English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 80 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
devoir U حرمت گزاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
role enactment U نقش گزاری
wire service U خبر گزاری
complainingly U باگله گزاری
role playing U نقش گزاری
Thanksgiving U شکر گزاری
wire services U خبر گزاری
role-playing U نقش گزاری
obsequies U ختم گزاری
improvisation U نقش گزاری ارتجالی
hypnodrama U نقش گزاری هیپنوتیسمی
matter of U موجبات گله گزاری
sociodrama U نقش گزاری اجتماعی
psychodrama U نقش گزاری روانی
to give thanks U سپاس گزاری کردن تشکرکردن
longitudinal reinforcement U [فولاد گزاری طولی در بتن]
canons U مجموعه کتب قانون گزاری کردن
canon U مجموعه کتب قانون گزاری کردن
i thanked him for his trouble U برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
observancy U حرمت
observantly U با حرمت
unlawfulness U حرمت
prohibition U حرمت
reverence U حرمت
outrage U بی حرمت ساختن
to hold in reverence U حرمت کردن
deferentially U از روی حرمت
inviolacy U بی حرمت نشدگی
permanent prohibition U حرمت ابدی
permanent bar U حرمت ابدی
permanent bar U حرمت موبد
profance U بی حرمت کردن
right of support U حرمت ملک
to regard with reverence U حرمت کردن
irreverence U هتک حرمت
outraging U بی حرمت ساختن
desecrate U بی حرمت کردن
desecrating U بی حرمت کردن
desecrates U بی حرمت کردن
revering U حرمت کردن
revere U حرمت کردن
reveres U حرمت کردن
revered U حرمت کردن
desecration U هتک حرمت
inviolable U صاحب حرمت
desecrated U بی حرمت کردن
outraging U هتک حرمت
outrages U بی حرمت ساختن
outrages U هتک حرمت
outraged U بی حرمت ساختن
outraged U هتک حرمت
self-respect U حرمت نفس
outrage U هتک حرمت
revered U احترام گذارندن حرمت
revering U احترام گذارندن حرمت
sanctity of an oath U حرمت سوگند یا قسم
revere U احترام گذارندن حرمت
awesome U مایه هیبت یا حرمت
sanctity U حرمت علو مقام
reveres U احترام گذارندن حرمت
inshrine U با حرمت نگاه داشتن
forceble entry and detainer U هتک حرمت منازل
forcible entry U هتک حرمت منازل
violated U بی حرمت ساختن مختل کردن
violate U بی حرمت ساختن مختل کردن
private nuisance U هتک حرمت منازل و املاک
inviolately U چنانکه بی حرمت نشده باشد
observingly U از روی ملاحظه حرمت گرارانه
violates U بی حرمت ساختن مختل کردن
courtliness U نزاکت- اراستگی- چاپلوسی- حرمت گذاری
to express one's heartfelt U قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
grammars U امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
grammar U امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
rehyphenation U تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
horizontal U دراز کشیدن به صورت تخت یا حرمت از طرفی به طرف دیگر و نه از بالا به پایین
defiled U بی حرمت کردن بی عفت کردن
defile U بی حرمت کردن بی عفت کردن
defiles U بی حرمت کردن بی عفت کردن
defiling U بی حرمت کردن بی عفت کردن
dwelling house U در CL درقوانین مربوط به هتک حرمت منازل و ورود در شب به منازل به قصد ارتکاب جرم مطرح میشود و عبارت ازمحلی است که عملا" و بالفعل محل سکنی باشد و یا ازملحقات عرفی محل سکنی محسوب شود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com