English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
third area conflict U جنگ در منطقهای غیر ازسرزمین دو طرف جنگ مبارزه در کشور سوم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sector scan U کاوش منطقهای با رادار تجسس منطقهای
contiguous zone U منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
american civilian internee information U قسمت اطلاعات مربوط به غیرنظامیان بازگشته ازسرزمین دشمن به امریکا
regional forces U نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
republics U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
Burundi U کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession U تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extraditing U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism U اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
territorial U منطقهای
zonular U منطقهای
zonal U منطقهای
regional U منطقهای
regionally U منطقهای
zonary U منطقهای
area confinement facility U بازداشتگاه منطقهای
carpet bombing U بمباران منطقهای
area monitoring U مراقبت منطقهای
area target U هدف منطقهای
area study U بررسی منطقهای
area defense U پدافند منطقهای
area evacuation U تخلیه منطقهای
zone refining U پالایش منطقهای
area evacuation U اخراجات منطقهای
area fire U اتش منطقهای
area interdiction U ممانعت منطقهای
zone defence U دفاع منطقهای
area target U اماج منطقهای
zone purification U تصفیه منطقهای
circuit court U دادگاه منطقهای
area signal center U مرکزمخابرات منطقهای
area bombing U بمباران منطقهای
regional network U شبکه منطقهای
territorial U محلی منطقهای
regional center U مرکز منطقهای
regional trade U تجارت منطقهای
regional projects U طرحهای منطقهای
regional development U توسعه منطقهای
regional gap U شکاف منطقهای
regional economy U اقتصاد منطقهای
zone U دفاع منطقهای
zones U دفاع منطقهای
regionalist U منطقهای ناحیه گرای
regionalistic U منطقهای ناحیه گرای
convalescent center U بیمارستان ثابت منطقهای
regional planning U برنامه ریزی منطقهای
area sampling U نمونه گیری منطقهای
area control center U مرکز کنترل منطقهای
demolition belt U کمربند تخریب منطقهای
zonal tournament U تورنمنت منطقهای شطرنج
nonaligned U کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
redeploys U از منطقهای به منطقه دیگراعزام داشتن
redeploying U از منطقهای به منطقه دیگراعزام داشتن
redeploy U از منطقهای به منطقه دیگراعزام داشتن
deprossion U منطقهای با فشار بارومتری نسبتا کم
plastic zone U منطقهای که در ان خاکها زیر و رو میشوند
redeployed U از منطقهای به منطقه دیگراعزام داشتن
free zone U منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
extended defense U پدافند در جبهه عریض به طور منطقهای
watershed U منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
equisignal zone U منطقهای که دارای امواج مغناطیسی یکسان است
effective beaten zone U منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
watersheds U منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
cyclones U منطقهای با فشار بارومتری کم و گردبادهای منحصر به فرد
cyclone U منطقهای با فشار بارومتری کم و گردبادهای منحصر به فرد
carpet bombing U توزیع بمب جهت پوشش یک منطقه بمباران منطقهای
fights U مبارزه
fight U مبارزه
kumite U مبارزه
bu U مبارزه
campaigning U مبارزه
struggling U مبارزه
campaigned U مبارزه
turn to U مبارزه
campaign U مبارزه
struggles U مبارزه
struggled U مبارزه
campaigns U مبارزه
struggle U مبارزه
country cover diagram U دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
intermediate area U منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
braver U به مبارزه طلبیدن
braves U به مبارزه طلبیدن
bravest U به مبارزه طلبیدن
passive U مبارزه منفی
braving U به مبارزه طلبیدن
passives U مبارزه منفی
defies U به مبارزه طلبیدن
braved U به مبارزه طلبیدن
brave U به مبارزه طلبیدن
sensei U مبارزه مسابقهای
defied U به مبارزه طلبیدن
ippon kumite U مبارزه تک ضربهای
defying U به مبارزه طلبیدن
defy U به مبارزه طلبیدن
jiya kumite U مبارزه ازاد
kachi make U مبارزه تا مرگ
face down <idiom> U به مبارزه طلبیدن
defiance U مبارزه طلبی
