Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
He says one thing and does another.
U
حرفش با عملش از زمین تا آسمان فرق دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
His deeds fail to square with his words.
U
عملش با حرفش نمی خواند
Aurora Polaris
U
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers
U
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance
U
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
U
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
rotation coefficients
U
ضرایب مربوط به چرخش زمین که روی گلوله اثر دارد
Let him speak his pices. let him have his say. Let him state his case.
U
بگذار حرفش را بزند
put up or shut up
<idiom>
U
یا ثابت کن یا حرفش را هم نزن
His word is his bond. HE is a man of his word.
U
حرفش حرف است
His remark was not relevant ( pertinet ) .
U
حرفش مناسبتی بامطلب نداشت
He contradicted himself.
U
چند جور حرف زد ( حرفش دوتا شد )
point of fall
U
نقطه فرود گلوله به زمین به طور فرضی که با دهانه لوله در یک افق قرار دارد
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
high-rise
U
آسمان خراش
the sky is above us
آسمان بالای سر ماست
give right arm
<idiom>
U
کلاه به آسمان انداختن
as different as chalk and cheese
<idiom>
U
مثل آسمان و ریسمان
[متفاوت]
Spint not against heaven,it will fall back in thy .
<proverb>
U
بر آسمان تف مکن,که به صورتت بر مى گردد .
He has not a single star in all the seven skies.
<proverb>
U
یک ستاره در هفت آسمان ندارد.
He is sky -cold.
<proverb>
U
آدم آسمان جلى است .
The sky was black with crows.
U
آسمان از کلاغ سیاه شده بود
To be transported with joy . To be over joyed . To throw up ones cap.
U
کلاه خود را بهوا ( به آسمان ) انداختن
Marriage are made in heaven .
<proverb>
U
عقدشان توى آسمان بسته شده است .
Wherever you go the sky has the same colour .
<proverb>
U
به هر کجا که روى آورى آسمان همین رنگ است .
quarantined
U
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantines
U
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantining
U
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantine
U
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
rool crush
U
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
ruyi clouds
U
ابر آرزو
[در فرش های چینی گاه از طرح ابر آسمان استفاده می شود که نشانه بخت و اقبال است.]
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
Walls have ears
<idiom>
U
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
U
دیوار موش دارد موش گوش دارد
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography
U
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
U
موشک زمین به زمین
cloud band border
[حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade
U
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall.
U
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
surface to surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction
U
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
there is a time for everything
U
دارد
heavy fighting is in progress
U
دارد
chain
U
دارد.
hast
U
او دارد
he has worms
U
دارد
has
U
دارد
are there any remarks?
U
دارد
chains
U
دارد.
he has a rage for money
U
دارد
he is ill with fever
U
تب دارد
There is a knack in it .
U
یک فنی دارد
not a patch on
U
چه دخلی دارد
there is a rumour that
U
شهرت دارد که
the probability is
U
احتمال دارد
walls have ears
U
گوش دارد
the reason is manifold
U
چنددلیل دارد
the reason is two fold
U
دودلیل دارد
multungulate
U
که بیش از دو سم دارد
figure on
<idiom>
U
بستگی دارد به
virus
U
وجود دارد
viruses
U
وجود دارد
he has an a. to grind
U
مقصود دارد
it depends
[on]
U
بستگی دارد
[به]
what hurt is there in that
U
چه زیانی دارد
what the odds
U
چه اهمیت دارد
he tops .0 metres
U
یک مترونیم قد دارد
he speaks to the purpose
U
قصدی دارد
There is something wrong with the ...
... عیب دارد.
he is fifty
U
تمام دارد
god is
U
خداوجود دارد
he has a spite against me
U
بامن لج دارد
he is 0 years old
U
او ده سال دارد
he has a maggot in his head
U
وسواس دارد
he has an axe to grind
U
غرض دارد
Windows GDI
U
بیتی دارد
leek d;
[,vjvi ;i fv'ihd \ik ,
U
بزرگ دارد
it is sufficiently stamped
U
کسرتمبر دارد
it is usual with him
U
عادت دارد
Buttonhole
U
کتی که در دو طرف دکمه دارد
what matter?
