Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
forward
U
جلوی گستاخ
forwarded
U
جلوی گستاخ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
barefaced
<adj.>
U
گستاخ
pert
U
گستاخ
boldest
U
گستاخ
barefaced
U
گستاخ
impudent
U
گستاخ
flipped
U
:گستاخ
flips
U
:گستاخ
stroppy
U
گستاخ
insolent
U
گستاخ
flip
U
:گستاخ
fresh
<adj.>
U
گستاخ
perky
U
گستاخ
perkiest
U
گستاخ
perkier
U
گستاخ
brassy
<adj.>
U
گستاخ
cheeky
<adj.>
U
گستاخ
stuck-up
U
گستاخ
stuck up
U
گستاخ
impertinent
U
گستاخ
presumptuous
U
گستاخ
presumptive
U
گستاخ
lippy
U
گستاخ
peart
U
گستاخ
bold faced
U
گستاخ
hoy denish
U
گستاخ
tumorous
U
گستاخ
unmannerly
U
گستاخ
jaunty
U
گستاخ
indecent
U
گستاخ
unshaped
U
گستاخ
flippant
U
گستاخ
unabashed
U
گستاخ
venturous
U
گستاخ
bolder
U
گستاخ
unshapen
U
گستاخ
bold
U
گستاخ
malapert
U
گستاخ
impertinence or nency
U
فضول گستاخ
hoyden ar hoi
U
دختر گستاخ
hoyden
U
دختر گستاخ
minx
U
دختر گستاخ
brash
U
متهور گستاخ
brasher
U
متهور گستاخ
brashest
U
متهور گستاخ
wanton
U
عیاش گستاخ
hussies
U
دختر گستاخ
immodest
U
بی عفت گستاخ
ruder
U
خام گستاخ
boldest
U
گستاخ متهور
bold
U
گستاخ متهور
snot
U
جوان گستاخ
arrogant
U
خودبین گستاخ
arrogantly
U
خودبین گستاخ
bolder
U
گستاخ متهور
rude
U
خام گستاخ
hussy
U
دختر گستاخ
rudest
U
خام گستاخ
besom
U
دختر گستاخ وجسور
over confident
U
زیاد گستاخ مغرور
brassily
U
باپررویی گستاخ وار
cheeky
U
دارای گونههای برامده گستاخ
boldface
U
باصورت برافروخته از غضب وخشم گستاخ
frontward
U
جلوی
former
U
جلوی
feont
U
جلوی
sincipital
U
واقع در جلوی سر
prior
U
پیشین جلوی
before my very eyes
U
جلوی چشمهایم
fore
U
جلوی قایق
fore
U
جلوی درجلو
in the way
U
جلوی راه
at the fore
U
در جلوی کشتی
under one's nose
<adv.>
U
جلوی چشم کسی
to stop the bus
U
جلوی اتوبوس را گرفتن
Get out of my sight!
<idiom>
U
از جلوی چشمم دور شو!
cambers
U
انحنای جلوی اسکی
head sail
U
بادبان جلوی دکل
googol
U
عدد یک با صد صفر در جلوی ان
nose spray
U
بسکهای جلوی گلوله
to get in the way
U
جلوی راه را گرفتن
wind screen
U
شیشه جلوی اتومبیل
I walked past the shop ( store ) .
U
از جلوی فروشگاه گذشتم
prowords
U
کلمات جلوی جملات
Get out of my face!
<idiom>
U
از جلوی چشمم دور شو!
anticum
U
جرز جلوی معبد
front wing
U
گلگیر جلوی اتومبیل
front mud guard
U
گلگیر جلوی اتومبیل
bowling crease
U
خط موازی جلوی پایه ها
afterleech
U
بادبان جلوی قایق
ackermanaxle
U
محور جلوی اتومبیل
camber
U
انحنای جلوی اسکی
windshields
U
شیشه جلوی اتومبیل
windshield
U
شیشه جلوی اتومبیل
decks
U
سکوی جلوی تانک
decked
U
سکوی جلوی تانک
foresheets
U
فضای جلوی قایق
bowed
U
قسمت جلوی قایق
forward echelon
U
رده جلوی نبرد
bow
U
قسمت جلوی قایق
bows
U
قسمت جلوی قایق
deck
U
سکوی جلوی تانک
forward area
U
منطقه جلوی رزم
bowing
U
قسمت جلوی قایق
forwards
U
سه بازیگر جلوی تور والیبال
jibs
U
بادبان سه گوشه جلوی دکل
nip in the bud
<idiom>
U
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
hold one's fire
<idiom>
U
جلوی زبان خود را گرفتن
To teach grandma to suck eggs.
