Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to be sick
U
حال تهوع داشتن
to feel sick
U
حال تهوع داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sick headache
U
تهوع
mal de mer
U
تهوع
adnauseam
U
تهوع
nausea
U
تهوع
queasiness
U
حالت تهوع
morning sickness
U
تهوع بامدادی
nauseating
U
تهوع اور
nauseous
U
تهوع اور
sicknesses
U
حالت تهوع
qualm
U
حالت تهوع
qualms
U
حالت تهوع
adnauseam
U
بدرجهء تهوع
qualmish
U
دچارحالت تهوع
queasily
U
با حالت تهوع
fulsome
U
تهوع اور
sickening
U
تهوع اور
sickness
U
حالت تهوع
nauseousness
U
تهوع اوری
queasy
U
تهوع اور
queazy
U
تهوع اور
nauseant
U
تهوع اور
nausea
U
حالت تهوع
wamble
U
احساس تهوع کردن
vomiting agent
U
عامل تهوع اور
I feel nauseated.
U
حالت تهوع دارم.
emetic gas
U
گاز تهوع اور
sickener
U
چیز تهوع اور
sickish
U
تااندازهای تهوع اور
nauseate
U
حالت تهوع دست دادن
carsickness
U
تهوع در اثر بودن در اتومبیل
nauseated
U
حالت تهوع دست دادن
nauseates
U
حالت تهوع دست دادن
nauseant
U
دارو و یا چیزدیگری که تهوع اورد
mawkish
U
حالت تهوع نسبت به غذای بدمزه
seasickness
U
تهوع وبهم خوردگی حال در سفر دریا
i sickened at the sight
U
از دیدن ان حال تهوع بمن دست داد
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
nauseously
U
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for
U
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life
<idiom>
U
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
wanted
U
کم داشتن
intercommon
U
داشتن
want
U
کم داشتن
to have f.
U
تب داشتن
to go hot
U
تب داشتن
to be in a f.
U
تب داشتن
to hold a meeting
U
داشتن
to hold
U
داشتن
to have
U
داشتن
to possess
U
داشتن
to be feverish
U
تب داشتن
to have possession of
U
داشتن
lackvt
U
کم داشتن
having
U
داشتن
relieve
U
داشتن
owned
U
داشتن
redolence
U
بو داشتن
monogyny
U
داشتن یک زن
doubt
U
شک داشتن
possessing
U
داشتن
doubted
U
شک داشتن
possesses
U
داشتن
doubting
U
شک داشتن
possess
U
داشتن
doubts
U
شک داشتن
have
U
داشتن
relieves
U
داشتن
relieving
U
داشتن
owning
U
داشتن
owns
U
داشتن
lacks
U
کم داشتن
lacked
U
کم داشتن
lack
U
کم داشتن
bears
U
داشتن
bears
U
در بر داشتن
bear
U
داشتن
bear
U
در بر داشتن
own
U
داشتن
last
U
دوام داشتن
abhorred
U
تنفر داشتن از
abhorring
U
تنفر داشتن از
bestows
U
ارزانی داشتن
abhors
U
تنفر داشتن از
bestowing
U
ارزانی داشتن
bestowed
U
ارزانی داشتن
lasts
U
دوام داشتن
lasted
U
دوام داشتن
affords
U
استطاعت داشتن
bestow
U
ارزانی داشتن
affording
U
استطاعت داشتن
abhor
U
تنفر داشتن از
abhor
بیم داشتن از
afforded
U
استطاعت داشتن
overlapped
U
اشتراک داشتن
mind
U
در نظر داشتن
mind
U
تصمیم داشتن
likes
U
دوست داشتن
liked
U
دوست داشتن
like
U
دوست داشتن
may
U
امکان داشتن
declaring
U
افهار داشتن
declares
U
افهار داشتن
declare
U
افهار داشتن
desiring
U
میل داشتن
desires
U
میل داشتن
desire
U
میل داشتن
represents
U
نمایندگی داشتن
minding
U
تصمیم داشتن
minding
U
در نظر داشتن
minds
U
تصمیم داشتن
overlapped
U
اصطکاک داشتن
overlap
U
اشتراک داشتن
overlap
U
اصطکاک داشتن
correlation
U
ارتباط داشتن
outclassing
U
برتری داشتن بر
outclasses
U
برتری داشتن بر
outclassed
U
برتری داشتن بر
outclass
U
برتری داشتن بر
minds
U
در نظر داشتن
represented
U
نمایندگی داشتن
represent
U
نمایندگی داشتن
fluctuated
U
نوسان داشتن
fluctuate
U
نوسان داشتن
debts
U
بدهی داشتن
debt
U
بدهی داشتن
spared
U
دریغ داشتن
spare
U
دریغ داشتن
importing
U
اهمیت داشتن
imported
U
اهمیت داشتن
import
U
اهمیت داشتن
raises
U
برپا داشتن
raise
U
برپا داشتن
suspends
U
معوق داشتن
suspending
U
معوق داشتن
fluctuates
U
نوسان داشتن
confide
U
اعتماد داشتن به
confided
U
اعتماد داشتن به
requiring
U
لازم داشتن
requires
U
لازم داشتن
require
U
لازم داشتن
affects
U
تمایل داشتن
affects
U
دوست داشتن
affect
U
تمایل داشتن
affect
U
دوست داشتن
required
U
لازم داشتن
rolls
U
تلاطم داشتن
rolled
U
تلاطم داشتن
roll
U
تلاطم داشتن
confides
U
اعتماد داشتن به
suspend
U
معوق داشتن
imply
U
دلالت داشتن
to have in mind
U
در نظر داشتن
implies
U
دلالت داشتن
tolerating
U
طاقت داشتن
tolerates
U
طاقت داشتن
tolerated
U
طاقت داشتن
tolerate
U
طاقت داشتن
vibrating
U
ارتعاش داشتن
vibrates
U
ارتعاش داشتن
vibrated
U
ارتعاش داشتن
vibrate
U
ارتعاش داشتن
scoots
U
سرعت داشتن
scooting
U
سرعت داشتن
implying
U
دلالت داشتن
to be away on vacation
[American]
U
داشتن مرخصی
contradict
U
تناقض داشتن با
vary
U
فرق داشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com