Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
maximal oxygen consumption
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen uptake
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
maximal aerobic power
U
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen consumption per minute
U
حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
maxvo
U
حداکثر اکسیژن مصرفی
maxvo
U
بیشینه اکسیژن مصرفی
maxvo
U
حداکثر توان هوازی
sumptuary law
U
قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
oxygen convertor
U
مبدل اکسیژن مایع به اکسیژن گازی در سیستمهای تنفسی
expendable property
U
کالای مصرفی اماد مصرفی
oxygenize
U
با اکسیژن ترکیب کردن اکسیژن زدن
maximum available powere
U
توان حداکثر
maximum power gain
U
تقویت توان حداکثر
maximum power operation
U
کار با توان حداکثر
maximum powerpoint voltage
U
ولتاژ در نقطه توان حداکثر
maximum power point current
U
جریان در نقطه توان حداکثر
deoxygenate
U
اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
max min system
U
سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
disutility
U
بی مصرفی
disposability
U
مصرفی
input
U
مصرفی
needlessness
U
بی مصرفی
inputted
U
مصرفی
consumption expenditures
U
هزینههای مصرفی
nonexpendable
U
غیر مصرفی
autoconsumption
U
خود مصرفی
expendable items
U
اقلام مصرفی
commodities
U
کالای مصرفی
commodity
U
کالای مصرفی
expendable supplies
U
کالاهای مصرفی
consumer goods
U
اشیاء مصرفی
coloring agent
U
رنگ مصرفی
consumer goods
U
کالاهای مصرفی
affluent society
U
جامعه مصرفی
consumer goods
U
کالای مصرفی
consumption lending
U
وام مصرفی
consumer capital
U
سرمایه مصرفی
Consumer ( consrmers ) goods .
U
کالاهای مصرفی
consumables
U
کالاهای مصرفی
consumer's goods
U
کالای مصرفی
consumable stock
U
موجودی مصرفی
consumption goods
U
کالاهای مصرفی
consumable
U
ماده مصرفی
consumer industries
U
صنایع مصرفی
consumption credit
U
اعتبار مصرفی
consumption diseconomies
U
زیانهای مصرفی
consumer nondurables
U
کالاهای مصرفی بی دوام
expendable items
U
اقلام مصرفی شدنی
There is no market for it in Iran .
U
درایران مصرفی ندارد
commodity market
U
بازار کالای مصرفی
consumption economies
U
صرفه جوئیهای مصرفی
exposure dose
U
مقدار دوز مصرفی
commodity command
U
یکان امادکالاهای مصرفی
consumer durables
U
کالاهای مصرفی پر دوام
nondurable consumer goods
U
کالاهای مصرفی بی دوام
durable consumption goods
U
کالاهای مصرفی بادوام
consumer durable goods
U
کالاهای مصرفی بادوام
bar stock
U
ماده اولیه مصرفی
make up feed
U
اب مصرفی دیگ بخار ناو
index of consumer prices
U
شاخص قیمت کالاهای مصرفی
name
U
کلمه مصرفی یک متغیر در برنامه
names
U
کلمه مصرفی یک متغیر در برنامه
consumer price index
U
شاخص قیمت کالاهای مصرفی
consumer credit
U
اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
consumable
U
اقلام مصرف شدنی کالاهای مصرفی
aerobic power
U
توان هوازی
oxygen
U
اکسیژن
oxygen carrier
U
اکسیژن بر
empyreal air
U
اکسیژن
oxybiont
U
اکسیژن زی
oxygenates
U
اکسیژن امیختن
liquid oxygen
U
اکسیژن مایع
oxygen
U
اکسیژن دار
lox
U
اکسیژن مایع
oxidization
U
ترکیب با اکسیژن
oxyacetylene welding
U
جوش اکسیژن
oxygenate
U
اکسیژن امیختن
oxygenated
U
اکسیژن زدن
oxygenated
U
اکسیژن امیختن
oxygenates
U
اکسیژن زدن
liquid exygen
U
اکسیژن مایع
anoxia
U
کمبود اکسیژن
acidity coefficient
U
نسبت اکسیژن
acidic oxide
U
اکسیژن اسیدی
atmospheric oxygen
U
اکسیژن هوا
oxidation
U
ترکیب با اکسیژن
oxygenating
U
اکسیژن امیختن
oxygenating
U
اکسیژن زدن
oxygen
U
گاز اکسیژن
oxygen ration
U
نسبت اکسیژن
oxygen cylinder
U
مخزن اکسیژن
oxygenation
U
ترکیب با اکسیژن
steno oxibiant
U
اکسیژن کم تاب
oxygenation
U
اکسیژن زنی
deoxygenation
U
اکسیژن زدایی
oxygenation
U
امیزش با اکسیژن
oxygenization
U
اکسیژن دهی
oxygenize
U
با اکسیژن امیختن
deoxidate
U
بی اکسیژن کردن
deoxidation
U
اکسیژن گیری
deoxidize
U
بی اکسیژن کردن
oxygenate
U
اکسیژن زدن
oxygen extraction
U
جذب اکسیژن
oxygen cylinder
U
سیلندر اکسیژن
oxygen debt
U
بدهی اکسیژن
