Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to hold a meeting
U
جلسه منعقد کردن
to hold a session
U
جلسه منعقد کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
concludes
U
منعقد کردن
holds
U
منعقد کردن
hold
U
منعقد کردن
conclude
U
منعقد کردن
enter into an agreement
U
قراردادی را منعقد کردن
to hold an a
U
دیوان منعقد کردن
enter into a contract
U
منعقد کردن عقد
conclude a contract
U
منعقد کردن عقد
to enter into an agreement
U
پیمان یا قراردادی منعقد کردن
take out an insurance policy
U
قرارداد بیمه را منعقد کردن
sederunt
U
جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
for two weeks
U
جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند
open the meeting
U
رسمیت جلسه را اعلام کردن
to sit
U
درباره موضوعی جلسه کردن
briefings
U
جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
briefing
U
جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
convoke
U
برای تشکیل جلسه وشورایاکمیسیون دعوت کردن
hansardize
U
متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
to call a meeting of the board of directors
U
برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
To conduct a meeting in an orderly manner.
U
جلسه ای رابا نظم وتر تیب اداره کردن
concluded
U
منعقد
in session
U
منعقد
concluder
U
منعقد کننده
caseate
U
منعقد شدن
coagulant
U
منعقد کننده
coagulase
U
مواد منعقد کننده
thrombus
U
خون منعقد شده در رگ لخته
simple contract
U
عقد منعقد درسند عادی
walkthrough
U
جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
rio treaty
U
پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
consular convention
U
عهد نامهای که جهت مبادله کنسول بین دو کشور منعقد میشود
pourparler
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
sittings
U
جلسه
sitting
U
جلسه
meets
U
: جلسه
session
U
جلسه
sessions
U
جلسه
meet
U
: جلسه
seance
U
جلسه
meetings
U
جلسه
meeting
U
جلسه
chairpersons
U
رئیس جلسه
order of the day
U
دستور جلسه
minutes
U
صورت جلسه
court session
U
جلسه دادگاه
agendas
U
دستور جلسه
general meeting
U
جلسه عمومی
agenda
U
دستور جلسه
minute
U
صورت جلسه
in the meeting of d may
U
در جلسه سوم می
nonresident
U
غیرحاضر در جلسه
reunion
U
تجدید جلسه
reunions
U
تجدید جلسه
chairman
U
رئیس جلسه
public session
U
جلسه علنی
chairmen
U
رئیس جلسه
meetings
U
انجمن جلسه
special session
U
جلسه مخصوص
chairperson
U
رئیس جلسه
meeting
U
انجمن جلسه
convocations
U
جلسه عمومی دانشجویان
The meeting was postponed.
U
جلسه را عقب انداختند
protocol
U
صورت جلسه ازمایش
marathon
U
جلسه گروهی طولانی
marathons
U
جلسه گروهی طولانی
record
U
صورت جلسه سابقه
convene
U
تشکیل جلسه دادن
convened
U
تشکیل جلسه دادن
convenes
U
تشکیل جلسه دادن
convening
U
تشکیل جلسه دادن
the house went into secret session
U
مجلس جلسه سری
convocation
U
جلسه عمومی دانشجویان
stags
U
جلسه یا مهمانی مردانه
stag
U
جلسه یا مهمانی مردانه
special session
U
جلسه فوق العاده
spectators
U
مستمعین جلسه دادگاه
sitting in camera
U
جلسه غیر علنی
work out
U
برنامه یک جلسه تمرین
bull session
U
جلسه محاوره ومرور
private session
U
جلسه غیر علنی
seance
U
جلسه احضار روح
cabinet council
U
جلسه هیات وزیران
protocols
U
صورت جلسه کنفرانس
protocols
U
صورت جلسه ازمایش
protocol
U
صورت جلسه کنفرانس
sitting in camera
U
جلسه خصوصی دادگاه
seance
U
جلسه احضارارواح وغیره
rehearing
U
جلسه دادرسی مجدد
walkout
U
اعتصاب ,ترک جلسه
walkouts
U
اعتصاب ,ترک جلسه
critiques
U
جلسه انتقاد بعد ازعملیات
critique
U
جلسه انتقاد بعد ازعملیات
proces verbal
U
صورت جلسه نشست نامه
critic report
U
گزارش نتیجه جلسه انتقاد
presiding
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
presides
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
presided
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
preside
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
Those who attended the meeting.
U
کسانیکه در جلسه حاضر بودند
adjournment
U
احاله رسیدگی به جلسه بعد
adjournments
U
احاله رسیدگی به جلسه بعد
seminar
U
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
call a metting
U
تعیین وقت و دعوت برای جلسه
seminars
U
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
committee
U
هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
master of ceremonies
U
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
minute
U
خلاصه ساختن صورت جلسه نوشتن
The date of the meeting has been advanced.
U
تاریخ جلسه جلو افتاده است
masters of ceremonies
U
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
the rules of protocol
U
قوانین قرارداد
[صورت جلسه کنفرانس]
committees
U
هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
agenda
U
لیست کارهایی که میبایست در جلسه به انهارسیدگی شود
agendas
U
لیست کارهایی که میبایست در جلسه به انهارسیدگی شود
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting.
U
من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
quorum
U
حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
peremptory undertaking
U
تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
national educational computing conferenc
U
جلسه سالیانه فارغ التحصیلان علاقمند به استفاده کامپیوتر در اموزش
skull practice
U
کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
briefing direction
U
دستورالعمل اجرای توجیه دستورالعمل جلسه توجیهی
warsaw treaty
U
پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com