English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
margin productivity U حد بهره وری تولید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
marginal productivity law U قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
Other Matches
tontine U تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
usury U گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
diminishing marginal productivity U بهره دهی نهائی نزولی نزولی بودن بهره دهی نهائی
gnp gap U شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half U جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
yielded U بهره
yield U بهره
gains U بهره
exploiters U بهره کش
portion U بهره
gain U بهره
exploiter U بهره کش
efficient U بهره ور
gained U بهره
yields U بهره
efficiency U بهره
portions U بهره
quotient U بهره
interest U بهره
productive U بهره زا
interests U بهره
exploited U بهره ده
quotients U بهره
lot U بهره قسمت
rat of interest U نرخ بهره
rate of interest U نرخ بهره
loan interest U بهره وام
resipatory quotient U بهره تنفسی
deprives U بی بهره کردن
deprive U بی بهره کردن
dispossessor U بی بهره سازنده
divestiture U بی بهره سازی
depriving U بی بهره کردن
divestment U بی بهره سازی
economic rent U بهره مالکانه
economic rent U بهره اقتصادی
lot U بخش بهره
interest rate U نرخ بهره
passive debt U وام بی بهره
laser gain U بهره لیزر
legal interest U بهره قانونی
interest U سودیا بهره
interests U سودیا بهره
efficiency U بهره وری
interest for delay U بهره دیرکرد
quantum yield U بهره کوانتومی
put out to interest U به بهره گذاشتن
exploitative character U منش بهره کش
exploited class U طبقه بهره ده
exploiting class U طبقه بهره کش
pure interest U بهره خالص
factor payments U بهره وسود
productive work U کار بهره زا
high interest U بهره گران
high interest U بهره سنگین
operation U بهره برداری
rq U بهره تنفسی
antenna gain U بهره انتن
interest U بهره [اقتصاد]
optimising U بهره بردن
productivity U بهره وری
abusing U بهره کشی
abuses U بهره کشی
using U بهره برداری
exploitation U بهره کشی
advantage by illness U بهره بیماری
utilization U بهره برداری
accrued interest U بهره متعلقه
abused U بهره کشی
abuse U بهره کشی
exploitation U بهره برداری
gains U بهره برداری
gains U بهره تقویت
gained U بهره برداری
gained U بهره تقویت
gain U بهره برداری
gain U بهره تقویت
utilisations U بهره برداری ها
gavel U بهره غیرمجاز
gavels U بهره غیرمجاز
exploitation [utilization] U بهره برداری
usage U بهره برداری
utilisation [British] U بهره برداری
usages U بهره برداری ها
utilizations U بهره برداری ها
compound interest U بهره مرکب
declaration of interest U اعلام بهره
benefic U بهره بردار
deprival U بی بهره سازی
default interest U بهره معوق
shares U بهره قسمت
sweatshop U بهره کشخانه
shared U بهره قسمت
contango U بهره دیرکرد
voltage gain U بهره ولتاژ
share U بهره قسمت
cheap money U پول با بهره کم
transducer gain U بهره دگرسازی
sweatshops U بهره کشخانه
at % interest U با بهره 21 درصد
divest U بی بهره کردن
divested U بی بهره کردن
divesting U بی بهره کردن
bank interest U بهره بانکی
divests U بی بهره کردن
lending rate U بهره - نزولپول
money rate of interest U نرخ بهره پولی
tap U بهره برداری کردن از
effective interest rate U نرخ بهره موثر
exploiting U بهره برداری کردن از
money lender U پول به بهره گذار
epinosic gain U بهره ثانوی بیماری
utilising U بهره برداری کردن
emergency operation U بهره برداری اضطراری
utilises U بهره برداری کردن
natural rate of interest U نرخ بهره طبیعی
operating cost U هزینه بهره برداری
operating budget U بودجه بهره برداری
out law U از حقوق بی بهره کردن
enjoyment U بهره مند شدن از
average productivity U بهره دهی متوسط
it was sold at 0 year's p U بهره برابردرامدسالیانه اش فروخته شد
nominal interest rate U نرخ بهره اسمی
utilised U بهره برداری کردن
neutral rate of interest U نرخ بهره خنثی
myrmecophilous U بهره برنده ازمورچه
utilize U بهره برداری کردن
factor productivity U بهره دهی عوامل
beneficiary U بهره بردار ذیحق
beneficiaries U بهره بردار ذیحق
landuse U بهره وری از زمین
tapped U بهره برداری کردن از
tapping U بهره برداری کردن از
interest rate per annum U نرخ بهره سالانه
high efficiency U ضریب بهره بالا
interest free loan U وام بدون بهره
high rate of interest U نرخ بالای بهره
high rate of interest U نرخ سنگین بهره
royalties U حق بهره برداری از چیزی
i paid the debt plus interest U بدهی را با بهره ان دادم
secondary gain U بهره ثانوی بیماری
child abuse U بهره کشی از کودک
utilizes U بهره برداری کردن
utilizing U بهره برداری کردن
maximum value U مقدار بهره برداری
bank rate U نرخ بهره بانکی
market rate of interest U نرخ بهره بازار
enjoy U برخوردارشدن از بهره مندشدن از
marginal productivity U بهره وری نهائی
enjoyed U برخوردارشدن از بهره مندشدن از
enjoying U برخوردارشدن از بهره مندشدن از
exploitation of colonies U بهره کشی مستعمرات
infatute U ازخرد بی بهره کردن
exploitation of labor U بهره کشی کارگر
enjoys U برخوردارشدن از بهره مندشدن از
interest profit U عایدی حاصل از بهره
to put out money to interest U پول به بهره گذاشتن
respiratory exchange index U شاخص بهره تنفسی
royalty U حق بهره برداری از چیزی
real rate of interest U نرخ بهره واقعی
per capita productivity U بهره وری سرانه
real interest rate U نرخ بهره واقعی
ready for use U اماده بهره برداری
sexual abuse U بهره کشی جنسی
prime rate U نرخ بهره پایه
passive U پدافندغیر عامل بی بهره
passives U پدافندغیر عامل بی بهره
underutilization of labor U کم بهره گیری از کارگر
utilization statistics U امار بهره وری
sweatshop U کارگاه بهره کشی
gain U سود بردن بهره
principal and interest U اصل پول و بهره
sweatshops U کارگاه بهره کشی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com