Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stack
U
جمع اوری و منظم کردن وسایل
stacked
U
جمع اوری و منظم کردن وسایل
stacks
U
جمع اوری و منظم کردن وسایل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
recover
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovery
U
بازیابی اخراجات جمع اوری وسایل
recoveries
U
بازیابی اخراجات جمع اوری وسایل
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting
U
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
eurhythmy
U
ضربان منظم نبض حرکات منظم بدن
eurythmy
U
ضربان منظم نبض حرکات منظم بدن
battlefield recovery
U
اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
red concept
U
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
arrays
U
منظم کردن
to set to rights
U
منظم کردن
regularised
U
منظم کردن
array
U
منظم کردن
to set in order
U
منظم کردن
regularising
U
منظم کردن
regularizing
U
منظم کردن
regularize
U
منظم کردن
regularizes
U
منظم کردن
regularises
U
منظم کردن
regulater
U
منظم کردن
shipshape
U
منظم کردن
regularized
U
منظم کردن
order
U
منظم کردن
tidying
U
پاکیزه منظم کردن
tidied
U
پاکیزه منظم کردن
tidier
U
پاکیزه منظم کردن
ranks
U
اراستن منظم کردن
ranked
U
اراستن منظم کردن
tidiest
U
پاکیزه منظم کردن
tidies
U
پاکیزه منظم کردن
rank
U
اراستن منظم کردن
systemmatize
U
منظم یامرتب کردن
shipshape
U
مرتب کردن منظم
tidy
U
پاکیزه منظم کردن
pick up
U
کندن منظم کردن
proteranthy
U
گل اوری قبل از برگ اوری
grades
U
شیب منظم دادن تسطیح کردن
grade
U
شیب منظم دادن تسطیح کردن
to kern a letter
U
فاصله دخشه ای را با کاهش منظم کردن
make the grade
<idiom>
U
منظم کردن، موفق بودن ،حاضر شدن
fcc
U
CommunicationCommision Federalسازمان امریکایی مسئول منظم کردن ارتباطات
canvass
U
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassed
U
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassing
U
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvasses
U
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
innovate
U
نو اوری کردن
innovating
U
نو اوری کردن
innovates
U
نو اوری کردن
innovated
U
نو اوری کردن
cpu
U
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping
U
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
to marshal one's creditors
U
صورت بستانکاران خود را ازلحاظ تقدم و تاخر منظم کردن
muster
U
جمع اوری کردن
collects
U
جمع اوری کردن
musters
U
جمع اوری کردن
collect
U
جمع اوری کردن
collecting
U
جمع اوری کردن
marshalling
U
جمع اوری کردن
collections
U
جمع اوری کردن
marshall
U
جمع اوری کردن
round on
U
جمع اوری کردن
mustering
U
جمع اوری کردن
collection
U
جمع اوری کردن
to round up
U
جمع اوری کردن
compile
U
جمع اوری کردن
to beat up for
U
جمع اوری کردن
compiled
U
جمع اوری کردن
compiles
U
جمع اوری کردن
get in
U
جمع اوری کردن
culls
U
جمع اوری کردن
culling
U
جمع اوری کردن
culled
U
جمع اوری کردن
cull
U
جمع اوری کردن
recovers
U
جمع اوری کردن
recovering
U
جمع اوری کردن
mustered
U
جمع اوری کردن
recover
U
جمع اوری کردن
to put in mind
U
یاد اوری کردن
mass
U
جمع اوری کردن
masses
U
جمع اوری کردن
massing
U
جمع اوری کردن
to get in
U
جمع اوری کردن
compiling
U
جمع اوری کردن
raking
U
جمع اوری کردن
rakes
U
جمع اوری کردن
rake
U
جمع اوری کردن
qualify
U
منظم کردن کنترل کردن
qualifies
U
منظم کردن کنترل کردن
roll up
U
جمع اوری کردن تاسیسات
deposit collection
U
جمع اوری کردن زباله ها
convocate
U
احضارکردن جمع اوری کردن
raise money
U
جمع اوری کردن پول
scrounge
U
علیق جمع اوری کردن
scrounged
U
علیق جمع اوری کردن
rally
U
دوباره جمع اوری کردن
vernalize
U
میوه اوری را تسریع کردن
scrounges
U
علیق جمع اوری کردن
rallied
U
دوباره جمع اوری کردن
rallies
U
دوباره جمع اوری کردن
scrounging
U
علیق جمع اوری کردن
muster
U
احضار کردن جمع اوری کردن
mustering
U
احضار کردن جمع اوری کردن
musters
U
احضار کردن جمع اوری کردن
to gather up
U
