Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
flight ration
U
جیره عملیاتی درحین پرواز جیره هوایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
flight ration
U
جیره پرواز
basic ration
U
جیره مقدماتی جیره مبنا
routing
U
عملیاتی که درحین مسیریابی پیام انجام می شوند
allotments
U
جیره
rations
U
جیره
pension
U
جیره
pensions
U
جیره
rationed
U
جیره
rationing
U
جیره
ration
U
جیره
allotment
U
جیره
ration allowance
U
حق جیره
stipends
U
جیره
stipend
U
جیره
coupon
U
جیره
coupons
U
جیره
rationed
U
جیره سربازی
couponing
U
جیره بندی
field ration
U
جیره صحرایی
emergency ration
U
جیره اضطراری
allowances
U
جیره حق معاش
victualling allowance
U
جیره روزانه
dailgy food allowance
U
جیره روزانه
rations
U
جیره سربازی
rations
U
جیره غذایی
field ration
U
جیره رزمی
allowance
U
جیره حق معاش
rationed
U
جیره غذایی
board wages
U
جیره خشکه
basic ration
U
جیره اصلی
basic allowance for subsistence
U
جیره نقدی
rationing
U
جیره بندی
ration in kind
U
معادل جیره
ration basis
U
مبنای جیره
ration allowance
U
پول جیره
c ration
U
جیره رزمی
proviant
U
علیق و جیره
ration strenght
U
کالری جیره
ration
U
جیره سربازی
combat ration
U
جیره جنگی
combat ration
U
جیره رزمی
ration
U
جیره غذایی
commuted ration
U
جیره نقدی
combat liaison
U
حفظ ارتباط بین هواپیماها درحین پرواز
dailgy food allowance
U
جیره غذایی روزانه
ration strenght
U
انرژی حاصله از جیره
ration method
U
سبک واگذاری جیره
ration factor
U
ضریب محاسبه جیره
livery
U
جیره علیق اسب
ration in kind
U
جیره معادل یاجانشین
ration return
U
اسناد هزینه جیره
rationing system
U
نظام جیره بندی
rationing
U
جیره بندی کردن
liveries
U
جیره علیق اسب
rations
U
مقدار جیره روزانه
credit rationing
U
جیره بندی اعتباری
rationed
U
جیره بندی کردن
rationed
U
مقدار جیره روزانه
ration
U
جیره بندی کردن
ration
U
مقدار جیره روزانه
emergency ration
U
جیره فوق العاده
sinecures
U
جیره خور ولگرد
rations
U
جیره بندی کردن
sinecure
U
جیره خور ولگرد
troop train ration
U
جیره بین راه
exchange rationing
U
جیره بندی ارز
billets
U
ورقه جیره یادداشت مختصر
rationing of foreign exchange
U
جیره بندی ارز خارجی
ration cycle
U
سیکل محاسبه جیره 42ساعته
rationed goods
U
کالاهای جیره بندی شده
troop train ration
U
جیره طبخی بین راه
ration basis
U
مبنای محاسبه جیره غذایی
rationed items
U
اقلام جیره بندی شده
table of food equivalents
U
جدول ارزش جیره غذایی
ration factor
U
ضریب اماد جیره غذایی
billeting
U
ورقه جیره یادداشت مختصر
billet
U
ورقه جیره یادداشت مختصر
billeted
U
ورقه جیره یادداشت مختصر
food rationing
U
جیره بندی مواد غذائی
food packet
U
جیره بسته بندی شده
reconstituted
U
خیساندن امادیا جیره خشک شده
reconstituting
U
خیساندن امادیا جیره خشک شده
reconstitutes
U
خیساندن امادیا جیره خشک شده
ration scale
U
مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
master menu
U
لیست مبنای جیره غذایی اصلی
reconstitute
U
خیساندن امادیا جیره خشک شده
ration credit
U
تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
iron rations
U
جیره بسیارکم که سربازفقط هنگام ضرورت سخت میتواندبان دست بزند
allowances
U
جیره دادن فوق العاده دادن
allowance
U
جیره دادن فوق العاده دادن
airspace prohibited area
U
منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
launch time
U
زمان پرواز هوایی هواپیما
sortie plot
U
شمای منطقه پرواز در عکاسی هوایی
gate
U
فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
gates
U
فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
aviation weather
U
مشخصات ویژه اب و هوایی که به پرواز و عملکردهواپیما مربوط میشود
airspace reservation
U
منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
imagery sortie
U
پرواز مخصوص عکاسی هواپیمای عکاسی ماموریت عکاسی هوایی
enpassant
U
ضمنا درحین
on duty
U
درحین خدمت
red handed
U
درحین ارتکاب جنایت
inflight reliability
U
تامین هواپیما در حین پرواز امنیت پرواز
delay en route
U
تاخیر درحین حرکت در مسیر
current operating allowance
U
سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
prior admission
U
اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
recursive routine
U
زیرتابعی که درحین اجرا خود را صدامیکند
recursion
U
زیرتابعی که درحین اجرا خود را صدامیکند
flight coordination
U
هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
recursion
U
زیرتابعی دربرنامه که درحین اجرا خود را صدا میکند
recursive routine
U
زیرتابعی دربرنامه که درحین اجرا خود را صدا میکند
airlift service
U
سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