U
چه اهمیت دارد
our library is well stocked
U
خوبی دارد
it has sides
U
سه پهلو دارد
But one leg to the fowl.
<proverb>
U
مرغ یک پا دارد .
I owe him a dept of gratitude.
U
حق بگردنم دارد
He has a day off.
U
او مرخصی دارد.
the work is in full swing
U
کاربخوبی جریان دارد
To bring pressure to bear . To exert pressure .
U
فشار خون دارد
the switch is on
U
برق جریان دارد
She has a delightfully mellow voice .
U
صدای گرمی دارد
She has a lovely ( nice ) voice.
U
صدای قشنگه دارد
likelihood
U
احتمال کلی دارد
He writes well . he wields a formidable pen .
U
قلم خوبی دارد
There is only one condition attached to it .
U
فقط یک شرط دارد
the export of ... is granted the premium.
U
صدور ... جایزه دارد.
rubrician
U
کتاب نماز دارد
backs
U
که یک باتری پشتیبان دارد
How long is the ticket valid?
U
بلیت تا کی اعتبار دارد؟
back
U
که یک باتری پشتیبان دارد
that word is obsolescent
U
ان واژه کم کم دارد مهجور
She has got regular teeth .
U
دندانهای منظمی دارد
There are two sides to every question .
<proverb>
U
هر مساله ای دو جنبه دارد.
the cat has nine lives
U
سگ هفت جان دارد
(not to be) sneezed at
<idiom>
U
ارزش داشتن را دارد
battery
U
که یک باتری پشتیبان دارد
Every flow must have its ebb.
<proverb>
U
هر فرازى نشیبى دارد.
biased
U
آنچه اریب دارد
batteries
U
که یک باتری پشتیبان دارد
bigamists
U
زنی که دوشوهر دارد
She has engaging manners .
U
رفتار گیرایی دارد
tea is preferable to water
U
چایی بر اب ترجیح دارد
There are ticks in every trade .
<proverb>
U
هر کار لمى دارد .
She has a soft voice
U
صدای نرمی دارد
significance
U
معنای مخصوص دارد
bigamist
U
زنی که دوشوهر دارد
the party is led by him
U
او بر ان حزب ریاست دارد
that bridge has openings
U
ان پل سه چشمه یا دهانه دارد
he is f. of money
U
پول فراوان دارد
My hair is falling.
U
موهایم دارد می ریزد
it is worth 0 rials
U
ده ریال ارزش دارد
it is very important
U
بسیار اهمیت دارد
well and good
U
باشد چه ضرر دارد
He has influential contacts everywhere.
U
همه جا دست دارد
double decker
U
هرچیزیکه دو لایه دارد
it is particularly difficult
U
یک دشواری ویژه دارد
With his foul temper.
U
با اخلاق سگه که دارد
it is particularly difficult
U
یک اشکال بخصوصی دارد
it is of frequent
U
خیلی مورد دارد
It is much sought after
خیلی طالب دارد.
bass
U
کسی که صدای بم دارد
He is verbose (garrulous). He has verbal diarrhea.
U
شهوت کلام دارد
it askes for attention
U
توجه لازم دارد
he must needs go
U
بیخوداصرار دارد برفتن
Does it matter if I dont come ?
U
اشکالی دارد اگرنیایم ؟
he keeps my a
U
حساب مراونگه می دارد
it stand well with him
U
بامن نظرمساعدی دارد
he insists on going
U
اصرار دارد برفتن
He writes a legible ( beautiful ) hand .
U
خط خوانایی ( قشنگه ) دارد
he is in a hurry to go
U
عجله دارد برفتن
it speaks well for him
U
بامن نظرمساعد دارد
He is distantly related to us .
U
نسبت دوری با ما دارد
basses
U
کسی که صدای بم دارد
There is always a right way of doing everything.
U
هرکاری راهی دارد
it needs to be done carefully
U
اینکارتوجه لازم دارد
he is in the know
U
اطلاع ویژه دارد
he is rightly named
U
اسم بامسمائی دارد
he has much merit
U
خیلی قابلیت دارد
he has much merit
U
بسیار شایستگی دارد
it is wringing
U
خیلی تراست یا اب دارد
to bring grist to the mill
U
نان دراب دارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com