oxygen debt
U
وام اکسیژن
oxygen deficit
U
کمبود اکسیژن
oxygen deficit
U
کسر اکسیژن
oxidising
U
با اکسیژن ترکیب کردن
oxidize
U
با اکسیژن ترکیب کردن
oxidises
U
با اکسیژن ترکیب کردن
rebreather
U
سیستم اکسیژن مداربسته
acetylene oxygen flame
U
شعله استیلن اکسیژن
c.o.d
U
نیاز شیمیایی به اکسیژن
oxidised
U
با اکسیژن ترکیب کردن
volcanize
U
جوش اکسیژن زدن
hypoxemia
U
کاهش اکسیژن بافت
chemical oxygen demand
U
نیاز شیمیایی اکسیژن
hypoxia
U
کاهش اکسیژن بافت
oxidizes
U
با اکسیژن ترکیب کردن
aqualungs
U
دستگاه تنفس اکسیژن
oxygen acid
U
اسید اکسیژن دار
oxyacid
U
اسید اکسیژن دار
aqualung
U
دستگاه تنفس اکسیژن
oxides
U
ماده شیمیایی از اکسیژن
eudiometry
U
سنجش اکسیژن هوا
oxide
U
ماده شیمیایی از اکسیژن
oxyhydrogen
U
اکسیژن امیخته به ایدروژن
oxidizing
U
با اکسیژن ترکیب کردن
hypoxia
U
کمبود اکسیژن در بافتهای بدن
biological oxygen demand
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
b.o.d
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
deoxidize
U
از صورت ترکیبی با اکسیژن دراوردن
biochemical oxygen demand
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
nitrous acid
U
اسیدی که کمتراز تیزاب اکسیژن دارد
acyl oxygen fission
U
گسسته شدن پیوند اسیل-اکسیژن
oxidation
U
عمل ترکیب اکسیژن با جسم دیگری
tetroxide
U
ترکیب دارای چهار اتم اکسیژن
monoxide
U
اکسیدی که اکسیژن وفلز ان برابر باشد
protoxide
U
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
The room is stuffy.
U
هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
vulcanization
U
حرارت زیاد جوش اکسیژن لاستیک وفلزات
continuous flow oxygen system
U
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت پیوسته میباشد
isatin
U
رنگ قرمزی که از ترکیب نیل با اکسیژن بدست می اید
ozone
U
نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
oxyhydrogen blowpipe
U
بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
oxygen bottle
U
محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
demand oxygen system
U
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
outside
U
حداکثر
outsides
U
حداکثر
maximal
U
حداکثر
uttermost
U
حداکثر
maximum
U
حداکثر
peaks
U
حداکثر
peaking
U
حداکثر
peak
U
حداکثر
endurance
U
حداکثر
conspicuious consumption
U
مصرف افراطی مصرفی که هدفش خودنمائی به دیگران است این اصطلاح اولین بار بوسیله تورستین وبلن اقتصاددان امریکائی
real balance effect
U
اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
ageing
U
ثابت شدن رنگ در اثر گذشت زمان و تحت تاثیر اکسیژن موجود در هوا
anoxia
U
فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود
commodity groups
U
گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
algorithm
U
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithms
U
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
optimum height
U
حداکثر ارتفاع
maximum density
U
حداکثر تراکم
maximum detector
U
اشکارساز حداکثر
wage ceiling
U
حداکثر دستمزد
maximum duration
U
زمان حداکثر
maximum load
U
بار حداکثر
peak speed
U
حداکثر سرعت
full speed
U
حداکثر سرعت
global maximum
U
حداکثر مطلق
full bore
U
حداکثر تلاش
maximum slope
U
حداکثر شیب
flank speed
U
حداکثر سرعت
maximum speed
U
حداکثر سرعت
peak demand
U
حداکثر تقاضا
peak load
U
حداکثر بار
maximum work
U
کار حداکثر
maximum capacity
U
فرفیت حداکثر
peak current
U
جریان حداکثر
maximization
U
به حداکثر رسانیدن
maximum deflection
U
انحراف حداکثر
maximum deviation
U
انحراف حداکثر
maximum demand
U
بار حداکثر
peak load
U
بار حداکثر
maximum value
U
مقدار حداکثر
flat out
U
حداکثر سرعت
maximum current
U
جریان حداکثر
maximum thermometer
U
گرماسنج حداکثر
peak output
U
حداکثر تولید
submaximal
U
زیر حداکثر
maximum amplitude
U
دامنه حداکثر
peaking
U
حداکثر کاکل
maximum moment
U
حداکثر لنگر
intensity maximum
U
حداکثر شدت
peak voltage
U
ولتاژ حداکثر
maximum of intensity
U
حداکثر شدت
maximum output
U
خروجی حداکثر
maximum performance
U
عملکرد حداکثر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com