English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To smuggle in to ( out of ) a country . U جنسی را بداخل ( بخارج ) کشور قاچاق کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
contraband U کالای قاچاق محموله قاچاق
jetted U بخارج پرتاب کردن
jets U بخارج پرتاب کردن
jet U بخارج پرتاب کردن
jetting U بخارج پرتاب کردن
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
penetrate U بداخل سرایت کردن
penetrated U بداخل سرایت کردن
penetrates U بداخل سرایت کردن
extradites U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
weft insertion U [رد کردن پود بداخل چله]
inhale U بداخل کشیدن استشمام کردن
ship water U نفوذ کردن اب بداخل قایق
inhaled U بداخل کشیدن استشمام کردن
inhaling U بداخل کشیدن استشمام کردن
inhales U بداخل کشیدن استشمام کردن
exclucivism U بیمیلی بداخل کردن دیگران درحلقه خود
smuggles U قاچاق کردن
smuggle U قاچاق کردن
smuggling U قاچاق کردن
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
republic U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
androgen U هورمونهای جنسی که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی درمرد
estrogen U هورمن جنسی زنانه که موجب بروز سفات جنسی ثانویه زنان میشود
erogenous U ارضاکننده تحریکات شهوانی و جنسی محرک احساسات جنسی
exhibitionism U نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
isogamete U سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
sex U احساسات جنسی روابط جنسی
sexes U احساسات جنسی روابط جنسی
spews U بخارج ریختن
efflux U پخش بخارج
effluxion U جریان بخارج
spew U بخارج ریختن
off U از محلی بخارج
spewed U بخارج ریختن
spewing U بخارج ریختن
Burundi U کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession U تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
exocrine U بخارج تراوش کننده
effluent U بخارج پخش کننده
efflux U انتشار بخارج جریان
effluents U بخارج پخش کننده
supinator U عضله مدیره بخارج
supinate U بخارج برگرداندن دست
provincialism U اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
immigration U مهاجرت بداخل
inrush U هجوم بداخل
indrawn U بداخل کشیده
inflow U جریان بداخل
I am very much opposed to your going abroad. U با رفتن شما بخارج سخت مخالفم
pervaded U بداخل راه یافتن
pervade U بداخل راه یافتن
pervading U بداخل راه یافتن
adducent U بداخل کشنده مقرب
pervades U بداخل راه یافتن
propositioning U پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositions U پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositioned U پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
proposition U پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
copulating U مقاربت جنسی کردن
copulates U مقاربت جنسی کردن
copulated U مقاربت جنسی کردن
copulate U مقاربت جنسی کردن
desexualization U غیر جنسی کردن
boat U کشیدن ماهی بداخل قایق
retrocede U ازسطح خارج بداخل نفوذکردن
turn in U بداخل پیچاندن برگرداندن به انبار
pigeon toed U دارای پنجه خمیده بداخل
boats U کشیدن ماهی بداخل قایق
unsex U از خواص جنسی محروم کردن
attempting to commit rape U شروع کردن به تجاوز جنسی
desex U فاقد قوه جنسی کردن
desexualize U فاقد قوه جنسی کردن
command sponsored dependent U بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
The professor stepped into the classroom. U استاد بداخل کلاس قدم گذاشت
mate U جفت گیری یاعمل جنسی کردن
mated U جفت گیری یاعمل جنسی کردن
mates U جفت گیری یاعمل جنسی کردن
dicker U مبادله کردن پوست حیوانات معامله جنسی
ejection seat U صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
pronate U بداخل گرداندن روی چهار دست وپا خم شدن
free trade U قاچاق
smuggling U قاچاق
illicit U قاچاق
roguishness U قاچاق
contraband U قاچاق
swindlingly U به قاچاق
smuggled merchandise U قاچاق
fistula U زخم عمیقی که غالبابوسیله مجرای پیچاپیچی بداخل مربوط است
bootleg U مشروب قاچاق
owler U قاچاق فرست
swindlers U قاچاق متقلب
swindler U قاچاق متقلب
smuggled <adj.> <past-p.> U قاچاق شده
bootlegged <adj.> <past-p.> U قاچاق شده
