English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bleeding edge U حاشیه نقشه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
border break U ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
border break U ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
sheetlines U خطوط حاشیه نقشه
fret U [نقشه پیچ در پیچ در حاشیه با استفاده از خطوط افقی و عمودی با زوایای ۹۰ درجه و مربوط به کشور چین]
Other Matches
rosette border U حاشیه گل و بوته [اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
Zipper selvage U حاشیه زیپ شکل [در مناطق کرد نشین شرق ترکیه عده ای از بافندگان حاشیه های فرش خود را بصورت دندانه زیپ می بافند بطوری که کل حاشیه شکل یک زیپ بسته را نشان می دهد.]
minor border U حاشیه فرعی [حاشیه کناری] [این طرح بصورت نواری باریک در کنار حاشیه اصلی قرار دارد و تعداد آن بستگی به محل بافت و نوع طرح متفاوت است. معمولا بین دو تا هشت عدد متغیر است.]
Kufic border U حاشیه کوفی [این نوع حاشیه بافی دیگر کمتر رایج بوده و اقتباسی است از خط کوفی]
ragged U متن چاپ شده با حاشیه سمت راست هم سطح و حاشیه سمت چپ غیر مسط ح
ragged U متن چاپ شده با حاشیه سمت چپ هم سطح , حاشیه سمت راست غیر مسط ح
friezes U حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
frieze U حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
turtle border U حاشیه سماوری [در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
map U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
strategy U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
conformal projection U نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
line route map U نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
control map U نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
hyetography U نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
cartographer U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographers U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
topographic map U نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
mapping U نقشه کشی کردن تهیه نقشه
cloud band border [حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
storage map U نقشه انباره نقشه انبارش
reciprocal border U حاشیه قرینه [گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
Herati border U طرح حاشیه هراتی [این حاشیه یا با استفاده از گل های شاه عباسی و یا بصورت پیچشی از گل ها، شکوفه ها و پیچک های اسلیمی که برگ های شاه عباسی از آن آویزان شده اند جلوه گر شده.]
gadroon U اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
orthographic U تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
plotted U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
geodesy U نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
map sheet U شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
rainbow border U حاشیه رنگین کمان [در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
spandrel U لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
outline assembly drawing U نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
common control U کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
map compilation U تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
geodetic datum U سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
computer aided design and drafting U طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
bench mark U شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
polar stereographic U سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
projection U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
grid navigation U ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
trimsize U اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
projections U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
trig list U لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
bordered U حاشیه
selvedge U حاشیه
selvage U حاشیه
apostil U حاشیه
gloss U حاشیه
draught U حاشیه
draft U حاشیه
bordering U حاشیه زه
border line U خط حاشیه
border U حاشیه
skirter U حاشیه رو
border U حاشیه زه
bordered U حاشیه زه
margins U حاشیه
rims U حاشیه
rim U حاشیه
marginally U در حاشیه
brink U حاشیه
marginal U حاشیه
braids U حاشیه
braided U حاشیه
braid U حاشیه
brim U حاشیه
brimmed U حاشیه
brimming U حاشیه
fringes U حاشیه
fringe U حاشیه
verges U حاشیه
verge U حاشیه
skirts U حاشیه
skirted U حاشیه
skirt U حاشیه
margin U حاشیه
brims U حاشیه
marginal note U حاشیه
marge U حاشیه
frilling U حاشیه
outskirt U حاشیه
list U حاشیه
rand U حاشیه
margine U حاشیه
postil U حاشیه
kerb=curb U حاشیه
fimbriation U حاشیه
margent U حاشیه
marginate U حاشیه
listel U حاشیه
bordering U حاشیه
marginalised U در حاشیه قراردادن
hem U حاشیه دارکردن
rim U لبه حاشیه
unresolved corners U حاشیه متقاطع
marginal U وابسته به حاشیه
offsetting U حاشیه صحافی
divagation U حاشیه روی
annotates U حاشیه نوشتن
offset U حاشیه صحافی
margent U حاشیه کتاب
marginally U بطور حاشیه
annotator U حاشیه نویس
marginalises U در حاشیه قراردادن
marginalia U یادداشتهای حاشیه
drawnwork U حاشیه دوزی
to leave a margin U حاشیه گذاشتن
annotating U حاشیه نوشتن
annotated U حاشیه نوشتن
fimbriate U حاشیه دار
annotate U حاشیه نوشتن
frizzy U حاشیه دار
frizzly U حاشیه دار
frilled U حاشیه دار
fringed U حاشیه دار
rimmed U حاشیه دار
fringy U حاشیه دار
border U حاشیه فرش
edgings U حاشیه یابی
edging U حاشیه یابی
fimbriated U حاشیه دار
rims U لبه حاشیه
impluse margine U حاشیه ایمپولز
emarginate U برداشتن حاشیه از
bordered U حاشیه گذاشتن
annotations U حاشیه نویسی
kerbs U حاشیه پیاده رو
buffer distance U حاشیه امنیت
kerb U حاشیه پیاده رو
laciniated U حاشیه دار
marge U حاشیه دارکردن
frills U حاشیه دوختن بر
annotation U حاشیه نویسی
fixing U حاشیه ریشه
sewing U حاشیه دوزی
lister U حاشیه دوز
scholiast U حاشیه نویس
circumstantiality U حاشیه پردازی
gloss U حاشیه نوشتن بر
friezes U حاشیه ارایشی
frieze U حاشیه ارایشی
limbate U حاشیه دار
border U حاشیه گذاشتن
ancon U حاشیه تزئین
profit margin U حاشیه سود
profit margins U حاشیه سود
marginalized U در حاشیه قراردادن
marginalize U در حاشیه قراردادن
marginalising U در حاشیه قراردادن
braid U نوار حاشیه
laciniate U حاشیه دار
braided U نوار حاشیه
anconis U حاشیه تزئین
braids U نوار حاشیه
bordering U حاشیه گذاشتن
marginalizes U در حاشیه قراردادن
frill U حاشیه دوختن بر
hemmed U حاشیه دارکردن
hemming U حاشیه دارکردن
marginalizing U در حاشیه قراردادن
hems U حاشیه دارکردن
friezes U حاشیه زینتی دادن به
to margin the text of a book U در حاشیه گذاشتن کتاب
frill U حاشیه چین دار
tots U سرجمع حاشیه نویسی
crab border U حاشیه خرچنگی [فرش]
frieze U حاشیه زینتی دادن به
edge of rug U لبه و حاشیه فرش
furbelow U حاشیه چین دار
chitlins U حاشیه چین دار
tot U سرجمع حاشیه نویسی
frills U حاشیه چین دار
chitterlings U حاشیه چین دار
solvency margin U حاشیه عدم اعسار
cylinder skirt U حاشیه یا دامنه سیلندر
binding offset U حاشیه جبران شیرازه
drawnwork U حاشیه توری پارچه
repand U دارای حاشیه موجی
crisfate U دارای حاشیه موجی
tat U حاشیه توری گذاشتن
purfle U ارایش حاشیه دوزی
sinuate U دارای حاشیه موجی
fringe U حاشیه دار کردن
border U حاشیه دار کردن
bordered U حاشیه دار کردن
fringes U حاشیه دار کردن
bordering U حاشیه دار کردن
candlewick U نخ پنبهای حاشیه دوزی
fuller U حدیده حاشیه دار
anathyrosis U تراشیدن حاشیه سنگ
annotation symbol U علامت حاشیه نویسی
purfle U حاشیه دوزی کردن
chitlings U حاشیه چین دار
tat U توری حاشیه بافتن
tatting U توری حاشیه لباس
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com