Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 141 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
advanced
U
جلویی مقدم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
forward overlap
U
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
pre preference
U
مقدم بر سهام مقدم
front end
U
سر جلویی
headmost
U
جلویی
advance section
U
قسمت جلویی
entrance door
U
در جلویی
[ساختمان]
front view
U
نمای جلویی
foretop
U
بام جلویی
entrance
U
در جلویی
[ساختمان]
entry door
U
در جلویی
[ساختمان]
forward station
U
پاسگاه جلویی
front door
[of house]
U
در جلویی
[ساختمان]
forestay
U
بکسل جلویی
lapped
U
رسیدن به حریف جلویی
luff
U
لبه جلویی بادبان
lap
U
رسیدن به حریف جلویی
telencephalon
U
قسمت جلویی مغزجنین
forward edge of battle area
U
لبه جلویی منطقه نبرد
noses
U
دماغه جلویی تخته موج سواری
nose
U
دماغه جلویی تخته موج سواری
The car in front is obstructintg us.
U
اتوموبیل جلویی به ما راه نمی دهد
one toe spin
U
چرخش با اسکیت قرقره دارروی قرقرههای جلویی
scratch spin
U
چرخش روی قسمت جلویی تیغه اسکیت
sanshifter
U
واژه توهین امیز برای نفردونده جلویی
burdended
U
فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
tacks
U
تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
tacked
U
تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
tacking
U
تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
popping crease
U
خط 8 متری در طرفین میله که محدوده جلویی توپزن است
tack
U
تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
toe pick
U
تیغه تیز جلویی اسکیت برای کمک به پرش یا چرخش
toe rake
U
تیغه تیز جلویی اسکیت برای کمک به پرش یا چرخش
to beg
[of a dog holding up front paws]
U
التماس کردن
[سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
to sit up and beg
U
التماس کردن
[سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
premiere
U
مقدم
antecessor
U
مقدم
premiered
U
مقدم
headmost
U
مقدم
advances
U
مقدم
aforehand
U
مقدم
premiering
U
مقدم
premieres
U
مقدم
premiers
U
مقدم
premier
U
مقدم
proleptic
U
مقدم
beforehand
U
مقدم بر
previous
U
مقدم
precedents
U
مقدم
precedent
U
مقدم
advancing
U
مقدم
advance
U
مقدم
prior
U
مقدم
prior to
U
مقدم بر
leading
U
مقدم
frontline
U
خط مقدم
preferent
U
مقدم
preferred
U
مقدم
preeminent
U
مقدم
leading zero
U
صفر مقدم
forward observer
U
دیدبان مقدم
forward command post
U
پاسگاه مقدم
leading zeros
U
صفرهای مقدم
presupposed
<adj.>
<past-p.>
U
فرضیه مقدم
presumed
<adj.>
<past-p.>
U
فرضیه مقدم
vaward
U
مقدم پیشقراول
preferent claims
U
دعاوی مقدم
leading edge
U
لبه مقدم
assumed
<adj.>
<past-p.>
U
فرضیه مقدم
front lines
U
خطوط مقدم
preconditioned
<adj.>
<past-p.>
U
فرضیه مقدم
premised
<adj.>
<past-p.>
U
فرضیه مقدم
front lines
U
خط مقدم جبهه
preferred shares
U
سهام مقدم
precedes
U
مقدم بودن
gilt-edged
U
مقدم ممتاز
precede
U
مقدم بودن
entrepreneur
U
مقدم کمپانی
transposing
U
مقدم وموخرکردن
transposes
U
مقدم وموخرکردن
entrepreneurs
U
مقدم کمپانی
transpose
U
مقدم وموخرکردن
forego
U
مقدم بودن بر
preoccupations
U
کار مقدم
preoccupation
U
کار مقدم
foregoes
U
مقدم بودن بر
forgoing
U
مقدم بودن بر
forwent
U
مقدم بودن بر
gilt edged
U
مقدم ممتاز
precedents
U
ماقبل مقدم
forgone
U
مقدم بودن بر
precedents
U
مقدم بر مسبوق به
precedent
U
مقدم بر مسبوق به
forgoes
U
مقدم بودن بر
first
U
یکم مقدم
advance observer
U
دیدبان مقدم
apriori
U
مقدم بر تجربه
antecedent
U
مقدم مقدمه
antecedents
U
مقدم مقدمه
preferential
U
مقدم ترجیحی
precedent
U
ماقبل مقدم
advanced fleet anchorage
U
لنگرگاه مقدم ناوگان
modus ponens
U
وضع مقدم
[ریاضی]
primer
U
ماده منفجره مقدم
acorns
U
گروه امادی مقدم
acorn
گروه آمادی مقدم
primers
U
ماده منفجره مقدم
advanced landing field
U
پایگاه فرود مقدم
gilt edge
U
مقدم درجه اول
permute
U
مقدم و موخر کردن
advanced landing field
U
پایگاه هوایی مقدم
aircontroller
U
نافر مقدم هوایی
forward air controller
U
نافر مقدم هوایی
it takes of the others
U
بردیگران مقدم است
toe point
U
پوشش لاستیکی سفت روی لبه جلویی اسکیت قرقره دار برای کمک به پرش
His path was strewn with flowers .
U
مقدم اورا گلباران کردند
advance base
U
پایگاه مقدم صحنه عملیات
premised
U
فرض قبلی فرضیه مقدم
premise
U
فرض قبلی فرضیه مقدم
advance section
U
قسمت مقدم در منطقه مواصلات
to give priority to
U
پیشی دادن به مقدم دانستن بر
premisses
U
فرض قبلی فرضیه مقدم
brown major
U
براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
this duty precedes all others
U
این وفیفه مقدم بر همه وفایف دیگر است
tucks
U
پای عقبی را پشت پای جلویی بردن پیش از فشار با هر دوپا
tucking
U
پای عقبی را پشت پای جلویی بردن پیش از فشار با هر دوپا
tuck
U
پای عقبی را پشت پای جلویی بردن پیش از فشار با هر دوپا
nose ribs
U
تیغه هایی در امتداد وتر که در تمام طول بال و تا تیرک جلویی امتداد میابند
toe weight
U
وزنه فلزی وصل به سم جلویی اسب در ارابه رانی برای تنظیم گامهای اسب
rationalism
U
سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
hooks
U
روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
hook
U
روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
speedy cut
U
اسیب به عقب پای جلویی اسب بالاتر از سم با ضربه پای عقب
wire head
U
قسمت مقصد سیم کشی ایستگاه جلویی سیم کشی
zero compression
U
روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند
antedated cheque
U
چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
mastered
U
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
masters
U
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master
U
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
lapped
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com