English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pull the pace U جلوافتادن و در نتیجه کاستن از فشار هوا برای نفرات عقب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
webbing U نوارهای داخل کلاهخود برای کاستن فشار ضربه
wheel sucker U دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
unweight U کاستن فشار اسکی
kill spring U فرود با کاستن فشار بلندشدن و خم کردن زانو
drafting U راندن پشت سر راننده جلوبرای کاستن فشار هوا
suck wheels U رکاب زدن پشت سر دوچرخه سوار دیگر به منظور کاستن از فشار هوا
facing distance U مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
compensating relief valve U شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pneumothorax U اسیب به ریه و قلب در نتیجه فشار زیر اب
compensator U وسیلهای برای کاستن لگداسلحه
cabin pressurization safety valve U شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
stalling U برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
i am afriad U برای کاستن ازاثرخبری که به کسی می دهند به کار می برند
stall U برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
outrun U در دویدن جلوافتادن
outruns U در دویدن جلوافتادن
outrunning U در دویدن جلوافتادن
dimples U هریک از 633 فرورفتگی کوچک رگی گوی گلف برای کاستن کشش در هوا
dimple U هریک از 633 فرورفتگی کوچک رگی گوی گلف برای کاستن کشش در هوا
write me the result U نتیجه را برای من بنویسید
to affect something [cultivate for effect] U کوشش کردن برای به نتیجه ای رسیدن
plant U ذخیره نتیجه در حافظه برای استفاده بعدا
normal U محدوده مورد نظر برای نتیجه یا عدد
plants U ذخیره نتیجه در حافظه برای استفاده بعدا
process U انجام دادن کارهایی برای تولید نتیجه
processes U انجام دادن کارهایی برای تولید نتیجه
spoiler U صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
monadic operator U عملی که از یک عملوند برای تولید نتیجه استفاده میکند
arithmetic U عملیات محاسباتی مجدد برای اطمینان از صحت نتیجه
temporary storage U ثبات حافظه موقت برای نتیجه عملیات ALU
effective U آنچه برای تولید یک نتیجه مشخص قابل استفاده است
cross stroke U فشار روی پا برای ازدیادسرعت یا چرخش
underflow U نتیجه عملیات عددی که برای بیان با دقت کامپیوتر بسیار کوچک است
ignition over voltage U فشار قوی برای سیستم جرقه زنی
boost control U سیستم کنترلی برای نگهداشتن فشار بوستر
to push for an answer [in reference to something] U برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
attacks U فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
cabin supercharger U کوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
attack U فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attacked U فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
clicks U صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
thrust U فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
poke check U فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
click U صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
clicked U صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
cabin blower U در بعضی هواپیماهاکوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
thrusts U فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrusting U فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
oxygen bottle U محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
rank and file U نفرات
decisions U علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
flag U جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
decision U علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
flags U جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
It wI'll eventually pay off. U با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد )
man U گماردن نفرات
mans U گماردن نفرات
replacement U جایگزینی نفرات
replacements U جایگزینی نفرات
cartridge actuated device U وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
trapoze U سیم وصل به بالای دکل وکمربند سرنشین قایق برای فشار به سمت باد
anchor detail U نفرات مسئول لنگر
gun section U یک قبضه توپ با نفرات
to be a foregone conclusion <idiom> U نتیجه حتمی [نتیجه مسلم] بودن
c clamp U گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
decelerating U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerated U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerate U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerates U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
strength U توان رزمی تعداد نفرات
strengths U توان رزمی تعداد نفرات
restaging U جابجا کردن سوارکردن نفرات
