English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 137 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
parenthesis U جمله معترضه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
topic sentence U جمله سرسطر جمله عنوان
interjectional U معترضه
interjectory U معترضه
parenthetical U معترضه
parenthetic U بطور معترضه
interjectionally U بطور معترضه
episodes U حادثه معترضه
episode U حادثه معترضه
parenthetically U بطور معترضه
throw in U به طور معترضه گفتن
parenthesize U بطور معترضه گفتن
to throw in a remark U سخن معترضه گفتن
interposingly U مداخله کنان بطور معترضه
to interject a remark U سخنی را بطور معترضه گفتن
terming U جمله
outright U جمله
outrightly U جمله
mongst U از جمله
termed U جمله
sentence U جمله
inclusive of <prep.> U از جمله
sentences U جمله
sentencing U جمله
including <prep.> U از جمله
comprising <prep.> U از جمله
sentence U جمله
among the rest U از ان جمله
amongst U از جمله
term U جمله
declaration statement U جمله تعریفی
residual term U جمله پسماند
definiens U جمله تعریفی
error term U جمله خطا
executable statement U جمله اجرایی
one word sentence U جمله تک واژهای
final term U جمله نهایی
loose sentence U جمله بیربط
residual term U جمله باقیمانده
sentence fragment U جمله جزء
statement label U برچسب جمله
term U جمله [ریاضی]
mathematical term U جمله [ریاضی]
diction U جمله بندی
stochastic term U جمله تصادفی
verbiage [American English] U جمله بندی
wordage U جمله بندی
sentence adverb قید جمله ای
choice of words U جمله بندی
word choice U جمله بندی
wording U جمله بندی
control statement U جمله کنترلی
compound statement U جمله مرکب
totaled U جمله سرجمع
totaling U جمله سرجمع
totalled U جمله سرجمع
provisos U جمله شرطی
totalling U جمله سرجمع
totals U جمله سرجمع
proviso U جمله شرطی
double talk U جمله دو پهلو
term U جمله طیفی
term U جمله عبارت
total U جمله سرجمع
clauses U جزئی از جمله
termed U جمله عبارت
termed U جمله طیفی
an involed sentence U جمله پیچدار
assignment statement U جمله جایگزینی
period U جمله کامل
terming U جمله طیفی
clause U جزئی از جمله
periods U جمله کامل
terming U جمله عبارت
middling U جمله مشترک
parses U جمله راتجزیه کردن
nonexecutable statement U جمله غیر اجرایی
period U نقطه پایان جمله
parsed U جمله راتجزیه کردن
subroutine reentry U ورود جمله به زیرروال
parse U جمله راتجزیه کردن
full point U نقطه پایان جمله
sentence completion test U ازمون تکمیل جمله
punch line U جمله اساسی واصلی
periods U نقطه پایان جمله
impresa U نشانه جمله شعاری
punch-lines U جمله اساسی واصلی
job control statement U جمله کنترل کار
reporter U جمله ساز نویسنده ناصادق
job control statement U جمله کنترل برنامه
colloquialism U جمله مرسوم درگفتگو
monomial U دارای فقط یک جمله
punch-line U جمله اساسی واصلی
term symbol U نشانه جمله طیفی
colloquialisms U جمله مرسوم درگفتگو
the difference between the consecutive terms U اختلاف هر دو جمله متوالی [ریاضی]
armless <adj.> U بی بازو [در آخر جمله می آید]
predicatively U بطور غیرمستقیم در خبر جمله
sawed U لغت یا جمله ضرب المثل
sawing U لغت یا جمله ضرب المثل
saws U لغت یا جمله ضرب المثل
restrictive U جمله یا عبارت حصری یا محدودکننده
sign of aggregation U علائم مخصوص جمله جبری
saw U لغت یا جمله ضرب المثل
phraseologist U جمله ساز نویسنده ناصادق
parses U اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
parsed U اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
to pad a sentence U جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
cat-and-dog <adj.> <idiom> U پر جنگ و جدال [در آخر جمله می آید]
The sentence doesnt convey the meaning. U این جمله معنی رانمی رساند
How can I make such pilot U چگونه میتوانم با خلبان جمله بسازم
vinculum U خط ترازی که بالای چند جمله می کشند
word order U ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
parse U اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
insert U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
inserting U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
geometric mean U فاصله بین اولین واخرین جمله یک تصاعدهندسی
inserts U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
half long U حد فاصل بین جمله طویل وجمله کوتاه
approachable [accessible to most people] U هم مشرب [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
tag line U جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
other than [usually used in negative sentences] <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
approachable [accessible to most people] U همخو [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
transversal U اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
approachable [accessible to most people] U کمک کننده [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
augmentation U افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
do U این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید
prepositional phrase U بخشی از جمله که با حرف اغازگرد دو خاصیت صفت یاقیدیا اسم راپیداکند
cabling U نموداری که محل کابلها را در یک اداره نشان میدهد از جمله نقاط اتصال را
one for one U مرحلهای غالبا" مربوط به یک اسمبلر که در ان یک جمله زبان منبع به یک دستور کارزبان ماشین تبدیل میشود
recursive equations U معادلاتی که بعضی از جملات در انهاتکرار شده و هر معادله نسبت به معادله قبلی فقط یک جمله اضافی دارد
delivered duty paid U یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
mathematical school U مکتبی که مسائل اقتصادی را از دیدگاه ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد از جمله اقتصاددانان این مکتب میتوان از استانلی جونز و لئون والراس نام برد
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
wording U جمله بندی کلمه بندی
rose motif U نگاره گل رز [در فرش های مختلف ایرانی از انواع گل رز از جمله طرح گل فرنگ، طرح درختی، طرح باغی، طرح گل و بوته استفاده می شود.]
rug condition U [وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com