English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
high tide U حداکثر مد دریا
high tides U حداکثر مد دریا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
high water U حداکثر ارتفاع اب مد دریا
low tide U حداکثر جذر دریا
absolute ceiling حداکثر ارتفاع نسبت به سطح دریا که هواپیما میتواند تحت فشار استاندارد پرواز افقی ومتعادلی داشته باشد
Other Matches
continental shelf U مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
neap tide U کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity U نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
max min system U سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
mean sea level U سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
maximal oxygen consumption U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power U بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen uptake U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
holding anchorage U لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
outsides U حداکثر
outside U حداکثر
endurance U حداکثر
uttermost U حداکثر
peak U حداکثر
maximal U حداکثر
peaks U حداکثر
peaking U حداکثر
maximum U حداکثر
mean sea level U ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
maximum load U بار حداکثر
maximum ratings U مقدار حداکثر
maximum efficiency U حداکثر کارائی
maximum capacity U فرفیت حداکثر
maximum price U حداکثر بها
global maximum U حداکثر مطلق
submaximal U زیر حداکثر
peak speed U حداکثر سرعت
payloads U حداکثر بار
payload U حداکثر بار
maximum current U جریان حداکثر
maximum work U کار حداکثر
peak current U جریان حداکثر
peak U حداکثر کاکل
flat out U حداکثر سرعت
peak output U حداکثر تولید
supercharge U خرج حداکثر
peak demand U حداکثر تقاضا
peak load U حداکثر بار
peak load U بار حداکثر
maximal U وابسته به حداکثر
full speed U حداکثر سرعت
full bore U حداکثر تلاش
peaks U حداکثر کاکل
maximum amplitude U دامنه حداکثر
flank speed U حداکثر سرعت
maximum profit U حداکثر سود
peaking U حداکثر کاکل
maximum limited stress U تنش حداکثر
maximum available powere U توان حداکثر
wage ceiling U حداکثر دستمزد
maximum gain U تقویت حداکثر
maximum frequency U فرکانس حداکثر
maximum density U حداکثر تراکم
maximum detector U اشکارساز حداکثر
maximum output U خروجی حداکثر
intensity maximum U حداکثر شدت
relative maximum U حداکثر نسبی
maximum performance U کارایی حداکثر
optimum height U حداکثر ارتفاع
maximum energy U انرژی حداکثر
maximum performance U عملکرد حداکثر
maximum duration U زمان حداکثر
maximum efficiency U راندمان حداکثر
maximum prr ermissible U مجاز حداکثر
maximum of intensity U حداکثر شدت
maximization U به حداکثر رسانیدن
peak voltage U ولتاژ حداکثر
maximum deflection U انحراف حداکثر
maximum deviation U انحراف حداکثر
maximum moment U حداکثر لنگر
maximum value U مقدار حداکثر
maximum slope U حداکثر شیب
maximum demand U بار حداکثر
maximum speed U حداکثر سرعت
maximum thermometer U گرماسنج حداکثر
maximum power demand U مصرف حداکثر
price ceilings U حداکثر قیمت
maximum natality U حداکثر زاد و ولد
maximum liklihood method U روش حداکثر احتمال
maximum modulating frequency U فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum allowable concentration U حداکثر غلظت مجاز
maximum operating voltage U ولتاژ کار حداکثر
maximum load U بار گذاری حداکثر
maximum and minimum thermometer U گرماسنج حداقل و حداکثر
marginal U حداکثر نزدیک به انتها
maximum flexibility U خمش پذیری حداکثر
maximum direction finding U جهت یابی حداکثر
maximum gate trigger current U جریان احتراق حداکثر
utmost U منتهای کوشش حداکثر
maximum demand pointer U عقربه مصرف حداکثر
maximum gate trigger voltage U ولتاژ احتراق حداکثر
maximum demand meter U حداکثر مقدار سنج
utility maximization U به حداکثر رسانیدن مطلوبیت
maximum in power gain U تقویت قدرت حداکثر
maximum input frequency U فرکانس ورودی حداکثر
maximum control current U جریان کنترل حداکثر
maximum landing weight U حداکثر وزن فرود
maximum light transmission U انتقال نور حداکثر
maximum current rating U جریان نامی حداکثر
extreme U حداکثر درمنتهی الیه
traffic peak U حداکثر عبور و مرور
principle of miximum overlap U اصل حداکثر همپوشانی
maximum stock U حداکثر موجودی انبار
maximum sound pressure U فشار صوت حداکثر
closed height U حداکثر ارتفاع لیفتراک
maximum scattering angle U زاویه پراکندگی حداکثر
maximum wavelength U طول موج حداکثر
ceiling prices U حداکثر قیمت قانونی
ceiling price U حداکثر قیمت قانونی
peak strenght U حداکثر استعداد مجاز
endurance time U سرعت حداکثر مداوم
utmost good faith U حداکثر حسن نیت
profit maximization U به حداکثر رسانیدن سود
pron to U با حداکثر سرعت ممکن
