Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fetuses
U
جنین بیش از هشت هفته حمل
foetus
U
جنین بیش از هشت هفته حمل
foetuses
U
جنین بیش از هشت هفته حمل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
embryo
U
جنین کمتر از هشت هفته
embryos
U
جنین کمتر از هشت هفته
Other Matches
weekend
U
اخر هفته تعطیل اخر هفته
weekends
U
اخر هفته تعطیل اخر هفته
aborticide
U
دوای جنین کش دوای سقط جنین
per week
U
هر هفته
weekly
U
هفته به هفته
a week
U
یک هفته
weeklies
U
هفته به هفته
week
U
هفته
weeks
U
هفته
weekdays
U
روز هفته
midweek
U
میان هفته
inside of a week
U
در یک هفته کمتر
A whole week
U
یک هفته تمام
hebdomad
U
هفت هفته
weekday
U
روز هفته
inside of a week
U
کمتر از یک هفته
last week
U
هفته گذشته
passion week
U
هفته مصیبت
fair market
U
هفته بازار
f.service
U
نمازمعمولی هفته
running days
U
ایام هفته
this d. a week
U
یک هفته از امروز
eight day
U
هفته کوک
to morrow week
U
از فردا یک هفته
triweekly
U
هر سه هفته یکبار
week end
U
اخر هفته
next week
U
هفته گذشته
for a week
U
برای یک هفته
foetus
U
جنین
chrysalis
U
جنین
fetus
U
جنین
afterbirth
U
جنین
foetuses
U
جنین
fetuses
U
جنین
chrysalises
U
جنین
embryos
U
جنین
embryo
U
جنین
germ
U
جنین
germs
U
جنین
feria
U
یکی از ایام هفته
week day
U
روز معمولی هفته
nrxt monday
U
دوشنبه این هفته
I will be staying a few days
U
من میخواهم یک هفته بمانم.
Weekend
U
تعطیلات آخر هفته
one anxious week of waiting
U
یک هفته انتظار با نگرانی
secundine
U
جفت جنین
embryogen
U
پیدایش جنین
embryogen
U
تشکیل جنین
embryogeny
U
پیدایش جنین
aborsement
U
سقط جنین
foaticide
U
سقط جنین
embryogeny
U
تشکیل جنین
feticide
U
کشتن جنین
fetal
U
وابسته به جنین
mola
U
جنین کاذب
feticide
U
سقط جنین
implacental
U
بی جفت جنین
foeticide
U
جنین کشی
foaticide
U
جنین کشی
foetation
U
تشکیل جنین
ecbolic
U
جنین انداز
to have a miscarriage
U
جنین افگندن
miscarried
U
جنین ساقط
abortion
سقط جنین
abortion
U
اسقاط جنین
abortions
U
اسقاط جنین
miscarriages
U
سقط جنین
miscarriage
U
سقط جنین
abortive foatus
U
جنین ساقط
wheatgerm
U
جنین گندم
abortions
U
سقط جنین
blood money of an unborn child
U
دیه جنین
aborticide
U
جنین کشی
abortment
U
سقط جنین
foeticide
U
اسقاط جنین
write me every week
U
هر هفته برای من نامه بنویسید
We stayed at the seaside for one week .
U
یک هفته کنا ردریا ماندیم
Within the next few weeks .
U
درعرض چند هفته آیند ؟
at least four times a week
U
کم کمش چهار بار در هفته
passion week
U
هفته پیش از رستاخیز مسیح
to borrow for ... weeks
U
برای ... هفته قرض گرفتن
capacitor
U
تا دو هفته نیرو فراهم کند.
ferial
U
مربوط بمیان هفته عیدی
placenta
U
جفت جنین مشیمه
abortive medicines
U
ادویه مسقط جنین
abortionist
U
سقط جنین کننده
chorion
U
مشیمه خارجی جنین
embryotomy
U
تشریح جنین درزهدان
placental
U
وابسته به جفت جنین
hypoblast
U
غشاء داخلی جنین
chorion
U
پرده بیرونی جنین
aplacental
U
فاقد جفت جنین
abortive foetus
U
جنین سقط شده
abortionists
U
سقط جنین کننده
mesoblast
U
میان پوست جنین
placentas
U
جفت جنین مشیمه
malposition
U
جابجا شدگی جنین
malposition
U
حالت غیرطبیعی جنین
per
U
برای هر ساعت یا روز یا هفته یا سال
Every day of the week but Sundays.
U
همه روز هفته غیر از یکشنبه ها
weekender
U
کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
What's the charge per week?
U
اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
bank holiday
U
روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
What is the price per week?
U
قیمت برای یک هفته چقدر است؟
She comes here at least once a week .
U
دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
I had my car broken into last week.
U
هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
Maundy Thursday
U
پنجشنبه هفته عذاب ورنج عیسی
semiweekly
U
رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
sempiternal
U
رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
miscarriages
U
سقط جنین غیر عمدی
mesoblast
U
لایه جرثومه میانی جنین
miscarriage
U
سقط جنین غیر عمدی
by con.
U
مفهوم مخالف ان جنین میشود
placentation
U
پیوستگی جفت جنین بدیوارزهدان
eventration
U
جنین بی شکم یابی روده
yolk sac
U
کیسه زرده دورتادور جنین
amnion
U
مشیمه پردهء دور جنین
I'm really looking forward to the weekend.
U
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
Trade ( business ) is slack this week .
U
این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
embryoctony
U
ازمیان بردن یافاسدکردن جنین درزهدان
teratology
U
مبحث شناسایی جنین ناقص الخلقه
abortionist
کسی که موجب سقط جنین میشود
conceptions
U
لقاح تخم وشروع رشد جنین
abortionists
U
کسی که موجب سقط جنین میشود
conception
U
لقاح تخم وشروع رشد جنین
blasetocyst
U
جنین تکامل یافته حیوانات پستاندار
They must give not less than 2 weeks' notice.
U
آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
avianize
U
ضعیف کردن ویروس بعلت کشت مکرر در جنین جوجه
germ layer
U
یکی از طبقات سلول ابتدایی جنین پس از تکمیل مرحله گاسترولا
metencephalon
U
قسمتی از مغز جنین که سازنده مخچه وبصل النخاع است
germinal area
U
قسمتی از پلاستودرم که جنین اصلی مهره داران را تشکیل میدهد
lanugo
U
کرکی که در روی جنین انسان و برخی جانوران دیده میشود
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'.
U
هفته آینده کانال
[تلویزیون]
را برای قسمت دیگری از
{ساعت شادی}
تنظیم کنید.
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work!
U
من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Thank goodness
U
خدا را شکر امروز جمعه است!
[چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Thank God it's Friday!
[TGIF]
U
خدا را شکر امروز جمعه است!
[چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Can you watch the dog for us this weekend?
U
آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟
feria
U
کلیسای کاتولیک و کلیسای انگلیس روزهای عادی هفته
apprenticeships
U
دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
apprenticeship
U
دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
stillbirth
U
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths
U
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillborn
U
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
groundhog day
U
روز دوم فوریه که بعقیده عوام اگرافتابی باشدنشانه انستکه اززمستان شش هفته مانده است و اگر ابری باشد نشانه اوایل بهار استwoodchuck
fairs
U
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
semimonthly
U
دوهفته یکبار نشریه دو هفته یکبار
fairest
U
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairer
U
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fair
U
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
abortifacient
U
سقط جنین کننده سقط جنینی
Please allow for at least two weeks' notice
[to do something]
[for something]
[prior to something]
.
U
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری
[کار]
اعطاء کنید
[تا ما ]
[برای چیزی]
[قبل از چیزی]
.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com