English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
maximum gate trigger current U جریان احتراق حداکثر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
maximum gate trigger voltage U ولتاژ احتراق حداکثر
critical grid current U جریان احتراق شبکه ولتاژ احتراق شبکه
ignition current U جریان احتراق
peak current U جریان حداکثر
maximum current U جریان حداکثر
maximum current rating U جریان نامی حداکثر
maximum control current U جریان کنترل حداکثر
maximum forward r.m.s. on state current U جریان رفت موثر حداکثر
maximum r.m.s. on state current U جریان رفت موثر حداکثر
maximum power point current U جریان در نقطه توان حداکثر
maximum current circuit breaker U کلید قطع کننده جریان حداکثر
crossfiring U اتصال کوتاه بین دو سیم درسیستم احتراق که باعث احتراق نابهنگام میشود
premature ignition U احتراق نابهنگام احتراق بیموقع
marking current U جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
leakage current U جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
max min system U سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
maximal oxygen uptake U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen consumption U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power U بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
all mains receiver U گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flows U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull U وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit U جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverting U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
currents U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
amp U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne U ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor U مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor U گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
induction current U جریان القاء شده جریان تحریک
constant current U جریان مستقیم جریان ثابت باطری
counter current U جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
runoff coefficient U ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number U این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
current compensation U کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
parasitic current U جریان نشتی جریان خارجی
three phase current U جریان سه فاز جریان دوار
current flow U سیلان جریان فلوی جریان
ignition U احتراق
explosions U احتراق
deflagration U احتراق
arson U احتراق
explosion U احتراق
burning U احتراق
firing U احتراق
combustion U احتراق
lighting U احتراق
inflammation U احتراق
seeting on fire U احتراق
oxidization U احتراق
ignition voltage U ولتاژ احتراق
burning brand U نوع احتراق
base ignition U احتراق تحتانی
advanced ignition U اوانس احتراق
combustible U قابل احتراق
combustibility U قابلت احتراق
combustiblity U قابلیت احتراق
ignition spark U جرقه احتراق
ignition switch U کلید احتراق
combustor U محفظه احتراق
combustion efficiency U بازده احتراق
combustion efficiency U راندمان احتراق
combustion chamber U محفظه احتراق
combustion area U محفظه احتراق
combustible U احتراق پذیر
inexplosive U غیرقابل احتراق
internal combustion U احتراق داخلی
sulphur U اصل احتراق
ignition U اشتعال احتراق
firing accessories U لوازم احتراق
two spark ignition U احتراق دو جرقهای
triple ignition U احتراق سه برقی
timing U زمان احتراق
surface burning U احتراق سطحی
single ignition U احتراق تک برقی
premature ignition U احتراق زودرس
misfiring U احتراق ناقص
sulfur U اصل احتراق
pre ignition U زود احتراق
combustion U اشتعال احتراق
magneto ignition U احتراق با مگنت
ignition pulse U ایمپولز احتراق
ignition cable U کابل احتراق
ignition charge U خرج احتراق
ignition choke U پیچک احتراق
heat value U گرمای احتراق
heat of combustion U گرمای احتراق
heating value U گرمای احتراق
ignition circuit U مدار احتراق
flash point U نقطه احتراق
flame out U قطع احتراق
ignitability U قابلیت احتراق
ignitable U قابل احتراق
ignition by incandescence U احتراق التهابی
ignition by contact U احتراق تماسی
igniting spark U جرقه احتراق
igniting point U نقطه احتراق
igniting agent U عامل احتراق
ignitible U قابل احتراق
ignitibility U قابلیت احتراق
igniter switch U کلید احتراق
igniter switch U سوئیچ احتراق
firing position U موقعیت احتراق
firing order U ترتیب احتراق
ignition condition U حالت احتراق
hot bulb ignition U احتراق سرسرخ
ignition control U کنترل احتراق
duplex ignition U احتراق دوگانه
ignition device U وسیله احتراق
ignition lag U تاخیر احتراق
dual ignition U احتراق دو برقی
ignition pulse U پالس احتراق
external combustion U احتراق خارجی
ignition pulse U ضربه احتراق
gresham's law U پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
constant pressure combustion U احتراق در فشار ثابت
ignition by contact breaking U احتراق با قطع کنتاکت
internal combustion engine U موتور احتراق داخلی
ignition analyzer U اسیلوگراف کنترل احتراق
combustor U سیستم احتراق توربین
internal combustion engines U موتور احتراق داخلی
compression ingition U احتراق توسط فشار
delay zction firing U عمل احتراق با تاخیر
preignition U احتراق قبل از وقت
combustible U جسم قابل احتراق
incombustibility U عدم امکان احتراق
ignition voltage U فشار الکتریکی احتراق
incombustible U غیر قابل احتراق
molar heat of combusion U گرمای مولی احتراق
jump spark ignition U احتراق با جرقه جهنده
explosively U بطور قابل احتراق
make and break ignition U احتراق با قطع و وصل
ignition temperature U درجه حرارت احتراق
ignition system U سیستم احتراق موتور
molar enthalpy of combusion U انتالپی مولی احتراق
order of fire U ترتیب احتراق موتور
dual ignition system U سیستم احتراق دوتایی
burning brand U علامت احتراق نیمسوزی
unstart U انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry U شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter U دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
vaporizing combustor U سیستم احتراق توربین گاز
firedamp U گاز قابل احتراق معدن
afterburning U عملیات بعد از احتراق سوخت
timing U تنظیم زمان احتراق موتور
capacitor discharge ignition U سیستم احتراق با انرژی زیاد
cannular U محفظه احتراق حلقوی شکل
can annular U محفظه احتراق حلقوی شکل
burner cans U محفظه احتراق موتورهای توربینی
vortex ring state U حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
ignition U احتراق اتش زدن مشتعل کردن
precombustion chamber engine U موتور با اطاق احتراق تراکم قبلی
can U هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
canning U هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
cans U هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
explosive U قابل احتراق ماده محترقه یا منفجره
peaking U حداکثر
peaks U حداکثر
uttermost U حداکثر
peak U حداکثر
maximal U حداکثر
outsides U حداکثر
endurance U حداکثر
maximum U حداکثر
outside U حداکثر
maximum prr ermissible U مجاز حداکثر
maximum ratings U مقدار حداکثر
maximum profit U حداکثر سود
maximum price U حداکثر بها
maximum slope U حداکثر شیب
maximum value U مقدار حداکثر
maximum demand U بار حداکثر
maximum speed U حداکثر سرعت
maximum thermometer U گرماسنج حداکثر
global maximum U حداکثر مطلق
maximum work U کار حداکثر
full speed U حداکثر سرعت
full bore U حداکثر تلاش
price ceilings U حداکثر قیمت
maximum power demand U مصرف حداکثر
maximum performance U کارایی حداکثر
maximum detector U اشکارساز حداکثر
maximum density U حداکثر تراکم
maximum deviation U انحراف حداکثر
maximum deflection U انحراف حداکثر
maximum capacity U فرفیت حداکثر
maximum available powere U توان حداکثر
maximization U به حداکثر رسانیدن
wage ceiling U حداکثر دستمزد
maximal U وابسته به حداکثر
relative maximum U حداکثر نسبی
maximum duration U زمان حداکثر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com