English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
viduity U حالت زن بیوه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
widows U بیوه کردن بیوه شدن
widow U بیوه کردن بیوه شدن
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
relict U زن بیوه
viduity U بیوه گی
widows U بیوه
widows U بیوه زن
widow U بیوه
relict U بیوه
widow U بیوه زن
window U بیوه زن
lone U بیوه یکه
queen dowager U ملکه بیوه
widow U سطر بیوه
widows U سطر بیوه
grand duchess U زوجه یا بیوه دوک
plead for the widow U در حق بیوه زنان دادخواهی کنید
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
Queen Mothers U ملکهای که دارای فرزندباشد مادرپادشاه که بیوه باشد
grass widower U مردی که از زنش جدا شده مرد بیوه
Queen Mother U ملکهای که دارای فرزندباشد مادرپادشاه که بیوه باشد
dowagers U بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
dowager U بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
dowager U بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
dowagers U بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
quarantines U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantining U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantined U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantine U در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
expressions U حالت
attitude U حالت
attitudes U حالت
idiocrasy U حالت
makes U حالت
situations U حالت
postured U حالت
expression U حالت
ill conditioned U بد حالت
cases U حالت
manner U حالت
disposition U حالت
case U حالت
stance U حالت
situation U حالت
pyreticosis U حالت تب
self U حالت
fettle U حالت
tempers U حالت
predicaments U حالت
queasiness U حالت قی
posture U حالت
make U حالت
posturing U حالت
estate U حالت
tempered U حالت
febricity U حالت تب
line condition U حالت خط
feverishness U حالت تب
estates U حالت
temper U حالت
postures U حالت
predicament U حالت
glass eyed U بی حالت
if U حالت
moods U حالت
stated U حالت
state- U حالت
unexpressive U بی حالت
state U حالت
status U حالت
condition U حالت
stating U حالت
phases U حالت
phased U حالت
phase U حالت
states U حالت
mood U حالت
stances U حالت
temperaments U حالت
temperament U حالت
grain U حالت
answer mode U حالت جواب
jussive U حالت امری
insert mode U حالت درج
kashruth U حالت جواز
iciness U حالت یخی
i.c. U حالت اولیه
isopiestic U حالت فشارمتعادل
kashrut U حالت جواز
defensive U حالت تدافع
liquid state U حالت مایع
linearity U حالت طولی
space condition U حالت فاصله
gas phase U حالت گازی
humanness U حالت انسانیت
limit state U حالت حدی
dative U حالت برایی
lethargically U با حالت سبات
input mode U حالت ورودی
initial state U حالت اغازی
resilience U حالت ارتجاعی
crudely U در حالت خامی
in a state of depression U در حالت افسردگی
incipincy U حالت نخستین
incipience U حالت نخستین
inactive status U حالت انتساب
in form U خوش حالت
fluidity U حالت مایعی
domesticity U حالت اهلی
thirstily U با حالت تشنگی
idiocrasy U حالت مخصوص
idle position U حالت سکون
ignition condition U حالت احتراق
possessive U حالت اضافه
defensively U حالت دفاعی
defensively U با حالت تدافع
possessives U حالت اضافه
nervousness U حالت عصبانی
genitive U حالت اضافه
conjugality U حالت زناشویی
balminess U حالت مرهمی
doubtfulness U حالت تردید
doughiness U حالت خمیری
balanced state U حالت متعادل
downiness U حالت کرکی
drinking bout U حالت مستی
drive state U حالت سائقی
balanced state U حالت متوازن
drowsihead U حالت نیمخواب
eburnation U حالت عاجی
eigenstate U حالت انرژی
energy state U حالت انرژی
equation of state U معادله حالت
borderline state U حالت مرزی
burst mode U حالت پیوسته
continuum state U حالت پیوستار
command mode U حالت فرماندهی
conversational mode U حالت محاورهای
colloidal state U حالت کلوییدی
circumstantiality U حالت وکیفیت
corresponding state U حالت متنافر
circuit opening U حالت مدارباز
counterpoise U حالت تعادل
childishness U حالت بچگی
creaminess U حالت سرشیری
deadness U حالت مرده
deliverable state U در حالت تحویل
deplorble condltion U حالت زار
chararcter mode U حالت دخشهای
equilibrium state U حالت تعادل
erectness U حالت عمودی
exceptional case U حالت استثنایی
amentia U حالت هذیان
glassy state U حالت شیشهای
affectivity U حالت عاطفی
affectedly U با حالت بخودگرفته
vitreus state U حالت شیشهای
goutiness U حالت نقرسی
adrenergic reponse state U حالت پر ادرنالینی
acedia U حالت خ-لسه
grittiness U حالت شنی
ground state U حالت پایه
accidentalness U حالت اتفاقی
accusative U حالت مفعولی
hang over U حالت خماری
sulkily U با حالت قهر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com