English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
price ceilings U حداکثر قیمت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
ceiling price U حداکثر قیمت قانونی
ceiling prices U حداکثر قیمت قانونی
Other Matches
kinked demand curve U و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
reserve price U قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
current standard cost U مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
cost plus pricing U تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
unbundled software U نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
max min system U سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
underprice U قیمت پایین تراز قیمت بازار
maximal oxygen uptake U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power U بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen consumption U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering U سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
paasche price index U یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
list price U فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
shadow price U شبه قیمت قیمت ضمنی
normal price U قیمت عادی قیمت معمولی
last price U اخرین قیمت حداقل قیمت
quantum valebat U در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
spiral of wages and prices U حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
marginal cost pricing U قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
trover U دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
peak U حداکثر
endurance U حداکثر
peaking U حداکثر
outsides U حداکثر
peaks U حداکثر
outside U حداکثر
maximal U حداکثر
maximum U حداکثر
uttermost U حداکثر
supercharge U خرج حداکثر
global maximum U حداکثر مطلق
full speed U حداکثر سرعت
flank speed U حداکثر سرعت
flat out U حداکثر سرعت
peaks U حداکثر کاکل
payload U حداکثر بار
payloads U حداکثر بار
submaximal U زیر حداکثر
maximum output U خروجی حداکثر
wage ceiling U حداکثر دستمزد
peaking U حداکثر کاکل
peak U حداکثر کاکل
relative maximum U حداکثر نسبی
intensity maximum U حداکثر شدت
maximum of intensity U حداکثر شدت
maximum moment U حداکثر لنگر
maximum demand U بار حداکثر
maximum deviation U انحراف حداکثر
maximum deflection U انحراف حداکثر
peak current U جریان حداکثر
maximum current U جریان حداکثر
maximum capacity U فرفیت حداکثر
maximum available powere U توان حداکثر
maximization U به حداکثر رسانیدن
maximum density U حداکثر تراکم
maximum detector U اشکارساز حداکثر
maximum duration U زمان حداکثر
maximum load U بار حداکثر
maximum limited stress U تنش حداکثر
maximum amplitude U دامنه حداکثر
maximum gain U تقویت حداکثر
maximum frequency U فرکانس حداکثر
maximum energy U انرژی حداکثر
maximum efficiency U راندمان حداکثر
maximum efficiency U حداکثر کارائی
maximal U وابسته به حداکثر
peak load U بار حداکثر
maximum power demand U مصرف حداکثر
peak speed U حداکثر سرعت
peak output U حداکثر تولید
maximum ratings U مقدار حداکثر
peak load U حداکثر بار
peak demand U حداکثر تقاضا
maximum work U کار حداکثر
maximum slope U حداکثر شیب
optimum height U حداکثر ارتفاع
maximum speed U حداکثر سرعت
peak voltage U ولتاژ حداکثر
maximum thermometer U گرماسنج حداکثر
maximum prr ermissible U مجاز حداکثر
full bore U حداکثر تلاش
maximum price U حداکثر بها
maximum performance U عملکرد حداکثر
high tides U حداکثر مد دریا
high tide U حداکثر مد دریا
maximum value U مقدار حداکثر
maximum performance U کارایی حداکثر
maximum profit U حداکثر سود
utmost U منتهای کوشش حداکثر
maximum take off weight U حداکثر وزن برخاستن
maximum allowable concentration U حداکثر غلظت مجاز
maximum and minimum thermometer U گرماسنج حداقل و حداکثر
maximum demand meter U حداکثر مقدار سنج
maximum ratings U مقدار نامی حداکثر
maximum reverse r.m.s. voltage U ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum current rating U جریان نامی حداکثر
maximum scattering angle U زاویه پراکندگی حداکثر
maximum control current U جریان کنترل حداکثر
maximum stock U حداکثر موجودی انبار
maximum sound pressure U فشار صوت حداکثر
maximum wavelength U طول موج حداکثر
daily flood peak U حداکثر سیل روزانه
peak strenght U حداکثر استعداد مجاز
closed height U حداکثر ارتفاع لیفتراک
breaking load U حداکثر تحمل بار
traffic peak U حداکثر عبور و مرور
ultimate bearing capacity U حداکثر فشار متحمل پی
high water U حداکثر ارتفاع اب مد دریا
