English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
flow U جریان جاری کردن
flowed U جریان جاری کردن
flows U جریان جاری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ampere U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
oozed U جریان جاری
ooze U جریان جاری
oozing U جریان جاری
oozes U جریان جاری
routine U جریان عادی عادت جاری
routinely U جریان عادی عادت جاری
routines U جریان عادی عادت جاری
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
conducted U جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
conducting U جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
conducts U جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
conduct U جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
flushes U شستن با جریان سریع جاری شدن سرخ شدن رویانیدن
flush U شستن با جریان سریع جاری شدن سرخ شدن رویانیدن
flushing U شستن با جریان سریع جاری شدن سرخ شدن رویانیدن
drivel U اب دهان جاری ساختن از دهن یا بینی جاری شدن دری وری سخن گفتن
customs of the services U مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
inverting U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
marking current U جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
current cost accounting حسابداری هزینه جاری حسابداری براساس نرخ های جاری
jet U مانندفواره جاری کردن
tapped U از شیر اب جاری کردن
tap U از شیر اب جاری کردن
jetting U مانندفواره جاری کردن
pronounce the formula of a specified U صیغه جاری کردن
jetted U مانندفواره جاری کردن
jets U مانندفواره جاری کردن
blood U خون جاری کردن
tapping U از شیر اب جاری کردن
leakage current U جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
emanate U جاری شدن تجلی کردن
emanated U جاری شدن تجلی کردن
emanates U جاری شدن تجلی کردن
emanating U جاری شدن تجلی کردن
sluiced U ازبندیا دریچه جاری شدن خیس کردن
stream U جاری شدن ساطع کردن بطورکامل افراشتن
sluice U ازبندیا دریچه جاری شدن خیس کردن
streamed U جاری شدن ساطع کردن بطورکامل افراشتن
streams U جاری شدن ساطع کردن بطورکامل افراشتن
sluices U ازبندیا دریچه جاری شدن خیس کردن
dissave U ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن
saves U امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر
saved U امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر
save U امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر
all mains receiver U گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flow U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull U وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit U جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
current U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
currents U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
heterodyne U ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor U مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
shedding U خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds U خون جاری ساختن جاری ساختن
shed U خون جاری ساختن جاری ساختن
constrictor U گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
constant current U جریان مستقیم جریان ثابت باطری
counter current U جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
induction current U جریان القاء شده جریان تحریک
switched U جریان را عوض کردن
switch U جریان را عوض کردن
switches U جریان را عوض کردن
runoff coefficient U ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number U این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
current flow U سیلان جریان فلوی جریان
three phase current U جریان سه فاز جریان دوار
current compensation U کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
parasitic current U جریان نشتی جریان خارجی
running key [کلید جاری رمز یا دفترچه جاری کلید رمز]
To swim against the current. U بر خلاف جریان آب شنا کردن
reflow U فروکش کردن جریان مجدد
grid current limiting U محدود کردن جریان شبکه
flumming U تنگ کردن مقطع جریان اب
damper U الت میزان کردن جریان هوا
electrolyze U تجزیه کردن بوسیله جریان برق
gresham's law U پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
throttling U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttles U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
to buck the trend <idiom> U بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
throttle U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttled U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
process U جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
processes U جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
to swim against the tide <idiom> U بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
to strive against the stream <idiom> U بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
unstart U انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry U شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter U دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
vortex ring state U حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
weather helm U تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
deflector U صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
fan U 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fanned U 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fanning U 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fans U 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
going U جاری
pourer U جاری
gushing U جاری
volant U جاری
actuals U جاری
sluicy U جاری
sister in law U جاری
groovy U جاری
running water U اب جاری
present-day U جاری
interfluent U در هم جاری
interfluous U در هم جاری
current U جاری
running U جاری
current cell U سل جاری
currents U جاری
working capacity U سرمایه جاری
yields U جاری شدن
excurrent U جاری شونده
account cuurent U حساب جاری
current asset U دارایی جاری
current assets U دارایی جاری
yield U جاری شدن
competitive price U قیمت جاری
yielded U جاری شدن
perfuse U جاری ساختن
trilled U جاری شدن
electrodynamics U الکترسیته جاری
circulating asset U دارایی جاری
Blood was running . U خون جاری شد
standing U روش جاری
flows U جاری شدن
The regulations in force . U مقررات جاری
standing order U دستور جاری
During (in)the current year. U درسال جاری
callendar year U سال جاری
trills U جاری شدن
flowed U جاری شدن
trill U جاری شدن
standing orders U دستور جاری
disembogue U جاری شدن
yeild U جاری شدن
currently U بطور جاری
yeild point U حد جاری شدن
tidal volume U حجم جاری
flow U جاری شدن
bank overdraft U حساب جاری
liquid limit U حد جاری شدن
current liability U بدهیهای جاری
current files U پروندههای جاری
current loop U حلقه جاری
routine U خط مشی جاری
routines U روش جاری
current date U تاریخ جاری
present consumption U مصرف جاری
current liability U بدهی جاری
checking accounts U حساب جاری
current account U حساب جاری
present income U درامد جاری
AC U حساب جاری
demand deposit U سپرده جاری
rules of procedure U روش جاری
current cell indicator U نشانگر سل جاری
current budget U بودجه جاری
current U جاری و روان
current instruction U دستورالعمل جاری
current income U درامد جاری
current liabilites U بدهیهای جاری
routines U خط مشی جاری
current yield U بازده جاری
routinely U روش جاری
routinely U خط مشی جاری
current expenditure U هزینه جاری
currents U جاری و روان
current liabilities U بدهیهای جاری
current price U قیمت جاری
routine U روش جاری
current assets U دارائیهای جاری
checking account U حساب جاری
current ratio U نسبت جاری
current accounts U حساب جاری
at the current rate of exchange U به نرخ مبادله جاری
standing operating procedures U روش جاری مخابرات
snivel U ازبینی جاری شدن
standing operating procedures U روش جاری عملیاتی
sniveled U ازبینی جاری شدن
sniveling U ازبینی جاری شدن
at the current rate of exchange U به نرخ جاری ارز
current directory U دایرکتوری جاری یا فعلی
outflows U به بیرون جاری شدن
outflow U به بیرون جاری شدن
snivels U ازبینی جاری شدن
daily routine U عادت جاری روزانه
snivelling U ازبینی جاری شدن
current rate of growth U نزخ رشد جاری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com