U
جلوی لوطی معلق زدن
To keep prices down.
U
جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
jibbing
U
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbed
U
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jib
U
بادبان سه گوشه جلوی دکل
to block
[hold up]
(the) traffic
U
جلوی رفت و آمد را گرفتن
to nip something in the bud
U
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
Accidents wI'll happen .
U
جلوی اتفاق رانتوان گرفت
foreshore
U
لبه جلوی ساحل دریا
metopon
U
قسمت جلوی زائده جلومغز
to bridle one's own tongue
U
جلوی زبان خودرا گرفتن
forebody
U
بدنه قسمت جلوی ناو
foreshores
U
لبه جلوی ساحل دریا
foresail
U
بادبان سه گوش در جلوی دکل
forward bow spring
U
فنر جلوی سینه کشتی
front wheel suspension
U
اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
anti dazzle vizor
U
سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
to get in somebody's way
U
جلوی راه کسی
[چیزی]
را گرفتن
washes
U
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washed
U
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
wash
U
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
There is nothing to prevent me.
U
هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
fore and aft
U
واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
It took place under my very eyes.
U
درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
panels
U
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
panel
U
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
U
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
Come and get warm by the fire .
U
بیا جلوی آتش که گرم بشوی
foreland
U
زمین جلوی موضع دماغه سنگر
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father.
U
جلوی پدرش سیگار نمی کشد
Drop me by the phone booth.
U
مرا جلوی کیوسک تلفن پیاده کن
to bolt somebody out
U
[با قفل کردن]
جلوی راه کسی را گرفتن
head down
U
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
tacking
U
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
leading point
U
نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
tacked
U
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
hold one's tongue
<idiom>
U
جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
Drop me off in front of the train station!
U
من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
It is never too late to mend.
U
هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
He parked the car right in front of the garage.
U
درست جلوی گاراژ اتومبیل را پارک کرد
You are roasting yourself in front of the fire .
U
خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
You are going to gain weight. if you let yourself go.
U
اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
fore check
U
جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
tacks
U
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tack
U
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
mizzen staysail
U
بادبان روی سیم جلوی دکل فرعی
head off
U
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head up
U
بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
center of gravity envelope
U
تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
muzzle boresight
U
حلقه تار موی محوریابی جلوی لوله توپ
zero stage
U
طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
ante-choir
U
[فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
to swat the ball away
U
با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن
[دربازه بان]
I dare you to say it to his face.
U
خیلی راست می گویی ( اگه مردی ) جلوی خودش بگه
to let rip
U
حرف بدون جلوی خود را گرفتن زدن
[اصطلاح روزمره]
balanced control surfaces
U
سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
course line shot
U
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
intermediate area
U
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
nose gear
U
قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
seen fire
U
اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
antistatic mat
U
پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
wanton
U
شرور شدن گستاخ شدن
moustaches
U
سطوح ایرودینامیکی که درقسمت جلوی هواپیمای مافوق صوت با بال دلتا شکل و با زاویه حمله زیاد نصب میگردند
redout
U
قرمز شدن یا سرخ شدن میدان دید یا جلوی چشم انسان
observer
U
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
observers
U
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
wave kick
U
حرکت روی جلوی تخته موج با ضربه زدن یا کشیدن یک پادر موج
We have to stem the ride of emigration if our economy is to recover.
U
اگر قرار است اقتصادمان رشد کند باید جلوی رشد مهاجرت را بگیریم.
an irrepressible person
U
نتوان از او جلوگیری کرد ادمی که نتوان جلوی او راگرفت
passout
U
پاس از پشت دروازه به یاردر جلوی دروازه
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com