Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bowdlerization
U
حذف قسمتهای خارج از اخلاق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bowdlerize
U
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
Other Matches
smut
U
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
smuts
U
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
ethic
U
غالبا بصورت جمع علم اخلاق بجث درامور اخلاقی اصول اخلاق
moralistic
U
وابسته به اخلاق گرایی و اخلاق گرایان
station list
U
فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
out of bounds
U
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
military services
U
قسمتهای نظامی
administrative services
U
قسمتهای اداری
signal services
U
قسمتهای مخابراتی
field commands
U
قسمتهای رزمی
weapon troops
U
قسمتهای ادوات
innards
U
قسمتهای داخلی
sang banshin
U
قسمتهای دست
alate
U
دارای قسمتهای جناحی
modular
U
دارای قسمتهای کوچک
reserve components
U
قسمتهای احتیاط ارتش
syntax
U
هم اهنگی قسمتهای مختلف
lobar
U
واقع در قسمتهای ریه
in other sectors
U
در قسمتهای دیگر جبهه
pared
U
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
pare
U
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
adnexa
U
قسمتهای متصل بهم زائده
services
U
قسمتهای اداری ادارات نظامی
chemosphere
U
ناحیهای در قسمتهای فوقانی اتمسفر
anisometric
U
دارای قسمتهای غیر متقارن
pares
U
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
comparmentalize
U
به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن
weed
U
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
weeding
U
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
weeded
U
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
hop stop and jump
U
قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام
gambusia
U
ماهی ابنوس قسمتهای نسبتا گرمسیر
check off list
U
برگ بازدید قسمتهای یک ناویا هواپیما
reconditions
U
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
reconditioned
U
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
bilge blocks
U
قسمتهای تولید کننده فشار دریایی
recondition
U
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
reprobates
U
بد اخلاق
comportment
U
اخلاق
pettish
U
بد اخلاق
morality
U
اخلاق
moralities
U
اخلاق
impatient
U
بد اخلاق
rabid
U
بد اخلاق
moody
U
بد اخلاق
immoral
U
بد اخلاق
reprobate
U
بد اخلاق
characterless
U
بی اخلاق
moral
U
اخلاق
deportment
U
اخلاق
hooked medallion
U
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
upgrading
U
به روز رسانی
[معاوضه قسمتهای قدیمی]
[مهندسی]
reddendo singula singulis
U
الفاظ در قسمتهای مختلف سندباید متناسب با هم تعبیرشوند
mullion
U
جرز یا الت عمودی میان قسمتهای پنجره
adhesion
آمیزش و بهم آمیختگی طبیعی قسمتهای مختلف
munnion
U
جرز الت عمودی در میان قسمتهای پنجره
principal parts
U
قسمتهای اصلی زمانهای فعل که سایرزمانها را از ان میسازند
edification
U
تهذیب اخلاق
ethic
U
کتاب اخلاق
Moral decadence .
U
فساد اخلاق
ehtics
U
علم اخلاق
good-natured
U
خوش اخلاق
moral philosophy
U
علم اخلاق
moralistic
U
اخلاق گرایانه
moralization
U
اخلاق گرایی
behaviuor
U
سلوک اخلاق
behavior
U
سلوک اخلاق
moral philosopher
U
اخلاق دان
frailty
U
ضعف اخلاق
immoral
U
خلاف اخلاق
rakes
U
بد اخلاق فاسد
rake
U
بد اخلاق فاسد
good conduct
U
حسن اخلاق
public morals
U
اخلاق حسنه
creative thinking
U
تفکر اخلاق
immorally
U
بر خلاف اخلاق
ethics
U
علم اخلاق
frailties
U
ضعف اخلاق
raking
U
بد اخلاق فاسد
threads
U
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
thread
U
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
lymphmatosis
U
ایجاد غدد مرکب از بافتهای لنفی در قسمتهای بدن
it is an offence to morlity
U
منافی اخلاق است
well conditioned
U
دارای اخلاق نیکو
With his foul temper.
