English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
riptide U جریان اب نا مرتب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sorts U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorted U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
marking current U جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
sorted U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sort U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorts U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
exchange U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanging U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanges U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
merge sorting algorithm U الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
exchanged U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
leakage current U جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
sort U برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorts U برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorted U برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
filing U 1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
sorts U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
flowed U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver U گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
push pull U وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit U جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverts U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
currents U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
current U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
invert U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
bubble sort U روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
ampere U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne U ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor U مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor U گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
constant current U جریان مستقیم جریان ثابت باطری
counter current U جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
induction current U جریان القاء شده جریان تحریک
runoff coefficient U ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number U این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
parasitic current U جریان نشتی جریان خارجی
current flow U سیلان جریان فلوی جریان
current compensation U کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
three phase current U جریان سه فاز جریان دوار
formats U روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
format U روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
gresham's law U پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart U انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry U شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter U دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
vortex ring state U حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
alternator U ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. transformer U ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
d.c. machine U ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
alternators U ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
electromagnetism U پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
decent <adj.> U مرتب
methodic U مرتب
tidiest U مرتب
shipshape U مرتب
steady <adj.> U مرتب
proper <adj.> U مرتب
prissy U مرتب
presentable <adj.> U مرتب
serials U مرتب
in good order <adj.> U مرتب
well-ordered <adj.> U مرتب
he was neat U مرتب
tidier U مرتب
tidied U مرتب
straight <adj.> U مرتب
tidy <adj.> U مرتب
tidying U مرتب
uncluttered <adj.> U مرتب
fair <adj.> U مرتب
serial U مرتب
businesslike U مرتب
irregular U نا مرتب
ordered U مرتب
indexed U مرتب کر دن
neater U مرتب
neatest U مرتب
neat <adj.> U مرتب
orderlies U مرتب
orderly U مرتب
regular <adj.> U مرتب
business like U مرتب
regulars U مرتب
systematic U مرتب
well-groomed U مرتب
trimmest U مرتب
indexes U مرتب کر دن
tidies U مرتب
well groomed U مرتب
kilter U مرتب
trim <adj.> U مرتب
index U مرتب کر دن
trims U مرتب
isotach U خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
heavy current engineering U مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
regularizing U مرتب کردن
regularized U مرتب کردن
regularizes U مرتب کردن
trims U مرتب پاکیزه
regularises U مرتب کردن
duly <adv.> U بطور مرتب
neatly <adv.> U بطور مرتب
trimmest U مرتب پاکیزه
arrange U مرتب کردن
tidily <adv.> U بصورت مرتب
regularising U مرتب کردن
cleans U مرتب کردن
arranged U مرتب کردن
partially ordered U پاره مرتب
neatly <adv.> U بصورت مرتب
duly <adv.> U بصورت مرتب
trim U مرتب پاکیزه
orderly <adv.> U بصورت مرتب
arranges U مرتب کردن
arranging U مرتب کردن
Orderly . In good order . Tidy . Ship - shape . U مرتب ومنظم
regularize U مرتب کردن
regularised U مرتب کردن
collocating U مرتب کردن
marshals U مرتب کردن
marshalled U مرتب کردن
marshaling U مرتب کردن
order U مرتب کردن
marshaled U مرتب کردن
clean U مرتب کردن
cleaned U مرتب کردن
cleanest U مرتب کردن
lineup U مرتب کردن
straight U راحت مرتب
collocates U مرتب کردن
collocated U مرتب کردن
collocate U مرتب کردن
ordered pair U جفت مرتب
tidying U مرتب کردن
tidy U مرتب کردن
tidiest U مرتب کردن
tidies U مرتب کردن
tidier U مرتب کردن
tidied U مرتب کردن
sorting U مرتب نمودن
straighten up <idiom> U مرتب کردن
j'adoube U مرتب می کنم
straightest U راحت مرتب
straighter U راحت مرتب
tidily <adv.> U بطور مرتب
unrehearsed U ازقبلآماده - مرتب
well conditioned U مرتب و منظم
fix up U مرتب کردن
graduate U مرتب کردن
graduates U مرتب کردن
graduating U مرتب کردن
orderly <adv.> U بطور مرتب
to map out U مرتب کردن
periodic U که مرتب رخ میدهد
well ordered U مرتب و منظم
put straight U مرتب کردن
to cleanvp U مرتب کردن
set in order U مرتب کردن
marshal U مرتب کردن
concert U مرتب کردن
concerts U مرتب کردن
queerly U بطور مرتب
ordering U مرتب سازی
intrinsic U مرتب شایسته
to put to rights U مرتب کردن
Shipshape . In apple pie order. U مرتب ومنظم
clear up U مرتب کردن
collating U مرتب کردن
collate U مرتب کردن
collates U مرتب کردن
draw up U مرتب کردن
periodical U که مرتب رخ میدهد
collated U مرتب کردن
magnetic tape sorting U مرتب نمودن با نوارمغناطیسی
bubble sort U مرتب کردن حبابی
neatly U بطور مرتب و اراسته
tree sort U مرتب کردن درختی
distributive sort U مرتب کردن توزیعی
sets U نهادن مرتب کردن
setting up U نهادن مرتب کردن
selection sort U مرتب کردن گزینشی
collating sort U مرتب کردن داده
shipshape U مرتب کردن منظم
internal sort U مرتب کردن درونی
internal sort U مرتب سازی داخلی
redd U مرتب کردن رهاساختن
descending sort U مرتب سازی نزولی
data processing U مرتب کردن داده ها
to fix up U مرتب کردن جادادن
block sort U مرتب کردن بلاکی
ordered pair U زوج مرتب [ریاضی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com