maximum take off weight U حداکثر وزن برخاستن
maximum reverse r.m.s. voltage U ولتاژ سد موثر حداکثر
daily flood peak U حداکثر سیل روزانه
maximum temperature U درجه حرارت حداکثر
sprinted U با حداکثر سرعت دویدن
sprints U با حداکثر سرعت دویدن
at full blast <adv.> U در حداکثر قدرت یا شدت
ultimate bearing capacity U حداکثر فشار متحمل پی
maximum power gain U تقویت توان حداکثر
maximum power operation U کار با توان حداکثر
maximum permissible load U بار مجاز حداکثر
maximum probility detection U تعیین احتمال حداکثر
sprint U با حداکثر سرعت دویدن
angle of repose U حداکثر شیب استقرار
high run U حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
breaking load U حداکثر تحمل بار
full blast <adv.> U در حداکثر قدرت یا شدت
maximum output voltage U ولتاژ خروجی حداکثر
maximum ratings U مقدار نامی حداکثر
maxvo U حداکثر اکسیژن مصرفی
maxvo U حداکثر توان هوازی
flank speed U حداکثر سرعت قایق
maximum permissible voltage U ولتاژ مجاز حداکثر
hard charge U بشدت و حداکثر سرعت راندن
maximum load rating U قابلیت بارگیری نامی حداکثر
deadweight tonnage U حداکثر تناژ وسیله نقلیه
extremum U حداکثر یا حداقل تابع ریاضی
plimsoll mark U خط شاخص حداکثر وزن بارکشتی
layer depth U که در ان سرعت صوت به حداکثر می رسد
great tropic range U حداکثر اختلاف جذر و مداستوایی
hull speed U حداکثر سرعت نظری قایق
capacity load U حداکثر فرفیت بارگیری ناو
ramp weight U حداکثر وزن ممکن هواپیما
throughput U حداکثر فرفیت میزان محصول
maximum recording attachment U دستگاه ضبط کننده حداکثر
power U حداکثر تلاش در کمترین زمان
maximum likelihood method U روش حداکثر درست نمایی
payload U حداکثر قابلیت حمل بار
payloads U حداکثر قابلیت حمل بار
maximum range U حداکثر برد جنگ افزار
maximum surface temperature U درجه حرارت سطحی حداکثر
maximum safe temperature U درجه حرارت مجاز حداکثر
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something U حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
powers U حداکثر تلاش در کمترین زمان
maximum powerpoint voltage U ولتاژ در نقطه توان حداکثر
in the groove <idiom> U حداکثر کار را انجام دادن
maximum scale value U مقدار درجه بندی حداکثر
powered U حداکثر تلاش در کمترین زمان
maximum forward r.m.s. on state current U جریان رفت موثر حداکثر
maximum r.m.s. on state current U جریان رفت موثر حداکثر
maximum power point current U جریان در نقطه توان حداکثر
ultimate compressive strength U حداکثر مقاومت دربرابر فشار
wall up U رسیدن موج به حداکثر اوج
powering U حداکثر تلاش در کمترین زمان
vertex height U قله مسیرگلوله حداکثر ارتفاع منحنی
to rack rent U حداکثر اجاره رابر ملکی بستن
speed limit U حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
mean distance U فاصله حداکثر وحداقل سیاره از قمر
transition level U سطح حداکثر انحراف درارتفاع پرواز
maximum current circuit breaker U کلید قطع کننده جریان حداکثر
speed limits U حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
road capacity U کشش جاده ازنظر حداکثر ترافیک
brushes U به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
brush U به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
to put one's best foot formost <idiom> حداکثر تلاش خود را به کار بستن.
permissible velocity U حداکثر سرعت اب در یک کانال که ایجادفرایش نکند
optimize U کار کردن چیزی با حداکثر کارایی ممکن
to have a maximum limit [of something] U [به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
maximum permissible temperature rise U حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
supercharge U خرجی که حداکثر سرعت ابتدایی با ان بدست می اید
great diurnal range U حداکثر اختلاف جذر و مد بیست و چهار ساعته
maximum gradeability U حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
hovering ceiling U حداکثر سقف پرواز ثابت درنزدیک زمین
operation exposure guide U حداکثر دوز اتمی قابل قبول یاقابل دریافت
maximum junction to case thermal impedan U مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
liners U باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
decision height U حداکثر ارتفاع مسیر فرودهواپیمای بی خلبان از سطح زمین
prudent limit of endurance U حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
demand price U حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
prudent limit of patrol U حداکثر زمان گشت مطمئن هواپیما از نظر سوخت
design load U حداکثر بار یا نیرویی که اجزاء سازهای توانایی ان را دارند
liner U باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
mach trim compensator U دستگاه تنظیم حداکثر سرعت هواپیما به طور خودکار
channel capacity U حداکثر جریانی که از یک کانال عبور میکند بدون لبریز شدن
at sea U در دریا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com