Anti – corruption campaign . U مبارزه با فساد
sambon kumite U مبارزه سه ضربهای
kyorougei U مبارزه تکواندو
press campaign U مبارزه مطبوعاتی
jousts U مبارزه کردن
electioneering U مبارزه انتخاباتی
election campaign U مبارزه انتخاباتی
challengers U مبارزه طلب
jisen U مبارزه واقعی
joust U مبارزه کردن
jousted U مبارزه کردن
jousting U مبارزه کردن
economic warfare U مبارزه اقتصادی
battling U مبارزه ستیز
battles U مبارزه ستیز
battled U مبارزه ستیز
battle U مبارزه ستیز
literacy campaign U مبارزه با بی سوادی
budo U روش مبارزه
outdare U به مبارزه طلبیدن
challengo U مبارزه کردن
class struggle U مبارزه طبقاتی
class struggle U مبارزه طبقهای
combativeness U مبارزه طلبی
the campaign against terrorism U مبارزه با تروریسم
combated U مبارزه کردن
combat U مبارزه کردن
challenger U مبارزه طلب
combats U مبارزه کردن
to take up the gauntlet U مبارزه راپذیرفتن
combating U مبارزه کردن
combatant U جنگی مبارزه طلب
challenge round U مبارزه با صاحب عنوان
campaigns U لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
sparring match U مبارزه تمرینی بوکس
champions U مبارزه دفاع کردن از
championed U مبارزه دفاع کردن از
gage U مبارزه طلبی گروگذاشتن
struggle for existence U مبارزه برای زندگی
tatemi U میدان مبارزه کاراته
to take up the gauntlet U قبول مبارزه کردن
to take up the glove U قبول مبارزه کردن
championing U مبارزه دفاع کردن از
champion U مبارزه دفاع کردن از
campaign U لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
jia ippon kumite U مبارزه ازاد تک ضربهای
swordplay U مبارزه زور ازمایی
fuku shiki kumite U بکارگیری کاتا در مبارزه
struggle for survival U مبارزه برای بقاء
hajime U اغاز مبارزه کاراته
campaigned U لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
go dan kumite U مبارزه با ضربههای 5 تایی
campaigning U لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
combatants U جنگی مبارزه طلب
conflicted U ناسازگار بودن مبارزه کردن
to conduct [run] a campaign U مبارزه ای [مسابقه ای] را اجرا کردن
pit U درگود مبارزه قرار دادن
to launch [start] a campaign U مبارزه ای [مسابقه ای] را آغاز کردن
pits U درگود مبارزه قرار دادن
conflict U ناسازگار بودن مبارزه کردن
conflicts U ناسازگار بودن مبارزه کردن
attention U شمشیرباز اماده برای مبارزه
in a battle for world domination U مبارزه برای سلطه جهان
campaign U رزم [نبرد] [مبارزه] [مسابقه]
attentions U شمشیرباز اماده برای مبارزه
throw down the gauntlet <idiom> U به مبارزه یا چیز دیگری طلبیدن
tilting yard U میدان مبارزه نیزه بازان و سوارکاران
rematch U مبارزه برای کسب عنوان قهرمانی
trench knitfe U چاقوی مخصوص مبارزه دست بیقه
bushwhack U ادای کسی را در اوردن مبارزه کردن
crusade [against somebody or something] U مبارزه [با کسی یا چیزی] [اصطلاح مجازی]
gantelope U باند برای دست دعوت به مبارزه
power struggle U مبارزه برای صاحب مقام شدن
tiltyard U میدان مبارزه نیزه بازان و سوارکاران
The campaign was considered to have failed. U مبارزه [انتخاباتی] شکست خورده بحساب آورده شد.
press campaingn or stunt U مبارزه سیاسی بوسیله مقاله نویسی در روزنامه ها
The [main] protagonists in the colonial struggle were Great Britain and France. U بریتانیا و فرانسه سردمداران [اصلی] در مبارزه مستعمراتی بودند.
zone time U وقت یا ساعت منطقهای سیستم ساعت 42 ساعتی جهانی
appel U پاکوب 2 بار پا کوبیدن شمشیرباز به نشانه متوقف کردن مبارزه
jiujutsu U مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
down U توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
jujitsu U مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
jiujitsu U مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
area search U کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
synoptic situation U شرایط جوی محلی موجود شرایط جوی اندازه گیری شده منطقهای
fire fighting U عکس العمل نسبت به اتش دشمن مبارزه با اتش سوزی
To stay the course . U تا آخر ماندن ( به مسابقه و مبارزه وغیره تا آخر ادامه دادن )
country U کشور
soils U کشور
soil U کشور
soiling U کشور
countries U کشور
realms U کشور
realm U کشور
nations U کشور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com