Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to foel
U
حال درستی نداشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
want
U
نداشتن
lacks
U
نداشتن
lack
U
نداشتن
lackvt
U
نداشتن
wanted
U
نداشتن
lacked
U
نداشتن
stone-broke
<idiom>
U
آه دربساط نداشتن
To know no bounds.
U
حد وحصر نداشتن
disliked
U
دوست نداشتن
dislikes
U
دوست نداشتن
disliking
U
دوست نداشتن
to sit out
U
شرکت نداشتن در
miss
U
نداشتن فاقدبودن
missed
U
نداشتن فاقدبودن
misses
U
نداشتن فاقدبودن
disinterest
U
علاقه نداشتن
dislike
U
دوست نداشتن
to be at a loss for an answer
U
پاسخی نداشتن
freedom from evil record
U
نداشتن پیشینه بد
sit out
U
شرکت نداشتن در
to be in the wrong
U
حق نداشتن زورگفتن
errorless
U
نداشتن خطا
clean record
U
نداشتن پیشینه بد
powerlessly
U
با نداشتن نیرو
distrusted
U
سوء فن اعتماد نداشتن
not a leg to stand on
<idiom>
U
مدرک کافی نداشتن
diffidently
U
با نداشتن اعتماد بخود
distrusting
U
سوء فن اعتماد نداشتن
to get the key of the street
U
جای شب ماندن نداشتن
to make no doubt
U
مطمئن بودن شک نداشتن
distrusts
U
سوء فن اعتماد نداشتن
to paddle one's own canoe
U
کار بکسی نداشتن
make no bones about something
<idiom>
U
هیچ رازی نداشتن
distrust
U
سوء فن اعتماد نداشتن
to not feel hungry
[to not like having anything]
U
اصلا اشتها نداشتن
wanted
U
نیازمند بودن به نداشتن
thriftessness
U
نداشتن عقل معاش
disconnection
U
قطع نداشتن رابطه
inefficiently
U
با نداشتن قابلیت بیفایده
out of step
<idiom>
U
هم آهنگ وتوازن نداشتن
out of favor with someone
<idiom>
U
حسن نیت نداشتن
To be between the devil and the deep blue sea.
U
راه پس وپیش نداشتن
want
U
نیازمند بودن به نداشتن
inapprehension
U
نداشتن بیم یا نگرانی
inertness
U
نداشتن زورجنبش یا ایستادگی
not have a penny to one's name
<idiom>
U
آهی در بساط نداشتن
not have two pennies to rub together
<idiom>
U
دیناری در بساط نداشتن
intestacy
U
نداشتن وصیت نامه
lose
U
نداشتن چیزی دیگر پس از این
out of tune
<idiom>
U
باهم خوب وسازش نداشتن
loses
U
نداشتن چیزی دیگر پس از این
to play a poor game
U
ناشی بودن مهارت نداشتن
in the dark
<idiom>
U
هیچ اطلاعی از چیزی نداشتن
to act independently of others
U
کاری به کار دیگران نداشتن
Nothing to declare
U
همراه نداشتن کالاهای گمرکی
strapped for cash
<idiom>
U
هیچ پولی دربساط نداشتن
(can't) stand
<idiom>
U
تحمل نکردن،دوست نداشتن
forlackof shoes
U
بواسطه نداشتن یا نبودن کفش
not have a bean
<idiom>
U
حتی یک شاهی هم پول نداشتن
to dislike somebody
[something]
U
دوست نداشتن کسی
[چیزی]
to have no prospects
U
هیچ چشم داشتی
[امیدی ]
نداشتن
caught short
<idiom>
U
پول کافی برای پرداخت نداشتن
to knock about
U
سرگردان بودن زندگی منظم نداشتن
imprecision
U
نا درستی
duly
<adv.>
U
به درستی
genuineness
U
درستی
correctly
<adv.>
U
به درستی
uprightness
U
درستی
aright
<adv.>
U
به درستی
fidelity
U
درستی
precision
U
درستی
integrality
U
درستی
justly
<adv.>
U
به درستی
straightness
U
درستی
soundness
U
درستی
rightly
<adv.>
U
به درستی
rightness
U
درستی
justly
U
به درستی
trueness
U
درستی
rightfully
<adv.>
U
به درستی
properly
<adv.>
U
به درستی
justness
U
درستی
rightfulness
U
درستی
integrity
U
درستی
correctness
U
درستی
exactness
U
درستی
correctitude
U
درستی
exactitude
U
درستی
accuracy
U
درستی
preciseness
U
درستی
legitimacy
U
درستی
validity
U
درستی
Beats me!
