English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
processes U برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
process U برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
task element U عنصر اجرای عملیات
concept of operations U روش اجرای عملیات
task force U نیروی اجرای عملیات
task forces U نیروی اجرای عملیات
launches U اجرای حمله شروع عملیات
precedence U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
launching U اجرای حمله شروع عملیات
operators U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
launch U اجرای حمله شروع عملیات
operator U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
launched U اجرای حمله شروع عملیات
task element U قسمت مامور اجرای عملیات
delay position U موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
task fleet U ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
e hour U وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
task group U ناو گروه مامور اجرای عملیات
interdict U ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
chaining U اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
force rendezvous U نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
duplication check U بررسی ای که لازمه اش یکسان بودن نتایج دو اجرای مستقل یک عملیات میباشد
cycles U تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycle U تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycled U تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
handing U سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
hand U سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
to detail something U چیزی را مفصل [با همه جزییات] شرح دادن
microcycle U برای دادن زمان اجرای دستورات
cpu time U مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
suspend U دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspending U دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspends U دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
in the minutest detail <idiom> U مو به مو [با جزییات کامل]
Notice the details! U توجه کنید به جزییات !
phases U دوره زمانی اجرای برنامه
phased U دوره زمانی اجرای برنامه
phase U دوره زمانی اجرای برنامه
real time U اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
The details of the report were verified by the police. U جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
The officers were brifed on (about) the detailes. U افسران درباره جزییات مطلع ( توجیه شدند )
machines U کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machined U کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machine U کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
cpu U مدت زمانی که بازیابی و اجرای دستور طول می کشد
absorption representation U [حذف یا مختصر سازی جزییات در ترسیم ساختمان یا مناظر آن]
transattack period U زمان اجرای تک اتمی
Sound Recorder U امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
fire time U زمان اجرای اتش یا انفجار
run duration U که زمان اجرای برنامه انجام می شوند
execution U مدت زمان بین اجرای یک دستور
latency U تاخیر بین زمانی که دستور دارد کامپیوتر میشود و اجرای آن یا بازگشت نتیجه .
run duration U خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
compiling U زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compiles U زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compile U زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compiled U زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
pipelines U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
heian sandan U اجرای هم زمان دو تکنیک اوچی اوکه و گدان باری
operation U مدت زمانی که عملیات باید حلقه اجرا را طی کند
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
real time U عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
shortest operating time U کوتاهترین زمان عملیات
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
fairness U شرایطی که تا اجرای هر عمل درخواستی در سیستم در یک محدوده زمان باقی می ماند
feasibility study U مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
application of fire U اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
time U اندازه گیری زمان یک عملیات
timed U اندازه گیری زمان یک عملیات
times U اندازه گیری زمان یک عملیات
possession money U حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
cycle U عملیات کامل تولید مدت محدودی از یک زمان
home front U عملیات غیر نظامیان وشخصی ها در زمان جنگ
cycled U عملیات کامل تولید مدت محدودی از یک زمان
cycles U عملیات کامل تولید مدت محدودی از یک زمان
soak U اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
soaks U اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
flowchart U دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
flow diagram U دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
latest event time U دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
duty rated U بیشترین تعداد عملیات که یک وسیله در یک زمان با مشخصات معلوم میتواند انجام دهد
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
to give somebody an ultimatum U به کسی آخرین مدت را دادن [برای اجرای قراردادی]
dummy U متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
dummies U متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
non dedicated server U کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را در پس زمینه اجرا میکند و نیز برای اجرای برنامههای کاربردی نرمال در همان زمان قابل استفاده است
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
performance standard U معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
heat treat U انجام دادن عملیات حرارتی
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
compiling U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compile U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiles U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiled U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
To extend the scope of ones activities . U میدان عملیات خودرا گسترش دادن
logging U عمل خاتمه دادن عملیات در یک سیستم
air policing U عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
synchronous U . شبکه ارتباطی که در آن تمام عملیات شبکه با یک سیگنال زمان بندی کنترل میشود
attitude director indicator U دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
maintenance U 1-قرار دادن ماشین در وضعیت کارایی خوب . 2-کارهایی که برای اجرای سیستم انجام می شوند مثل ترمیم خرابی ها
inhibits U توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
inhibit U توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
intelligence U 1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
airhead operations U عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
cold work U عملیات شکل دادن و چکش کاری فلزات در حالت سرد ودر دماهای پایین
post attack U بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
operation U 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
clock U ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
clocks U ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
swapped U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopping U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopped U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swaps U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swap U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swops U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
combined operations U عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
ratline U عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
SDRAM U قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی سکردن شده است و زمان بین عملیات حافظه را حذف میکند
Sound Blaster U و پس اجرای آن
run U اجرای
runs U اجرای
no drop image [تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
armistise U متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
country cover diagram U دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
conduct of fire U اجرای تیراندازی
conduct of fire U اجرای اتش
budget execution U اجرای بودجه
post strike U بعد از اجرای تک
concurrent execution U اجرای همزمان
auto da fe U اجرای رای
carry out the obligations U اجرای تعهدات
execution of wills U اجرای وصایا
parallel run U اجرای موازی
concurrently U اجرای همزمان
test run U اجرای ازماینده
fulfilment of an obligation U اجرای تعهد
uses U اجرای چیزی
use U اجرای چیزی
ground work U اجرای فن در خاک
administer justice U اجرای عدالت
machine run U اجرای ماشین
rerun U اجرای مجدد
test run U اجرای ازمایشی
program execution U اجرای برنامه
execution of judgments U اجرای احکام
plan implementation U اجرای برنامه
enforcement of a judgment U اجرای حکم
administration of justice U اجرای عدالت
performance of a contract U اجرای قرارداد
dry run U اجرای ازمایشی
launched U شروع یا اجرای یک برنامه
implementation of the decisions U اجرای قرار [رای]
insubordination U سرپیچی از اجرای دستور
launch an attack U اجرای حمله شروع تک
by the number U اجرای فرمان با شماره
involving U آغاز با اجرای یک برنامه
wargaming U اجرای بازی جنگ
class ii activity U اجرای اماد طبقه 2
involves U آغاز با اجرای یک برنامه
launch U شروع یا اجرای یک برنامه
class i activity U اجرای اماد طبقه 1
technique U روش یا فن اجرای کار
techniques U روش یا فن اجرای کار
desks U اجرای خشک برنامه
involve U آغاز با اجرای یک برنامه
operate U دستورات اجرای کامپیوتر
multitasking U اجرای چندین کار
desk U اجرای خشک برنامه
multi tasking U اجرای چندین کار
methode of fire U روش اجرای تیراندازی
launching U شروع یا اجرای یک برنامه
apply a correct holt U اجرای فن صحیح کشتی
reprieve U تعلیق اجرای مجازات
check U اجرای خشک یک برنامه
operates U دستورات اجرای کامپیوتر
administration of a will U اجرای وصیت نامه
enforcement of a judment U اجرای حکم دادگاه
legal enforcement U اجرای حکم دادگاه
final process U دستور اجرای حکم
enforcement of judgement U اجرای احکام قضایی
enforcement by writ U اجرای حکم دادگاه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com