English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
contraception U جلوگیری از ابستنی
birth control U جلوگیری از ابستنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
contraceptive U وسیله جلوگیری از ابستنی
contraceptives U وسیله جلوگیری از ابستنی
Other Matches
eclampsia U غش ابستنی
pregnancy U ابستنی
gravidity U ابستنی
interesting condition U ابستنی
conception U ابستنی
gestation U ابستنی
pregnancies U ابستنی
conceptions U ابستنی
contraceptives U ضد ابستنی
contraceptive U ضد ابستنی
pseudopregnancy U شبه ابستنی
pseudocyesis U ابستنی کاذب
pseudopregnancy U ابستنی کاذب
eclampsia U تشنج ابستنی
pregnable U قابل ابستنی
superfetation U ابستنی دردوره بارداری
clonal U وابسته به تولید مثل یا ابستنی غیر جنسی
venire facias tot matrons U دستور تشکیل هیات منصفهای از زنان برای زنی که مدعی ابستنی است
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
obstructions U جلوگیری
contraception U جلوگیری
countercheck U جلوگیری
stoppage U جلوگیری
restraints U جلوگیری
restraint U جلوگیری
stoppages U جلوگیری
obstruction U جلوگیری
arrest U سد جلوگیری
arrested U سد جلوگیری
premunition U جلوگیری
arrests U سد جلوگیری
forbiddance U جلوگیری
interception U جلوگیری
prevention U جلوگیری
suppression U جلوگیری
interdiction U جلوگیری
debarment U جلوگیری
quenchable U قابل جلوگیری
inhibits U جلوگیری کردن
preventing U جلوگیری کردن از
quenchless U غیرقابل جلوگیری
restraining U جلوگیری کردن از
restrain U جلوگیری کردن از
bridle U جلوگیری کردن از
prevented U جلوگیری کردن
bridles U جلوگیری کردن از
bridling U جلوگیری کردن از
rule out U جلوگیری کردن
preventive U جلوگیری کننده
restrains U جلوگیری کردن از
abatement U فروکش جلوگیری
prevent U جلوگیری کردن
prevent U جلوگیری کردن از
preventive U عامل جلوگیری
suppressive U جلوگیری کننده
prevented U جلوگیری کردن از
preservative U ماده جلوگیری
prevents U جلوگیری کردن از
keep U جلوگیری کردن
keeps U جلوگیری کردن
hinder U جلوگیری کردن
prohibits U جلوگیری کردن
prohibiting U جلوگیری کردن
prohibit U جلوگیری کردن
inhibitions U جلوگیری از بروزاحساسات
to provide against U جلوگیری کردن
preservatives U ماده جلوگیری
to keep back U جلوگیری کردن از
hinders U جلوگیری کردن
suppressor U جلوگیری کننده
rebuff U جلوگیری کردن
preventing U جلوگیری کردن
rebuffed U جلوگیری کردن
hindering U جلوگیری کردن
rebuffing U جلوگیری کردن
rebuffs U جلوگیری کردن
prevents U جلوگیری کردن
hindered U جلوگیری کردن
inhibition U جلوگیری از بروزاحساسات
uncontrollable U غیرقابل جلوگیری
uncontrollably U غیرقابل جلوگیری
preservation U محافظت جلوگیری
controlment U اختیارداری جلوگیری
check U جلوگیری کردن از
checked U جلوگیری کردن از
checks U جلوگیری کردن از
repessive U جلوگیری کننده
arrest U جلوگیری کردن
erosion control U جلوگیری از فرسایش
noise suppression U جلوگیری ازپارازیت
stop U جلوگیری منع
stopped U جلوگیری منع
stopping U جلوگیری منع
stops U جلوگیری منع
interceptive U جلوگیری کننده
interdict U جلوگیری ممنوعیت
inhibitor U جلوگیری کننده
inhibitive U وابسته به جلوگیری
inhibiter U جلوگیری کننده
hold in U جلوگیری کردن
bridled U جلوگیری کردن از
letted U منع جلوگیری
arrest U جلوگیری از سقوط
preclusive U جلوگیری کننده
arrested U جلوگیری کردن
prevenience U منع جلوگیری
preventability U قابلیت جلوگیری
preventible U قابل جلوگیری
block age U جلوگیری انسداد
irrepressible U جلوگیری نکردنی
accident prevention U جلوگیری از سانحه
hold U جلوگیری کردن
holds U جلوگیری کردن
pull up U جلوگیری کردن
repressed U جلوگیری شده
inhibit U جلوگیری کردن
checkless U غیرقابل جلوگیری
arrested U جلوگیری از سقوط
arrests U جلوگیری کردن
arrests U جلوگیری از سقوط
preventable U قابل جلوگیری
premune U ناشی از جلوگیری
preservatives U جلوگیری کننده از فساد
