English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
deadness U حالت مرده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stillborn U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirth U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
keb U میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
dog cheap U مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
dead wool U پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
hearses U مرده کش
hearse U مرده کش
six feet under <idiom> U مرده
dead U مرده
lifeless U مرده
his heart sank U دل مرده شد
deceased U مرده
one man U یک مرده
exanimate U مرده
in the dust U مرده
one-man U یک مرده
defunct U مرده
low-spirited U دل مرده
low spirited U دل مرده
vapid U مرده
extinct U مرده
at rest U مرده
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
murrain U گوشت مرده
still born U مرده بدنیاامده
death feigning U مرده نمایی
death day U سال مرده
idle wire U سیم مرده
idle turn U کلاف مرده
out of play U توپ مرده
ground swell U موج مرده
necrophobia U مرده هراسی
parted U درگذشته مرده
swell U موج مرده
playing dead U مرده نمایی
dull finish U رخده مرده
dull finish U کالیبر مرده
swelled U موج مرده
down with him U مرده باد
swells U موج مرده
lyke wake U پاسبانی مرده در شب
exanimate U دل مرده وبیروح
death's head U جمجمه مرده
inhumationist U مرده خاک کن
death watch U پاسبان مرده
dead ball U توپ مرده
deadball U توپ مرده
air slaked lime U اهک مرده
resurrectionist U مرده دزد
autopsy U تشریح مرده
autopsies U تشریح مرده
dead load U بار مرده
saprophage U مرده خوار
slaked lime U اهک مرده اهک مرده
necropsy U مرده نگری
cremations U مرده سوزانی
cremation U مرده سوزانی
resurrection man U مرده دزد
blate U روح مرده
widowers U مرد زن مرده
widower U مرد زن مرده
pah U مرده شور
death masks U قیافه مرده
reliquiae U مرده ریگ
death mask U قیافه مرده
defunct U مرده درگذشته
non productive time U زمان مرده
dead as a d. U بکلی مرده
necrophilia U مرده گرایی
time lags U زمان مرده
dead space U فضای مرده
dead storage U گنجایش مرده
necrolatry U مرده پرستی
dead storage U حجم مرده
dead time U زمان مرده
stillbirths U مرده زاد
dead as a doornail <idiom> U کاملا مرده
stillbirth U مرده زاد
dead volume U حجم مرده
morgue U مرده خانه
morgues U مرده خانه
necrophagous U مرده خوار
time lag U زمان مرده
dead band U نوار مرده
living corpse U مرده متحرک
dead rise U فاصله مرده
necromania U مرده پرستی
dead soils U خاکهای مرده
necrophagous U مرده خور
sequestrum U قسمت بافت مرده
inheritance U مرده ریگ وراثت
gralloch U احشای گوزن مرده
protoxlead U سنگ مرده مرتک
he seems to have died U ازقرارمعلوم مرده است
plague on it U مرده شورش ببرد
sloughy U شبیه پوست مرده
still born U مرده زاییده شده
departed U مرده درگذشته مرحوم
inheritances U مرده ریگ وراثت
necromimesis U خود مرده انگاری
autopsies U تشریح نسج مرده
eloge U ستایش شخص مرده
dead-house U مرده شوی خانه
time lags U فاصله زمانی مرده
time lag U فاصله زمانی مرده
Speak well of the dead . <proverb> U پشت سر مرده بد نگو.
mortuaries U مرده شوی خانه
mortuary U مرده شوی خانه
He is not dead by any chance , is he ? U نکند مرده باشد ؟
autopsy U تشریح نسج مرده
d. paleness U رنگ ارام مرده
back lash eliminator U تعادل در مسیر مرده
aeropause U منطقه جوی مرده
blast it U مرده شورش را ببرد
cadaveric U دارای رنگ مرده
cirerar yurn U فرف خاکستر مرده
death masks U ماسک صورت مرده
death mask U ماسک صورت مرده
funeral home U مرده شوی خانه
balefire U اتش مرده سوزانی
deathy U مرگ نما مرده وار
heritage U مرده ریگ سهم موروثی
natimortality U امار مرده زاییده شدگان
prosector U تشریح کننده بدن مرده
To be crazy about agirl . U کشته مرده دختری بودن
cadaverous U دارای رنگ پریده و مرده
palling U تابوت محتوی مرده حائل
sciomantic U غیبگو از روی سایه مرده
palled U تابوت محتوی مرده حائل
pall U تابوت محتوی مرده حائل
palls U تابوت محتوی مرده حائل
crematory U کورهای که لاشه مرده یااشغال را در ان می سوزانند
f. pile or pyre U توده هیزم که مرده راروی ان میسوزانند
funeral pyre U توده هیزم که مرده را روی ان میسوزانند
urn U گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
under hatches U زیر عرشه دوراز نظر مرده
urns U گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
ossuary U فرف مخصوص نگاهداری استخوانهای مرده
wraith U روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
postmortem U مرده رامعاینه وکالبد شکافی کردن
wraiths U روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
it is not true that he is dead U اینکه میگویند مرده است حق ندارد
necrotic U دارای بافت مرده یااستخوان فاسد
sciomacy U غیب گویی از روی سایه مرده
ossuary U محل امانت گذاری استخوان مرده
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
crematoriums U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematorium U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoria U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
obsequial U وابسته به ایین تشیع جنازه باختم مرده
incinerator U کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
incinerators U کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
zombiism U اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
pyre U توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
pyres U توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
corn U میخچه [پزشکی] [ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
clavus U میخچه [پزشکی] [ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
twicer U حروف چینی که خودش هم چاپ کننده است دو مرده
lich gate U سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
give someone an inch and they will take a mile <idiom> U اگربه مرده روبدی میگه کفن پولک دوزی میخواهم
But his body was eventually recovered. U اما ممکن بود او [مرد] فقط مرده بازیافته شود.
transmigration U حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
hatchment U صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود
gavelkind U تقسیم مال کسی که بی وصیت مرده بطور برابر میان پسرانش
infarct U ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس
funeral home U محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com