko geri
U
ضربه به پهلو
peripeneumony
U
سینه پهلو
trackball
U
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
fish tailing
U
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
move off the ball
U
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
taped
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroke
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruise
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroked
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruised
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
strokes
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruises
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
To sleep on ones side.
U
روی پهلو خوابیدن
harbourage
U
پهلو گرفتن در بندر
yoma tsuki
U
ضربه با دو دست به پهلو
palter
U
دو پهلو سخن گفتن
sidesteps
U
صعود پلهای از پهلو
sidestepping
U
صعود پلهای از پهلو
pinwheel
U
چرخش از پهلو بدوربارفیکس
pneumococcus
U
میکرب سینه پهلو
sidestepped
U
صعود پلهای از پهلو
sidestep
U
صعود پلهای از پهلو
lateralrelationship
U
نسبت در خط افقی از پهلو
equivocal
U
دارای ابهام دو پهلو
quadrilateral
U
چهار پهلو چهارضلعی
equilateral triangle
U
سه پهلو برابر
[ریاضی]
sidewinder
U
ضربت سنگین از پهلو
companionship
U
مصاحبت پهلو نشینی
quadrilaterals
U
چهار پهلو چهارضلعی
equiangular triangle
U
سه پهلو برابر
[ریاضی]
scissor kick
U
پای قیچی در شنای پهلو
lateral pass
U
پاس توپ فوتبال از پهلو
emulated
U
برابری جستن با پهلو زدن
chinese landing
U
پهلو گرفتن به سبک چینی
scotch verdict
U
حکم غیرقطعی ودو پهلو
emulates
U
برابری جستن با پهلو زدن
emulate
U
برابری جستن با پهلو زدن
emulating
U
برابری جستن با پهلو زدن
To dock . To berth.
U
پهلو گرفتن (کشتی در اسکله )
transfers
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise
U
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
compound motion
U
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
pleuropneumonia
U
ذات الجنب توام با سینه پهلو
isosceles triangle
U
مثلث متساوی الساقین سه گوشه دو پهلو برابر
isosceles triangles
U
مثلث متساوی الساقین سه گوشه دو پهلو برابر
bacon
U
گوشت نمک زدهء پهلو و پشت خوک
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drag
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum
U
سرعت حرکت شتاب حرکت
He lost control of the car and swerved towards a tree.
U
او
[مرد]
کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
angle of depression
U
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
prevarication
U
ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
skull
U
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens
U
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skulls
U
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
travelling overwatch
U
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
nodes
U
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node
U
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch
U
حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
quadrature encoding
U
سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
stabile
U
بدون حرکت بی حرکت
aerodynamics
U
مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
trapezium
U
چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
angular momentum
U
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
moment of momentum
U
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
rate of march
U
سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
convoy schedule
U
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
raster
U
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
hamilton's equations of motion
U
معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
rollover
U
غلطیدن روی یا غلطیدن به پهلو
hendecagon
U
یازده پهلو یازده ضلعی
move on
U
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
power traverse
U
مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
convoy route
U
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
k day
U
روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
motion
U
حرکت
departure
U
حرکت
on the move
U
در حرکت
moveless
U
بی حرکت
stock-still
U
بی حرکت
motioned
U
حرکت
traversed
U
حرکت
afloat
U
در حرکت
vapid
U
بی حرکت
departures
U
حرکت
as you were
U
حرکت از نو
otiose
U
بی حرکت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com