stow away U مسافر قاچاق
hovering acts U قوانین ضد قاچاق
smuggled merchandise U کالای قاچاق
smuggled goods U کالای قاچاق
stowaways U مسافر قاچاق
contraband of war U قاچاق جنگی
stowaway U مسافر قاچاق
poteen U ویسکی قاچاق
contraband U کالای قاچاق
oogamete U سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
contrabanded goods U اموال و اشیا قاچاق
drug trafficking U قاچاق مواد مخدر
contraband U تجارت قاچاق یاممنوع
rum running U حمل مشروب قاچاق
blackleg U ادم قاچاق و قمارباز
blacklegs U ادم قاچاق و قمارباز
smuggling U مرتکب قاچاق شدن
bottlegger U فروشنده مشروب قاچاق
to pick up somebody [to find sexual partners] U بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
import U به کشور اوردن افهار کردن
revolutionises U در کشور ایجاد شورش کردن
importing U به کشور اوردن افهار کردن
imported U به کشور اوردن افهار کردن
to emigrate [to] U مهاجرت کردن [به] [به کشور دیگررفتن]
revolutionised U در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionizes U در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionizing U در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionized U در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionising U در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionize U در کشور ایجاد شورش کردن
still hunt U ماهیگیری بطور قاچاق وغیرمجاز
deportation U تبعید و بیرون کردن فردخارجی از کشور
speakeasy U محل فروش مشروبات الکلی قاچاق
to face a serious problem for the country U روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to raise big problems for the country U مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country U مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
to raise big problems for the country U روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to move one's operation offshore U شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
nonaligned U کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
rumrunner U ادم یا قایق مخصوص حمل مشروبات قاچاق
racketeer U از راه قاچاق یاشیادی پول بدست اوردن
racketeers U از راه قاچاق یاشیادی پول بدست اوردن
vehicle used for migrant-smuggling operations U خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
contraband of war U قاچاق اسلحه ومهمات جنگی و متفرعات ان از قبیل بنزین و لاستیک
endocrine U غده بدون مجرا و بداخل ترشح کننده غده درون تراو
to mount somebody U با کسی مقاربت جنسی کردن [اصطلاح رکیک] [اصطلاح روزمره]
country cover diagram U دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
extravasate U ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
expotriate U به کشور دیگری تبعید کردن تبعید از وطن
bisexuals U دو جنسی
gamic U جنسی
unisexual U یک جنسی
generic U جنسی
sexual U جنسی
bisexual U دو جنسی
hermaphrodites U دو جنسی
sex U جنسی
hermaphrodite U دو جنسی
homogeneity U هم جنسی
kind U جنسی
kindest U جنسی
kinds U جنسی
diclinous U یک جنسی
road sense U جنسی
unisex U دو جنسی
sexes U جنسی
ambisexual U دو جنسی
sexual disorder U اختلال جنسی
bisexuality U دو گانگی جنسی
rape U تجاوز جنسی
sexual maturity U بلوغ جنسی
sexual offences U جرائم جنسی
raped U تجاوز جنسی
climax U اوج جنسی
gynandromorphy U ریخت دو جنسی
active algolagnia U ازارگری جنسی
sexual delusion U هذیان جنسی
climaxes U اوج جنسی
sexual arousal U برانگیختگی جنسی
sexual development U رشد جنسی
sexual anomaly U نابهنجاری جنسی
Y chromosomes U کروموزوم جنسی
Y chromosome U کروموزوم جنسی
sexiness U جاذبه جنسی
deviation U انحراف جنسی
impotence U ناتوانی جنسی
lesbianism U رابطه جنسی زن با زن
anaphrodisia U بی میلی جنسی
sodomy U انحراف جنسی
excitements U برانگیختگی جنسی
sexual orientation U گرایش جنسی
excitement U برانگیختگی جنسی
gonad U غده جنسی
gamete U یاخته جنسی
Peeping Tom U تماشاگر جنسی
autoeroticism U خودانگیزی جنسی
autoerotism U خودانگیزی جنسی
autosomal U غیر جنسی
peepling tom U تماشاگر جنسی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com