<idiom>
U
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
You've got me there!
<idiom>
U
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
to be a dead duck
U
امکان موفق شدن را نداشتن
[چیزی یا کسی]
have half a mind
<idiom>
U
احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
You've got me stumped.
<idiom>
U
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
the a of a trans lation
U
درستی ترجمه
justice
U
درستی دادگستری
to verifty a staement
U
درستی ونادرستی
truth table
U
جدول درستی
rectitude
U
راستی درستی
propriety of behaviour
U
درستی رفتار
truths
U
درستی صداقت
truth
U
درستی صداقت
approximately
U
تقریبا به درستی
honesty
U
درستکاری درستی
honestly
U
از روی درستی
truth value
U
ارزش درستی
damchi
U
راستی و درستی
validation
U
تنفیذ درستی
in the wrong
<idiom>
U
اشتباه ،درستی حقیقت
bona fide
U
به طور جدی به درستی
accuracy
U
درجه دقت درستی
functions
U
انجام عمل به درستی
functioned
U
انجام عمل به درستی
line up
<idiom>
U
به درستی میزان کردن
function
U
انجام عمل به درستی
uprightaess
U
درستی راستی عدالت
cynic
<adj.>
U
بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
Veitch diagram
U
نمایش گرافیکی جدول درستی
truth table
U
جدول درستی جذول صحت
to vouch for any one's honesty
U
ضمانت درستی کسی را کردن
true false test
U
ازمایش درستی ونادرستی چیزی
track
U
دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracked
U
دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracks
U
دنبال کردن یک مسیر به درستی
accurately
U
به درستی و بدون هر گونه خطا
He seems to be an honest man.
U
آدم درستی بنظرمی آید
cynically
U
بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
cynical
<adj.>
U
بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
to prove a will
U
درستی و اعتباروصیت نامهای را محقق نمودن
Are we on the right road for ... ?
آیا ما در جاده درستی برای ... هستیم؟
times
U
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
time
U
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
timed
U
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
to check off
U
رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
checks
U
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
checked
U
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
check
U
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
hyphenation
U
تنظیم خط وط با پهنای مشخص به تقسیم کلمات طولانی در انتهای هر خط به درستی
one element
U
تابع منط قی که در صورت درستی ورودی خروجی درست میدهد
walkovers
U
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
walkover
U
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
bye
U
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
byes
U
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
supervising
U
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
partial RAM
U
قطعه RAM که فقط یک بخش آن به درستی کار میکند در قط عات جدید
comparator
U
وسیله منط قی که درستی خروجی آن درست است که ورودیها با هم فرق کنند
probabiliorism
U
عقیده باینکه بهر طرف بیشتراحتمال درستی دارد بایدروی اورد
supervise
U
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervised
U
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervises
U
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
stop
U
ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stops
U
ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stopping
U
ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stopped
U
ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
nonaligned
U
که به درستی در ارتباط با یکیدرگ قرار نگرفته اند تا کار این بهینه داشته باشند
acknowledges
U
کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
aligning
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
acknowledging
U
کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
aligned
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
align
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
acknowledge
U
کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
aligns
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
dropped
U
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropping
U
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
soak
U
اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
drop
U
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
soaks
U
اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
drops
U
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
justifying
U
تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود
justify
U
تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود
justifies
U
تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود
supervisor
U
ن میشود که قطعه به درستی کار می رود. 2-بخشی از سیستم عامل کامپیوتر که استفاده از رسانههای جانبی و عملیات cpvرا مرتب میکند
supervisors
U
ن میشود که قطعه به درستی کار می رود. 2-بخشی از سیستم عامل کامپیوتر که استفاده از رسانههای جانبی و عملیات cpvرا مرتب میکند
parameters
U
استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
parameter
U
استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
loops
U
برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
looped
U
برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
loop
U
برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
to prove my vow i give my hand
برای اینکه شما را از درستی قول خود مطمئن سازم به شما دست میدهم
the propriety of a term
U
درستی یک لفظ یا یک اصطلاح مناسبت یک واژه یا لفظ
rug condition
U
[وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
carriages
U
بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند
carriage
U
بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند
reads
U
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read
U
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
zones
U
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
zone
U
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
defective
U
خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
acknowledge
U
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges
U
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging
U
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
n-key rollover
[این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com