English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
healing by first intention U جوش خوردن زخم یاشکستگی بوسیله دوباره بهم پیوستن پاره ها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rejoining U دوباره پیوستن به
rejoins U دوباره پیوستن به
rejoined U دوباره پیوستن به
rejoin U دوباره پیوستن به
repiece U دوباره بهم پیوستن
reuniting U دوباره بهم پیوستن
reunite U دوباره بهم پیوستن
reunited U دوباره بهم پیوستن
reunites U دوباره بهم پیوستن
schizogenesis U تولید مثل بوسیله شکاف خوردن
off the wagon <idiom> U دوباره شروع به خوردن الکل کردن
pick-me-up <idiom> U بعداز ضعف وخستگی غذا ونوشیدنی خوردن دوباره زنده شدن
tear down U پاره پاره ومتلاشی کردن درهم دریدن
tatter U لباس پاره پاره ژنده پوش
slats U پاره پاره شدن چادر
slat U پاره پاره شدن چادر
pick to pieces U پاره پاره کردن
tearoff U پاره پاره کردن
to pick to piece U پاره پاره کردن
scalpel U پاره پاره کردن
tatter U پاره پاره کردن
shredders U پاره پاره کننده
to tear to pieces U پاره پاره کردن
shredder U پاره پاره کننده
scalpels U پاره پاره کردن
to cut to pieces U پاره پاره کردن
analyze U پاره پاره کردن
to part in pieces U پاره پاره کردن
revives U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate U دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
unregenerated U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship U دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regains U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
swag U تاب خوردن تلوتلو خوردن بنوسان دراوردن
to play a good knife and fork U ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
analyzing U پاره پاره کردن تشریح کردن
analyse U پاره پاره کردن تشریح کردن
analysed U پاره پاره کردن تشریح کردن
analyses U پاره پاره کردن تشریح کردن
analysing U پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzed U پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzes U پاره پاره کردن تشریح کردن
loop U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reopen U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
tripped U لغزش خوردن سکندری خوردن
tumbles U غلت خوردن معلق خوردن
tumbled U غلت خوردن معلق خوردن
trips U لغزش خوردن سکندری خوردن
trip U لغزش خوردن سکندری خوردن
tumble U غلت خوردن معلق خوردن
grog U دستهای از مردم که برای خوردن عرق گرد هم نشینند عرق خوردن
redintegrate U دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
to drink wine U می خوردن شراب خوردن
affixing U پیوستن
affixes U پیوستن
to make contact U پیوستن
annex U پیوستن
affiliate پیوستن
couple U پیوستن
adjoined U پیوستن
allying U پیوستن
coupled U پیوستن
affixed U پیوستن
ally U پیوستن
to bring into contact U پیوستن
annexing U پیوستن
affix U پیوستن
connects U پیوستن
connect U پیوستن
to go in with U پیوستن با
annexes U پیوستن
adjoins U پیوستن
couples U پیوستن
meet U پیوستن
cement U پیوستن
join up U به هم پیوستن
sort U پیوستن
sorted U پیوستن
cementing U پیوستن
cements U پیوستن
enlink U پیوستن
cemented U پیوستن
join U پیوستن
link up U پیوستن
joined U پیوستن
joins U پیوستن
link-up U پیوستن
link-ups U پیوستن
sorts U پیوستن
interlock U پیوستن
anastomois U به هم پیوستن
adjoin U پیوستن
coalescence U پیوستن
attach U پیوستن
attaches U پیوستن
link U به هم پیوستن
interlocks U پیوستن
attaching U پیوستن
interlocking U پیوستن
conjoin U پیوستن
meets U پیوستن
interlocked U پیوستن
scrapping U پاره
fragment U پاره
scrapped U پاره
scappy U پاره پاره
scrappy U پاره پاره
part U پاره
scraps U پاره
scrappiest U پاره پاره
pieces U پاره
piece U پاره
scrappier U پاره پاره
framentary U پاره پاره
scrap U پاره
the golden U پاره
in rags U پاره
shred U پاره
isomer U هم پاره
isomerous U هم پاره
shredding U پاره
fragmenting U پاره
shredded U پاره
bit U پاره
raggle U پاره
member U پاره
members U پاره
tatters U پاره
shreds U پاره
fragmentary U پاره پاره
fragments U پاره
bits U پاره
duds U پاره
mammock U پاره
line segment U پاره خط
peaked line U خط پاره پاره
out at elbows U پاره
to grow into one U بهم پیوستن
incorporating U بهم پیوستن
to grow together U باهم پیوستن
incorporates U بهم پیوستن
clings U چسبیدن پیوستن
to piece together U بهم پیوستن
cling U چسبیدن پیوستن
patches U بهم پیوستن
interconnecting U بهم پیوستن
interconnect U بهم پیوستن
interconnects U بهم پیوستن
glutinate U بهم پیوستن
concatenate U بهم پیوستن
interconnected U بهم پیوستن
anastomosis U بهم پیوستن
knit U بهم پیوستن
welds U بهم پیوستن
reconstitute U بهم پیوستن
reconstituted U بهم پیوستن
reconstituting U بهم پیوستن
knits U بهم پیوستن
inosculate U بهم پیوستن
patch U بهم پیوستن
adequateness U چسبیدن پیوستن
admix U بهم پیوستن
welded U بهم پیوستن
weld U بهم پیوستن
filiate U اشناکردن پیوستن
incorporate U بهم پیوستن
anastomose U بهم پیوستن
reconstitutes U بهم پیوستن
combine U باهم پیوستن
affiliated U پیوستن اشناکردن
affiliating U پیوستن اشناکردن
seam U بهم پیوستن
seams U بهم پیوستن
inone U بهم پیوستن
to put together U بهم پیوستن
bind U بهم پیوستن
combines U باهم پیوستن
interlinking U بهم پیوستن
interlinks U بهم پیوستن
affiliates U پیوستن اشناکردن
link U بهم پیوستن
interlocks U بهم پیوستن
adhere U چسبیدن پیوستن
adhering U چسبیدن پیوستن
adheres U چسبیدن پیوستن
interlocked U بهم پیوستن
binds U بهم پیوستن
interlocking U بهم پیوستن
combining U باهم پیوستن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com