preservative U جلوگیری کننده از فساد
prevenience U خاصیت جلوگیری کننده
snub U جلوگیری سرزنش کردن
copy protection U جلوگیری از اعمال کپی
corrosion control U جلوگیری و کنترل خوردگی
prohibitively U بطور جلوگیری کننده
prohibitive U گران جلوگیری کننده
out of hand U غیر قابل جلوگیری
incontrollable U غیر قابل جلوگیری
fire control U جلوگیری از اتش سوزی
prohibitory U گران جلوگیری کننده
cutman U متخصص در جلوگیری ازخونریزی
in order to prevent U برای جلوگیری کردن
nails U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
inhibits U از بروزاحساسات جلوگیری کردن
nailed U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
nail U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
stopper U توپی جلوگیری کننده
controls U بازرسی نظارت جلوگیری
controlling U بازرسی نظارت جلوگیری
stoppers U توپی جلوگیری کننده
to avert bankruptcy U از ورشکستگی جلوگیری کردن
control U بازرسی نظارت جلوگیری
to avoid bankruptcy U از ورشکستگی جلوگیری کردن
inhibit U از بروزاحساسات جلوگیری کردن
without restraint U ازادانه بدون جلوگیری
to resist heat U از نفوذگرما جلوگیری کردن
curb U جلوگیری لبه پیاده رو
repel U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repelled U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repelling U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
obstructionist U کسیکه برای جلوگیری
preventative U پیشگیر جلوگیری کننده
repels U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
curbed U جلوگیری لبه پیاده رو
snubs U جلوگیری سرزنش کردن
snubbing U جلوگیری سرزنش کردن
to pull short U یک مرتبه جلوگیری کردن
snubbed U جلوگیری سرزنش کردن
curbing U جلوگیری لبه پیاده رو
curbs U جلوگیری لبه پیاده رو
holds U متصرف بودن جلوگیری کردن از
hold U متصرف بودن جلوگیری کردن از
prevention of discrimination sub commiss U کمیسیون فرعی جلوگیری ازتبعیض
echo suppression U جلوگیری یا تضعیف انعکاس صوت
antiskid treatment U عمل جلوگیری ازسر خوردن
lacquer preservative U لاک جلوگیری کننده از فساد
pick up oneself U از افتادن خود جلوگیری کردن
rib to prevent seepage U پشت بند جلوگیری از تراوش
to pick up oneself U از افتادن خود جلوگیری کردن
shrinkage prevention U وسیله جلوگیری از جمع شدگی
hinder U جلوگیری از ضربه زدن حریف
hindered U جلوگیری از ضربه زدن حریف
preventive U عامل ممانعت جلوگیری کننده
hindering U جلوگیری از ضربه زدن حریف
hinders U جلوگیری از ضربه زدن حریف
antibiotics U جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
antibiotic U جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
safety regulations U ایین نامه جلوگیری از خطر
buffer zone U منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
get by U ازشکست و یاحادثه جلوگیری کردن
release denial U جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
buffer zones U منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
water bailiffs U مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
weak safety U جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
head off <idiom> U مانع شدن از ،جلوگیری کردن
gateage U دریچه یابندبرای جلوگیری ازاب
kyanize U باداراشکنه اندودن برای جلوگیری ازپوسیدگی
lock U عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
to avoid distortion of the results [produced] by ... U برای جلوگیری از اعوجاج نتایج توسط ...
locks U عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
copy protect U یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
dikes U دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dyke U دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
antiperiodic U جلوگیری کننده از نوبت و دورهء امراض
dykes U دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
obstructions U حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com