جمع اوری کردن اماده کردن
mustered
U
احضار کردن جمع اوری کردن
levy
U
مالیات بستن بر جمع اوری کردن
reaping
U
جمع اوری کردن بدست اوردن
reaps
U
جمع اوری کردن بدست اوردن
reap
U
جمع اوری کردن بدست اوردن
ingross
U
جمع اوری کردن نیروی خودی
reaped
U
جمع اوری کردن بدست اوردن
ingross
U
تحریر کردن جمع اوری نیروها
levies
U
مالیات بستن بر جمع اوری کردن
levying
U
مالیات بستن بر جمع اوری کردن
grabble
U
پهن نشستن جمع اوری کردن
reintegrate
U
دوباره جمع اوری ومتحد کردن
levied
U
مالیات بستن بر جمع اوری کردن
excess property
U
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
interviewed
U
مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
to give
U
پولی برای پیشکشی جمع اوری کردن
interview
U
مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
canvass
U
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvassing
U
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvassed
U
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
interviewing
U
مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
interviews
U
مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
formulation
U
تهیه جمع اوری فرمول بندی کردن
canvasses
U
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
grader
U
ماشینی که برای درجه بندی کردن مواد و محصول بکارمیرودو بانها شیب منظم میدهد
neutralizes
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
roll up
U
پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
augmentation
U
تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
channels
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
fanning
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
camouflages
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflage
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
enhances
U
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhancing
U
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhance
U
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhanced
U
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
bios
U
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
U
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
mounting
U
سوار کردن وسایل
salvages
U
اوراق کردن وسایل
salvage
U
اوراق کردن وسایل
salvaged
U
اوراق کردن وسایل
cryptodevice
U
وسایل رمز کردن
salvaging
U
اوراق کردن وسایل
directing
U
اداره کردن روانه کردن وسایل
dispersal lays
U
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors
U
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
camouflage
U
پنهان کردن وسایل جنگی
cannibalising
U
محل اوراق کردن وسایل
cannibalize
U
محل اوراق کردن وسایل
camouflages
U
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging
U
پنهان کردن وسایل جنگی
cannibalized
U
محل اوراق کردن وسایل
cannibalizes
U
محل اوراق کردن وسایل
dismount
U
پیاده کردن قطعات و وسایل
dismounting
U
پیاده کردن قطعات و وسایل
cannibalizing
U
محل اوراق کردن وسایل
camouflaged
U
پنهان کردن وسایل جنگی
hoist
U
بلند کردن وسایل سنگین
dismounts
U
پیاده کردن قطعات و وسایل
cannibalises
U
محل اوراق کردن وسایل
hoisted
U
بلند کردن وسایل سنگین
cannibalised
U
محل اوراق کردن وسایل
stack
U
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
stacked
U
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
juryrig
U
سوار کردن موقت وسایل
hoists
U
بلند کردن وسایل سنگین
stacks
U
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
privacy act of
قانونی که در کنگره آمریکا برای منظم کردن ذخیره داده در پایگاه های داده آژانس فدرالی به تصویب رسید
cocooning
U
اب بندی کردن درز وسایل هواپیما
pickup zone
U
منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
sync
U
حرف ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
sync
U
بیت ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com