scramble net U تور بار یا فرود نفرات
assault waves U امواج هجومی نفرات و وسایل
bunk U تختخواب نفرات در کشتی رختخواب بندی
bunks U تختخواب نفرات در کشتی رختخواب بندی
undermanned U دارای نفرات کمتر از میزان لازم
glides U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
wobble pump U پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی
foregone conclusion U نتیجه حتمی نتیجه مسلم
cabin pressure U فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
completing U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completes U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completed U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
complete U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
slingshot U مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshots U مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
pressure breathing U تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
circle of position U دایرهای که از موضع نفرات عبور میکند دایره مکان نافر
pressurized cabin U اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
pitot static system U سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure U فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
charactristics U مشخصات مقدماتی یا اصلی که عبارتند از ضریب براضریب پسا نسبت برا به پساموقعیت مرکز فشار و ضریب گشتاور برای هر زاویه حمله
variable area nozzle U نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
asynchronous computer U نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
compressor pressure ratio U نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic U دارای فشار یکسان خط هم فشار
subtracting U کاستن
subtracts U کاستن
lowered U کاستن از
lessen U کاستن
decreased U کاستن
extenuatextent U کاستن
subrtraction U کاستن
subtracted U کاستن
abates U کاستن
disquantity U کاستن
to tone down U کاستن
subtract U کاستن
lessened U کاستن
lessening U کاستن
lessens U کاستن
decrease U کاستن
draw off U کاستن
lower U کاستن از
decreases U کاستن
abating U کاستن
lightens U کاستن
rebate U کاستن
discounted U کاستن
to cut down U کاستن از
rebates U کاستن
discount U کاستن
discounting U کاستن
discounts U کاستن
detracting U کاستن
detracted U کاستن
lightening U کاستن
to fine down U کاستن
pares U کاستن
detract U کاستن
reduce U کاستن
reduces U کاستن
reducing U کاستن
abated U کاستن
lowering U کاستن از
lowers U کاستن از
pull down U کاستن
lighten U کاستن
lightened U کاستن
pare U کاستن
detracts U کاستن
pared U کاستن
abate U کاستن
neutralize U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
augmentation U تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
cheapening U ازقیمت کاستن
decrement U کاستن پلهای
cheapen U ازقیمت کاستن
cheapened U ازقیمت کاستن
abirritate U ازحساسیت کاستن
decompress U ازفشارهوا کاستن
softens U خوابانیدن کاستن
softened U خوابانیدن کاستن
cheapens U ازقیمت کاستن
to currail expensee U از هزینه کاستن
disvalue U ازارزش کاستن
soften U خوابانیدن کاستن
diminishable U قابل کاستن
tractor group U گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
printhead U 1-ردیف سوزن ها در چاپگر matrial-dot که حروف را به صورت مجموعهای از نقاط ایجاد میکند. 2-حالت فلزی یک حرف که برای چاپ حرف روی کاغذ در ریبون جوهری فشار داده شده است
short-handed U داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
short handed U داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
reman U دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
back off U کاستن سرعت در سر پیچ
declining U تنزل کردن کاستن
pull up U کاستن سرعت اسب
declines U تنزل کردن کاستن
decline U تنزل کردن کاستن
shortens U مختصر کردن کاستن
shortened U مختصر کردن کاستن
shorten U مختصر کردن کاستن
extenuate U تخفیف دادن کاستن از
allay U از شدت چیزی کاستن
allayed U از شدت چیزی کاستن
allaying U از شدت چیزی کاستن
allays U از شدت چیزی کاستن
live load reduction U کاستن از بار زنده
declined U تنزل کردن کاستن
damping U کاستن ازنوسانات دستگاه
qualify U ازبدی چیزی کاستن
disaffect U از علاقه و محبت کاستن
qualifies U ازبدی چیزی کاستن
to take something off and pric U اندکی از بهای چیزی کاستن
defusing U خنثی کردن از وخامت کاستن
defuses U خنثی کردن از وخامت کاستن
defuse U خنثی کردن از وخامت کاستن
defused U خنثی کردن از وخامت کاستن
devaluate U از ارزش وشخصیت کسی کاستن
devalue U از ارزش وشخصیت کسی کاستن
devalued U از ارزش وشخصیت کسی کاستن
devalues U از ارزش وشخصیت کسی کاستن
devaluing U از ارزش وشخصیت کسی کاستن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com