English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
forced movement U حرکت اجباری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
forced move U حرکت اجباری شطرنج
Other Matches
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
mandatory U اجباری
forcible U اجباری
obliging U اجباری
compulsory U اجباری
obligatory U اجباری
binding U اجباری
bindings U اجباری
strained U اجباری
constrained U اجباری
de rigueur U اجباری
forced U اجباری
of obligation U اجباری
compulsive U اجباری
forced labour U کار اجباری
blessing in d. U توفیق اجباری
compulsory U حرکات اجباری
forced landing U فرود اجباری
coercive U اجباری قهری
levying U سربازگیری اجباری
levy U سربازگیری اجباری
levies U سربازگیری اجباری
levied U سربازگیری اجباری
forced oscillations U نوسانهای اجباری
forced sale U فروش اجباری
compulsorily U بطور اجباری
compulsory hospitalization U بستری اجباری
forced saving U پس انداز اجباری
conscription U خدمت اجباری
compulsory levies U مالیات اجباری
prescribed exercise U حرکات اجباری
juxtaposition U ارتباط اجباری
compulsury deduction U فرانشیز اجباری
forced labor U کار اجباری
compulsory freestyle U حرکات اجباری
compulsory saving U پس انداز اجباری
compulsory education U اموزش اجباری
statute labour U کار اجباری
schoolable U مشمول تحصیل اجباری
forced marching U راه پیمایی اجباری
concentration camp U اردوگاه کار اجباری
impressment U بکار اجباری گماری
concentration camps U اردوگاه کار اجباری
scoolable U مشغول تحصیل اجباری
crossing site U محل عبور اجباری
forced convection U تبادل حرارت اجباری
compulsury deduction U کسر گذاری اجباری
forced crossing U عبور اجباری از رودخانه
forced landing U فرود اجباری هواپیما
forced withrawal U عقب نشینی اجباری
imperative planning U برنامه ریزی اجباری
servitude U خدمت اجباری رعیتی
commitment U بستری کردن اجباری
commitments U بستری کردن اجباری
forced page break U قطع اجباری صفحه
to have compulsory insurance [cover] U اجباری [الزامی] بیمه بودن
retreats U عقب نشینی اجباری بازگشتن
work farm U اردوی کار اجباری زندانیان
retreated U عقب نشینی اجباری بازگشتن
canalize U هدایت اجباری منشعب کردن
retreating U عقب نشینی اجباری بازگشتن
retreat U عقب نشینی اجباری بازگشتن
to be compulsorily insured U اجباری [الزامی] بیمه بودن
closed shop U قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed shops U قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
The convicts are being sent to concentration camps . U محکومین به اردوگاههای کار اجباری اعزام می شوند
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
power approach U تقرب به روش فرود اجباری در فرودگاههای نامناسب با سیستم برقی
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum U سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression U میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
moving havens U مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skulls U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skull U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
commandeer U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
indeterminate change of station U انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
travelling overwatch U راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
inductive coordination U توافق بین تولیدکننده توان الکتریکی و تولیدکننده ارتباط به روش کاهش واسط های اجباری
node U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch U حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
nodes U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
quadrature encoding U سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
stabile U بدون حرکت بی حرکت
levy in mess U نام نویسی از مردمان سالم برای جنگ بسیج مردمان سالم به طور اجباری
aerodynamics U مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
angular momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
moment of momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
rate of march U سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
fatigue U کار بیگاری لباس کار کار اجباری درسربازخانه
fatigued U کار بیگاری لباس کار کار اجباری درسربازخانه
fatigues U کار بیگاری لباس کار کار اجباری درسربازخانه
convoy schedule U برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
hamilton's equations of motion U معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
power traverse U مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
convoy route U مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
k day U روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
move on U ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
oi U در حرکت
demeanour U حرکت
shifted U حرکت
shifts U حرکت
agog U در حرکت
stir U حرکت
demeanor U حرکت
behaviour U حرکت
running U در حرکت
on the move U در حرکت
otiose U بی حرکت
travel U حرکت
traveled U حرکت
inert U بی حرکت
travels U حرکت
gesture U حرکت
stirred U حرکت
stirrings U حرکت
stirs U حرکت
progress U حرکت
departures U حرکت
motionless U بی حرکت
moveless U بی حرکت
vapid U بی حرکت
progressed U حرکت
progresses U حرکت
gesturing U حرکت
gestured U حرکت
scrolling U حرکت
frozen U بی حرکت
progressing U حرکت
stock-still U بی حرکت
shift U حرکت
afloat U در حرکت
departure U حرکت
behavior U حرکت
as you were U حرکت از نو
ambulation U حرکت
agoing U در حرکت
gest U حرکت
geste U حرکت
animals U حس و حرکت
animal U حس و حرکت
behaviuor U حرکت
locomotion U حرکت
movement U حرکت
stills U بی حرکت
stillest U بی حرکت
stiller U بی حرکت
animation U حرکت
immobile U بی حرکت
animations U حرکت
haviour U حرکت
traversing U حرکت
traverses U حرکت
motioning U حرکت
motioned U حرکت
motion U حرکت
maneuver U حرکت
still U بی حرکت
traversed U حرکت
motions U حرکت
traverse U حرکت
square move U حرکت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com