English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
urban population U جمعیت شهری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
people U تن [جمعیت شهری]
Other Matches
malthusian theory of population U فرضیه جمعیت مالتوس چون ازدیاد جمعیت جهان باتصاعد هندسی و افزایش منابع اغذیه به شکل تصاعدحسابی است باید جمعیت کنترل شود
civil U شهری
oppidan U شهری
twonsman U شهری
civic U شهری
city slicker U شهری
towny U شهری
townee U شهری
burgess U شهری
municipal U شهری
townswoman U زن شهری
citizens U شهری
urban <adj.> <noun> شهری
townspeople U شهری
citizen U شهری
urbanized U شهری کردن
town meeting U انجمن شهری
interurban U داخل شهری
town houses U خانه شهری
citify U شهری کردن
urbanised U شهری کردن
urbanize U شهری کردن
town house U خانه شهری
local U مکانی شهری
urbanizes U شهری کردن
urbanizing U شهری کردن
locals U مکانی شهری
phiadelphian U شهری ازامریکا
urbanises U شهری کردن
urbanising U شهری کردن
placing U میدان شهری
metropolitan U مادر شهری
extra-mural U فرا شهری
townsfolk U مردم شهری
suburban U برون شهری
streetcar U تراموای شهری
streetcars U تراموای شهری
urban rug U قالی شهری
urban servitudes U خدمات شهری
places U میدان شهری
urban renewal U توسعه شهری
urban renewal U احیای شهری
urbanization U شهری سازی
place U میدان شهری
tramcar U واگن شهری
civil U خدمات شهری
civil defense U پدافند ازمناطق شهری
ephebe U شهری که از 81 تا 02 سال داشت
intercity train U قطار بین شهری
trolley car U واگن برقی شهری
street car U راه اهن شهری
drop letter U نامه پست شهری
to patrol a town U شهری را گشت زدن
To lay siege to a city . U شهری را محاصره کردن
urbanity U اعتیاد بزندگی شهری
sienna U نام شهری در ایتالیا
townswoman U دختر شهری فاحشه
trolleybus U واگن برقی شهری
urbanism U اعتیاد بزندگی شهری
ley den U نام شهری در هلند
toll calls U مخابره تلفنی خارج شهری
to prostrate a city U شهری را با خاک یکسان کردن
town meeting U انجمن بلدی شورای شهری
toll call U مخابره تلفنی خارج شهری
to raze a city to the ground U شهری را با خاک یکسان کردن
post town U شهری که پستخانه مستقل دارد
culturing U عوارض شهری مناطق شهرنشین
Coventry U نام شهری است درانگلستان
liverpudlian U اهل لیورپول شهری ازانگلیس
mushroom city U شهری که زود ترقی میکند
urban U مربوط به شهر مراکز شهری
exurb U ناحیه یا منطقهء خارج شهری
intercity train U قطار بین شهری با توقف
A series of city improvement works. U یکرشته کارهای عمرانی شهری
culture U عوارض شهری مناطق شهرنشین
cultures U عوارض شهری مناطق شهرنشین
inverness U اینورس نام شهری دراسکاتلند
streetwise U ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
Urban tissue sites U سایت های بافت فرسوده شهری
laodicean U شهری از فروغیه که دردیانت وسیاست ومانندانهافائزاست
county borouh U شهری که بیش از 00005تن نفوس دارد
urbiculture U مسائل ومشکلات زندگی شهری وشهرها
heaping U جمعیت
full of life U پر جمعیت
herded U جمعیت
population [pop.] U جمعیت
gregariously U با جمعیت
thickly peopled U پر جمعیت
many peopled U پر جمعیت
over peopled U پر جمعیت
thinly populated U کم جمعیت
thickly populated U پر جمعیت
heap U جمعیت
heaps U جمعیت
populace U جمعیت
herd U جمعیت
herding U جمعیت
bodle U جمعیت
densely populated U پر جمعیت
herds U جمعیت
society U جمعیت
army U جمعیت
population U جمعیت
crowds U جمعیت
crowd جمعیت
rabble U جمعیت
company U جمعیت
companies U جمعیت
throng U جمعیت
thronged U جمعیت
populations U جمعیت
armies U جمعیت
mobs U جمعیت
mobbed U جمعیت
mobbing U جمعیت
gaggles U جمعیت
gaggle U جمعیت
demos U جمعیت
thronging U جمعیت
thinners U کم جمعیت
gangs U جمعیت
gang U جمعیت
thin U کم جمعیت
cortege U جمعیت
mob U جمعیت
desolate U بی جمعیت
corteges U جمعیت
societies U جمعیت
presses U جمعیت
throngs U جمعیت
press U جمعیت
thinnest U کم جمعیت
thins U کم جمعیت
thinned U کم جمعیت
derbies U نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
derby U نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
corporate town U شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد
wilton U نام شهری در جنوب " ویلت شایر" انگلستان
dry town U شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
underpopulation U کمبود جمعیت
population density U تراکم جمعیت
the total population U همه جمعیت
the crowd scattereal U جمعیت متفرق شد
to the cheers of [the crowd] U با تشویق [جمعیت]
stationary population U جمعیت ثابت
sparse population U جمعیت کم یا پراکنده
overpopulation U اضافه جمعیت
bike U انبوه جمعیت
working population U جمعیت شاغل
young population U جمعیت جوان
optimum population U حد مطلوب جمعیت
depopulation U تخلیه جمعیت
bikes U انبوه جمعیت
demographic transition U گذار جمعیت
multitude U جمعیت کثیر
multitudes U جمعیت کثیر
peoples U جمعیت قوم
peopling U جمعیت قوم
depopulating U کم جمعیت کردن
depopulate U کم جمعیت کردن
depopulated U کم جمعیت کردن
rucks U جمعیت وازدحام
knight errantry U جمعیت سلحشوران
depopulates U کم جمعیت کردن
ruck U جمعیت وازدحام
habitancy U جمعیت سکنه
aging population U جمعیت سالمند
demotic distribution U توزیع جمعیت
settled U جمعیت دار
habitance U جمعیت سکنه
demographer U جمعیت شناس
peopled U جمعیت قوم
people U جمعیت قوم
populated U جمعیت دار
population structure U ترکیب جمعیت
population structure U ساخت جمعیت
social U جمعیت دوست
population inversion U وارونگی جمعیت
demography U جمعیت نگاری
population growth U رشد جمعیت
population explosion U انفجار جمعیت
population distribution U توزیع جمعیت
demography U جمعیت شناسی
demography U مطالعه مهاجرت جمعیت
birth rates U ضریب افزایش جمعیت
populates U دارای جمعیت کردن
populating U دارای جمعیت کردن
flocks U جمعیت دسته پرندگان
flocking U جمعیت دسته پرندگان
demography U علم جمعیت شناسی
gang U جمعیت تشکیل دادن
populate U دارای جمعیت کردن
party U دسته متشکل جمعیت
gangs U جمعیت تشکیل دادن
gregarious U جمعیت دوست گروه جو
flocked U جمعیت دسته پرندگان
flock U جمعیت دسته پرندگان
A big crowd gathered. U جمعیت انبوهی جمع شد
The police held the crowd back. U پلیس جمعیت را عقب زد
population planning U برنامه ریزی جمعیت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com