English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 177 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
materiality U جنبه مادی ضرورت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
objectivism U ادبیات و هنر مادی مادی گرایی
inevitability U ضرورت
urgency U ضرورت
momentousness U ضرورت
instancy U ضرورت
indispensability U ضرورت
essentialness U ضرورت
essentiality U ضرورت
exigency U ضرورت
exigencies U ضرورت
necessity U ضرورت
cogency U ضرورت
inevitably U به ضرورت
needing U ضرورت
needed U ضرورت
requisteness U ضرورت
requisiteness U ضرورت
need U ضرورت
urgency of need U ضرورت نیاز
vital necessity U ضرورت حیاتی
poetical licence U ضرورت شعری
historical necessity U ضرورت تاریخی
exigencies U ضرورت اضطرار
exigency U ضرورت اضطرار
police licence U ضرورت شعری
case of necessity U حالت الزام و ضرورت
exigence U ضرورت موقع تنگ
in case of emergency U درموقع تنگ وقت ضرورت
short game U ضرورت کنترل ضربههای کوتاه
aspects U جنبه
aspect U جنبه
leer U جنبه
leered U جنبه
leering U جنبه
leers U جنبه
ambivalence U دارای دو جنبه
fortes U جنبه قوی
provisionality U جنبه موقتی
pro U جنبه مثبت
pro- U جنبه مثبت
forte U جنبه قوی
perspectives U جنبه فکری
sight U جنبه چشم
sights U جنبه چشم
self U شخصیت جنبه
perspective U جنبه فکری
to drag in a subject U موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
mysteriousness U جنبه سری مرموزیت
spiritualization U جنبه روحانی دادن به
prospect U پیش بینی جنبه
sinify U جنبه چینی دادن
rheostat U جنبه مقاومت الکتریکی
politick U جنبه سیاسی دادن به
prospected U پیش بینی جنبه
personalize U جنبه شخصی دادن به
prospecting U پیش بینی جنبه
prospects U پیش بینی جنبه
pragmatism U جنبه عملی قطعیت
phase U اهله قمر جنبه
There are two sides to every question . <proverb> U هر مساله ای دو جنبه دارد.
phased U اهله قمر جنبه
laicize U جنبه عامیانه دادن به
phases U اهله قمر جنبه
iron rations U جیره بسیارکم که سربازفقط هنگام ضرورت سخت میتواندبان دست بزند
catch feeder U مادی
physical U مادی
hylic U مادی
canal U مادی
materialists U مادی
materialist U مادی
irrigation channel U مادی
materials U مادی
corporeal U مادی
canals U مادی
material U مادی
worldling U مادی
fleshly U مادی
rain worm U مادی
so matic U مادی
the reverse of the medal U طرف یا جنبه دیگر موضوع
material damage U خسارت مادی
matter wave U موج مادی
tangible assets U دارائیهای مادی
physical device U ابزار مادی
physical U مادی جسمانی
tangible property U دارائی مادی
material incentives U انگیزههای مادی
material mass U جرم مادی
physical record U مدرک مادی
physical dimension U بعد مادی
physical coercion U اجبار مادی
physical science U دانش مادی
physicism U حکمت مادی
physical connection U اتصال مادی
natural philosopher U حکیم مادی
material U مادی جسمانی
materialization U مادی سازی
overseer of irrigation channel U مادی سالار
materials U مادی جسمانی
material incentives U محرکهای مادی
incorporeal U غیر مادی
immaterial U غیر مادی
spiritually U غیر مادی
materialising U مادی کردن
materializing U مادی کردن
materialize U مادی کردن
materialized U مادی کردن
materializes U مادی کردن
earthen U مادی جسمانی
materialised U مادی کردن
hylozoism U فلسفه مادی
incorporal U غیر مادی
materialises U مادی کردن
worldly U جسمانی مادی
idiographic U مجازی مادی
specify U جنبه خاصی قائل شدن برای
despiritualize U فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
specifies U جنبه خاصی قائل شدن برای
specifying U جنبه خاصی قائل شدن برای
spiritusoity U عالم غیر مادی
substantiating U شکل مادی بخشیدن به
valour U ارزش مادی اهمیت
valor U ارزش مادی اهمیت
superempirical U خارج از جهان مادی
strict liability offence U جرم مادی صرف
substantiates U شکل مادی بخشیدن به
substantiated U شکل مادی بخشیدن به
superphysical U ماورای عالم مادی
physical element of crime U عنصر مادی جرم
substantiate U شکل مادی بخشیدن به
immaterialize U غیر مادی کردن
primary masses U نقاط مادی اولیه
incorporeally U بطور غیر مادی
politicizing U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicised U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicising U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicization U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicize U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicises U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicizes U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
c U استفاده مشابه از کامپیوتر در هر جنبه طراحی و ساخت
politicized U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
The pros and cons ( of something ) . U جنبه های موافق ومخالف ( مثبت ومنفی )
anthropomorphize U جنبه انسانی برای خدا قائل شدن
anthropomorphism U قائل شدن جنبه انسانی برای خدا
spiritual U غیر مادی بطور روحانی
transcendentalism U فلسفه خارج جهان مادی
objectivism U عین گرایی فلسفه مادی
autism U عدم توجه بعالم مادی
dialectical materialism U اساسا اقتصادی یا مادی هستند .
coroner U هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
qui tam action U دعوی کیفری که واجد جنبه عمومی و خصوصی باشد
coroners U هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
materiel U قسمت مادی یا مکانیکی هنر تکنیک
syupersubstantial U مافق وجود یا جوهر مادی روحی
wise U کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wiser U کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wisest U کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
kenosis U اعتقادباینکه مسیح بصورت ادمی جنبه خدایی را ازخوددورساخته است
corpus delicti U عنصر مادی جرم وعمل خلاف قانون
objectify U بنظر اوردن بصورت مادی و خارجی مجسم کردن
advantaged U کسیکه در شرایط بهتری از لحاظ اجتماعی و یا مادی قرار دارد
western european union U ایتالیا المان غربی که در سال 5591 به وجود امدو بیشتر جنبه نظامی دارد
dialectic materialism U دیالکتیک مادی مبتنی بر قبول جبرتاریخ به عنوان یک سائق عمده وقایع
atomism U عقیده باینکه جهان مادی ازذرات ریز ساده تشکیل شده است
coroners U مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
coroner U مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
bourgeois <adj.> U از ویژگی های این طبقه متوسط، به طور معمول با اشاره به ارزشهای مادی ادراک شده و یا نگرش مرسوم
commercialize U بصورت تجارتی دراوردن جنبه تجارتی دادن به
spiritism U اعتقاد به وجود روح وبازگشت ارواح بعالم مادی روح گرایی
antimateriel ammunition U مهمات مخصوص تخریب هدفهای مادی مهمات ضداماد و وسایل
pork barrel U برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
sinicize U جنبه چینی دادن چینی کردن
real will U مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
final act سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
warsaw treaty U پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com