relocation
U
جابجایی داده یا کدگزاری یاانتساب محل مطلق درحین اجرای برنامه
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
sortie
U
پرواز یک هواپیما یایک پرواز
runways
U
راه پرواز باند پرواز
runway
U
راه پرواز باند پرواز
sorties
U
پرواز یک هواپیما یایک پرواز
flying status
U
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
area of operational interest
U
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
holiday
U
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
telling
U
مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
holidays
U
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
flight test
U
ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
air policing
U
عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
restrictive fire plan
U
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
antiair warfare
U
جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
i stay
U
در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
pouncing
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
line chief
U
افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
air delivery container
U
جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
broadcast controlled air interception
U
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
air sentinel
U
گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
steers
U
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered
U
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steer
U
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
pigeon
U
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeons
U
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
sleeve target
U
هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
air scoop
U
چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی
flak
U
گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی
fly through
U
عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
air suprmacy
U
برتری کامل هوایی سیادت هوایی
aviation pay
U
معاش هوایی سختی خدمت هوایی
air pilots
U
خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی
air superiority
U
برتری موقت هوایی رجحان هوایی
air interdiction
U
عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
carrier air group
U
دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
air material
U
ماتریل هوایی وسایل هوایی
air branch
U
قسمت هوایی رسته هوایی
notice to airmen
U
اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
air
U
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
airs
U
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
aired
U
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
code panel
U
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
tropopause
U
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
air station
U
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
splashes
U
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splashing
U
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splash
U
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
operating
U
عملیاتی
operational code
U
کد عملیاتی
operation code
U
کد عملیاتی
operational
U
عملیاتی
operations code
U
کد عملیاتی
incidents
U
حادثه عملیاتی
endurance
U
برد عملیاتی
staging area
U
منطقه عملیاتی
incident
U
حادثه عملیاتی
element
U
عنصر عملیاتی
cruising range
U
برد عملیاتی
concept of operation
U
تدبیر عملیاتی
operating cost
U
مخارج عملیاتی
throughput
U
توان عملیاتی
component operation
U
عناصر عملیاتی
flowchart
U
شمای عملیاتی
operating budget
U
بودجه عملیاتی
functional specification
U
مشخصه عملیاتی
elements
U
عنصر عملیاتی
operational costs
U
هزینههای عملیاتی
preoperational
U
پیش عملیاتی
operation research
U
پژوهش عملیاتی
operation overlay
U
کالک عملیاتی
operation order
U
دستور عملیاتی
operation map
U
نقشه عملیاتی
operation annexes
U
پیوستهای عملیاتی
operationalism
U
عملیاتی نگری
operations code
U
رمز عملیاتی
operational route
U
جاده عملیاتی
operational definition
U
تعریف عملیاتی
operational environment
U
محیط عملیاتی
operational headquarters
U
ستاد عملیاتی
operational management
U
مدیریت عملیاتی
operational problems
U
مسائل عملیاتی
operational readiness
U
امادگی عملیاتی
operational research
U
تحقیق عملیاتی
operational reserve
U
احتیاط عملیاتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com