U
با اخلاق سگه که دارد
moralist
U
معتقد به اصول اخلاق
moralists
U
معتقد به اصول اخلاق
ethically
U
مطابق علم اخلاق
sportmanship
U
رفتار و اخلاق انسانی
peculiar
U
دارای اخلاق غریب
pestiferous
U
فاسدکننده اخلاق دیگری
prejudicial to public morality
U
منافی اخلاق حسنه
to take a person's measure
U
با اخلاق کسیرا ازمودن
donsie
U
دارای اخلاق متغیروتندوباحرارت
wrong
U
مخالف اخلاق یا قانون
doggery
U
اخلاق پست بدکاری
wronging
U
مخالف اخلاق یا قانون
donsy
U
دارای اخلاق متغیروتندوباحرارت
wrongs
U
مخالف اخلاق یا قانون
regeneration
U
نوزایش تهذیب اخلاق
personality
U
اخلاق و خصوصیات شخص
personalities
U
اخلاق و خصوصیات شخص
moral
U
وابسته بعلم اخلاق
ethical
U
وابسته به علم اخلاق
cannibalises
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
FDISK
U
امکانی در سیستم که قسمتهای روی دیسک سخت را تشخیص میدهد
cannibalized
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
bow string truss
U
خرپاهائیکه قسمتهای فوقانی و تحتانی ان نسبت به افق خمیده باشد
cannibalizing
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
to gauge a person
U
گنجایش یا اخلاق کسیراسنجیدن یا ازمودن
edified
U
اخلاق اموختن تقدیس کردن
pestilently
U
چنانکه برای اخلاق مضرباشد
cocotte
U
زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
pharisaism
U
اخلاق فریسی هاریاکاری زهدخشک
the whole of morality is there
U
همه اخلاق همین جا است
streaky
U
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
streakiest
U
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
streakier
U
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
offences against public morals
U
جرائم بر علیه اخلاق عمومی
moralist
U
فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
americanization
U
پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
moral philosophy
U
اصول اخلاق ایین رفتار
edifies
U
اخلاق اموختن تقدیس کردن
good tempered
U
دیر غضب خوش اخلاق
moralism
U
رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
edify
U
اخلاق اموختن تقدیس کردن
moralists
U
فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
degradation
U
اجازه داده به برخی قسمتهای سیستم به کارکردن پس از از بین رفتن یک قسمت
cumulo nimbus
U
ابرهای بسیار بزرگ متراکم که قسمتهای فوقانی انها به استراتوسفر میرسد
montage
U
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
montages
U
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
that is an offences to moralit
U
لطمه به خلاق میزند درعالم اخلاق خطاست
the churach built him up
U
کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
offsets
U
برامدگی یا فرورفتگی هائی که برای دربرگرفتن قسمتهای دیگر ساختمان پیش بینی میشود
he is always a little peculiar
U
او همیشه اندکی اخلاق عجیب از خود نشان میدهد
pestiferously
U
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
information hiding
U
یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
expurgatory index
U
فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
index expurgatorius
U
فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
perfectionists
U
کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
perfectionist
U
کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
design heuristics
U
راهنمایی هایی که به هنگام تقسیم یک مسئله یا برنامه بزرگ به قسمتهای کوچک وکنترل شدنی می توان از انهااستفاده کرد
component forces
U
نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
cryptoparts
U
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
professional service
U
تیمهای متخصص پزشکی قسمتهای تخصصی پزشکی
reset key
کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود
field services
U
قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
example is better than precept
U
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
He is I'll - tempered ( bad - tempered ) , but is quite big - hearted .
U
بد اخلاق است ولی ضمنا" خیلی لوطی است ( دست ودل باز و با صدق وصفا )
partite
U
منقسم به قسمتهای جدا جدا
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
health services
U
خدمات بهداری قسمتهای بهداری
overbearingness
U
تحکم رفتاریا اخلاق تحکم امیز
operating slide
U
دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
well marnered
U
خوش اطوار خوش اخلاق
visiting correspondent
U
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
off side
U
خارج از خط
out
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
off
U
خارج از
outwith
[Scotish E]
<adv.>
U
خارج
[از]
outside
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
externally
U
از خارج
forth of
U
خارج از
out of tune
U
خارج
aroint
U
خارج شو
out-of-
U
خارج از
out of
U
خارج از
abroad
U
خارج
external
U
خارج
per
U
خارج از
non-combatants
U
خارج از صف
outsides
U
خارج
non combatant
U
خارج از صف
outed
U
خارج
non-combatant
U
خارج از صف
outside
U
در خارج
outsides
U
در خارج
outside
U
خارج
out
U
خارج
externals
U
خارج
out-
U
خارج
anieoro
U
از داخل به خارج
off key
خارج از مایه
outbound
U
خارج ازمحدوده
not to the point
U
خارج از موضوع
acentric
U
خارج از مرکز
abroad
خارج از کشور
ejects
U
خارج کردن
ejecting
U
خارج کردن
beside the question
U
خارج از موضوع
begone
U
خارج شو عزیمت کن
popping
U
خارج شدن
egress
U
خارج شدن
emissive
U
خارج شونده
out of action
U
خارج ازنبرد
blow out
U
به خارج دمیدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com