pron to U با حداکثر سرعت ممکن
angle of repose U حداکثر شیب استقرار
extreme U حداکثر درمنتهی الیه
endurance time U سرعت حداکثر مداوم
profit maximization U به حداکثر رسانیدن سود
high run U حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
marginal U حداکثر نزدیک به انتها
maxvo U حداکثر اکسیژن مصرفی
maxvo U حداکثر توان هوازی
low tide U حداکثر جذر دریا
principle of miximum overlap U اصل حداکثر همپوشانی
flank speed U حداکثر سرعت قایق
utmost good faith U حداکثر حسن نیت
maximum demand pointer U عقربه مصرف حداکثر
maximum liklihood method U روش حداکثر احتمال
maximum gate trigger voltage U ولتاژ احتراق حداکثر
maximum power operation U کار با توان حداکثر
maximum permissible load U بار مجاز حداکثر
maximum in power gain U تقویت قدرت حداکثر
full blast <adv.> U در حداکثر قدرت یا شدت
maximum temperature U درجه حرارت حداکثر
maximum input frequency U فرکانس ورودی حداکثر
maximum natality U حداکثر زاد و ولد
maximum load U بار گذاری حداکثر
maximum landing weight U حداکثر وزن فرود
maximum output voltage U ولتاژ خروجی حداکثر
maximum modulating frequency U فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum gate trigger current U جریان احتراق حداکثر
maximum light transmission U انتقال نور حداکثر
maximum direction finding U جهت یابی حداکثر
sprinted U با حداکثر سرعت دویدن
maximum probility detection U تعیین احتمال حداکثر
sprint U با حداکثر سرعت دویدن
utility maximization U به حداکثر رسانیدن مطلوبیت
maximum flexibility U خمش پذیری حداکثر
maximum operating voltage U ولتاژ کار حداکثر
sprints U با حداکثر سرعت دویدن
at full blast <adv.> U در حداکثر قدرت یا شدت
maximum power gain U تقویت توان حداکثر
maximum permissible voltage U ولتاژ مجاز حداکثر
maximum scale value U مقدار درجه بندی حداکثر
maximum load rating U قابلیت بارگیری نامی حداکثر
power U حداکثر تلاش در کمترین زمان
capacity load U حداکثر فرفیت بارگیری ناو
extremum U حداکثر یا حداقل تابع ریاضی
ramp weight U حداکثر وزن ممکن هواپیما
throughput U حداکثر فرفیت میزان محصول
wall up U رسیدن موج به حداکثر اوج
maximum power point current U جریان در نقطه توان حداکثر
powered U حداکثر تلاش در کمترین زمان
deadweight tonnage U حداکثر تناژ وسیله نقلیه
great tropic range U حداکثر اختلاف جذر و مداستوایی
ultimate compressive strength U حداکثر مقاومت دربرابر فشار
payload U حداکثر قابلیت حمل بار
maximum powerpoint voltage U ولتاژ در نقطه توان حداکثر
maximum surface temperature U درجه حرارت سطحی حداکثر
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something U حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
maximum r.m.s. on state current U جریان رفت موثر حداکثر
maximum forward r.m.s. on state current U جریان رفت موثر حداکثر
maximum safe temperature U درجه حرارت مجاز حداکثر
maximum recording attachment U دستگاه ضبط کننده حداکثر
layer depth U که در ان سرعت صوت به حداکثر می رسد
powers U حداکثر تلاش در کمترین زمان
maximum range U حداکثر برد جنگ افزار
maximum likelihood method U روش حداکثر درست نمایی
hard charge U بشدت و حداکثر سرعت راندن
plimsoll mark U خط شاخص حداکثر وزن بارکشتی
payloads U حداکثر قابلیت حمل بار
hull speed U حداکثر سرعت نظری قایق
in the groove <idiom> U حداکثر کار را انجام دادن
powering U حداکثر تلاش در کمترین زمان
maximum current circuit breaker U کلید قطع کننده جریان حداکثر
transition level U سطح حداکثر انحراف درارتفاع پرواز
road capacity U کشش جاده ازنظر حداکثر ترافیک
brush U به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
brushes U به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
speed limits U حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
mean distance U فاصله حداکثر وحداقل سیاره از قمر
to put one's best foot formost <idiom> حداکثر تلاش خود را به کار بستن.
to rack rent U حداکثر اجاره رابر ملکی بستن
speed limit U حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
vertex height U قله مسیرگلوله حداکثر ارتفاع منحنی
permissible velocity U حداکثر سرعت اب در یک کانال که ایجادفرایش نکند
maximum permissible temperature rise U حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
supercharge U خرجی که حداکثر سرعت ابتدایی با ان بدست می اید
optimize U کار کردن چیزی با حداکثر کارایی ممکن
maximum gradeability U حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
great diurnal range U حداکثر اختلاف جذر و مد بیست و چهار ساعته
to have a maximum limit [of something] U [به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com