Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
The pros and cons ( of something ) .
U
جنبه های موافق ومخالف ( مثبت ومنفی )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
charge neutrality
U
تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
reverses
U
وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
reversing
U
وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
reverse
U
وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
reversed
U
وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
pro-
U
جنبه مثبت
pro
U
جنبه مثبت
positive
U
قطب مثبت باطری الکتریسیته مثبت اری یا تصدیق می کنم
positive externalities
U
صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
He has a negative attitude towards every thing . to oppose everything .
U
اصلا" توی دهنش نه است ( بد بین ومنفی است )
leer
U
جنبه
leers
U
جنبه
leering
U
جنبه
leered
U
جنبه
aspect
U
جنبه
aspects
U
جنبه
sight
U
جنبه چشم
ambivalence
U
دارای دو جنبه
perspectives
U
جنبه فکری
self
U
شخصیت جنبه
sights
U
جنبه چشم
perspective
U
جنبه فکری
provisionality
U
جنبه موقتی
forte
U
جنبه قوی
fortes
U
جنبه قوی
pragmatism
U
جنبه عملی قطعیت
prospects
U
پیش بینی جنبه
sinify
U
جنبه چینی دادن
spiritualization
U
جنبه روحانی دادن به
There are two sides to every question .
<proverb>
U
هر مساله ای دو جنبه دارد.
phases
U
اهله قمر جنبه
phased
U
اهله قمر جنبه
prospecting
U
پیش بینی جنبه
prospected
U
پیش بینی جنبه
prospect
U
پیش بینی جنبه
laicize
U
جنبه عامیانه دادن به
rheostat
U
جنبه مقاومت الکتریکی
materiality
U
جنبه مادی ضرورت
mysteriousness
U
جنبه سری مرموزیت
personalize
U
جنبه شخصی دادن به
politick
U
جنبه سیاسی دادن به
phase
U
اهله قمر جنبه
the reverse of the medal
U
طرف یا جنبه دیگر موضوع
despiritualize
U
فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
specify
U
جنبه خاصی قائل شدن برای
specifying
U
جنبه خاصی قائل شدن برای
specifies
U
جنبه خاصی قائل شدن برای
politicizing
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
anthropomorphism
U
قائل شدن جنبه انسانی برای خدا
politicising
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicize
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicized
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicization
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicizes
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicises
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
anthropomorphize
U
جنبه انسانی برای خدا قائل شدن
politicised
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
c
U
استفاده مشابه از کامپیوتر در هر جنبه طراحی و ساخت
qui tam action
U
دعوی کیفری که واجد جنبه عمومی و خصوصی باشد
coroner
U
هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
coroners
U
هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
kenosis
U
اعتقادباینکه مسیح بصورت ادمی جنبه خدایی را ازخوددورساخته است
wise
U
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wisest
U
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wiser
U
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
declaratory
U
مثبت
affirmatory
U
مثبت
assertive
U
مثبت
justificatory
U
مثبت
poss
U
مثبت
affirmative
U
مثبت
positive
U
مثبت
concordant
U
موافق
non concurrent
U
نا موافق
consentaneous
U
موافق
consentient
U
موافق
in keeping
U
موافق
congruous
U
موافق
respondent
U
موافق
in suit with
U
موافق
in suit with
U
موافق با
pro
U
له موافق
accordant
U
موافق
consilient
U
موافق
sympathetic
U
موافق
according
U
موافق
amicable
U
موافق
prosodiacal
U
موافق
agreeably to
U
موافق
prosodial
U
موافق
pro-
U
له موافق
attune
U
موافق
compossible
<adj.>
U
موافق
respondents
U
موافق
agreed
U
موافق
compliant
U
موافق
sympathisers
U
موافق
sympathizer
U
موافق
textually
U
موافق نص
attuned
U
موافق
sympathizers
U
موافق
compatible
<adj.>
U
موافق
incompatible
U
نا موافق
congruent
U
موافق
positive side
U
بخش مثبت
positive relation
U
رابطه مثبت
assertion
U
افهار مثبت
positive potential
U
پتانسیل مثبت
affirmative
اظهار مثبت
plus
U
افزودن به مثبت
aye
U
رای مثبت
active balance
U
مانده مثبت
positive sign
U
علامت مثبت
cation
U
یون مثبت
affirmatively
U
بطور مثبت
positively skewed
U
چوله مثبت
an a answer
U
پاسخ مثبت
positive transmission
U
پخش مثبت
positive transference
U
انتقال مثبت
positive transfer
U
انتقال مثبت
nonposetive
U
غیر مثبت
positive slope
U
شیب مثبت
positive skewness
U
چولگی مثبت
false positive
U
مثبت کاذب
positive pole
U
قطب مثبت
positive plate
U
صفحه مثبت
positive electricity
U
برق مثبت
positive electricity
U
الکتریسیته مثبت
positive economics
U
اقتصاد مثبت
positive acceleration
U
شتاب مثبت
positive balance
U
مانده مثبت
positive brush
U
زغال مثبت
positive charge
U
بار مثبت
positive column
U
ستون مثبت
positive conductor
U
سیم مثبت
positive lead
U
سیم مثبت
positive wire
U
سیم مثبت
positive electrode
U
الکترد مثبت
positive modulation
U
تحمیل مثبت
positive modulation
U
پخش مثبت
positive logic
U
منطق مثبت
positive glow
U
شعله مثبت
positive film
U
فیلم مثبت
if so
U
در صورت مثبت
affirmative
U
عبارت مثبت
positive feedback
U
واخوراند مثبت
positive feedback
U
بازخورد مثبت
positive element
U
سازه مثبت
positive correlation
U
همبستگی مثبت
active balance
U
موازنه مثبت
positivity
U
مثبت بودن
anode
U
الکترود مثبت
hot-wiring
U
سیم مثبت
posivite ray
U
پرتو مثبت
anodes
U
قطب مثبت
anodes
U
الکترود مثبت
positivism
U
مثبت گرایی
zincoid
U
قطب مثبت
yea
U
رای مثبت
anode
U
قطب مثبت
hot-wires
U
سیم مثبت
hot-wired
U
سیم مثبت
hot wire
U
سیم مثبت
positive reinforcement
U
تقویت مثبت
hot-wire
U
سیم مثبت
truly
U
موافق باحقایق
to go along
U
موافق بودن
harmoniously
U
بطور موافق
adapt
U
موافق بودن
friendly
U
مهربان موافق
fair wind
U
باد موافق
fair tide
U
جریان اب موافق
fellow countryman
U
موافق کردن
friendlies
U
مهربان موافق
go along
U
موافق بودن
in accordance with
U
مطابق موافق
friendliest
U
مهربان موافق
rationally
U
موافق عقل
non placer
U
موافق نیستم
prorenata
U
نسبت موافق
compatibly
U
بطور موافق
to my satisfaction
U
موافق دلخواه من
prorenata
U
شخص موافق
palatably
U
موافق ذائقه
friendlier
U
مهربان موافق
favourable
U
موافق مطلوب
at will
U
موافق میل
after ones own heart
U
موافق دلخواه
string along
U
موافق بودن
shaken
U
موافق شیوه
satisfactorily
U
موافق دلخواه
quarter wind
U
باد موافق
accomodating
U
راحت موافق
consistently
U
بطور موافق
see eye to eye
<idiom>
U
موافق بودن
disagree
U
موافق نبودن
fellow countryman
U
موافق شدن
placet
U
رای موافق
after one's will
U
موافق میل
yea
U
رای موافق
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com