English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
newfound U جدید الاختراع تازه پیداشده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
neoteric U جدید تازه
up to d. U تمام شده تا تاریخ فعلی تازه جدید
royalty U حق الاختراع
royalties U حق الاختراع
hepatogenous U پیداشده درجگر
miasmatic U پیداشده ازدمه بد بو
fluviatic U پیداشده رودخانه رودخانهای
eustachian U پیداشده توسط پزشک ایتالیایی
rehyphenation U تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
the best game out U بهترین بازیکه تاکنون پیداشده است
fallopian U پیداشده توسط فلوپیوس کالبدشناس ایتالیایی
gamogenetic U پیداشده بوسیله جفت گیری مواقعهای
fortuitism U اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
fortuist U کسیکه معتقداست که انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده است
enactory U دربردارنده مقر رات) تازه برقرارکننده حقوق تازه
new blood <idiom> U جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
imagism U مکتب شعر جدید که قبل ازجنگ اول جهانی رایج شده وپیرو تشبیهات زنده وموضوعات جدید وبکر وازادی از قید سجع وقافیه است
install U تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installing U تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installs U تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
new coined U تازه بنیاد تازه سکه زده
newlywed U تازه داماد تازه عروس
hobbledehoy U کره اسبی که تازه بالغ شده ادم تازه بالغ
map compilation U تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
update U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updated U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updates U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
unprecedented U جدید
up to date U جدید
unprecedentedly U جدید
up-to-date U جدید
maiden U جدید
new U جدید
new- U جدید
modern U جدید
newer U جدید
recent U جدید
novels U جدید
newest U جدید
novel U جدید
maidens U جدید
new deal U سیاست جدید
new deal U قرار جدید
reprints U چاپ جدید
reprinting U چاپ جدید
reprinted U چاپ جدید
proselyte U جدید الایمان
revisions U چاپ جدید
postulant U جدید الورود
postulancy U جدید الورودی
reprint U چاپ جدید
newfound U جدید الاکتشاف
revision U چاپ جدید
modern sector U بخش جدید
fresh target U هدف جدید
neogenesis U تولید جدید
modern system U نظام جدید
probe U اکتشاف جدید
probed U اکتشاف جدید
probes U اکتشاف جدید
neophytes U جدید الایمان
neophyte U جدید الایمان
It's not new. جدید نیست.
reorganization U صورت جدید
modern U جدید مدرن
the new testament U عهد جدید
modern physics U فیزیک جدید
innovation U حرکت جدید
innovations U حرکت جدید
New Year U سال جدید
neologism U واژه جدید
freshmen U جدید الورود
neologisms U واژه جدید
recent development U بسط جدید
freshman U جدید الورود
resurfaced U لایهی جدید افزودن
resurfaces U لایهی جدید افزودن
kakapo U طوطی زلاند جدید
drafted U بازیگر جدید تیم
draft U بازیگر جدید تیم
neoanthropic U وابسته به انسان جدید
drafts U بازیگر جدید تیم
imagism U مکتب شعر جدید
forwarding address آدرس پستی جدید
neoanthropic U شبیه انسان جدید
neo- U پیشوند بمعنی جدید
neo U پیشوند بمعنی جدید
neoplatonism U مکتب افلاطونیون جدید
currency U جدید بودن نقشه
currencies U جدید بودن نقشه
involucrum U تشکیل استخوان جدید
acclimates U به اب و هوای جدید خو گرفتن
rehousing U بخانه جدید رفتن
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
acclimated U به اب و هوای جدید خو گرفتن
reseats U صندلی جدید دادن
reseating U صندلی جدید دادن
one nails drives another U غم جدید غم کهنه را بر از یاد
acclimating U به اب و هوای جدید خو گرفتن
reseated U صندلی جدید دادن
bring some new facts to light <idiom> U کشف حقایق جدید
ultramodern U خیلی جدید متجدد
reseat U صندلی جدید دادن
rehouses U بخانه جدید رفتن
resurface U لایهی جدید افزودن
rehoused U بخانه جدید رفتن
on the bandwagon <idiom> U مشهوریت گروه جدید
restoring U برگرداندن به وضعیت جدید
used U آنچه جدید نیست
restores U برگرداندن به وضعیت جدید
restored U برگرداندن به وضعیت جدید
rehouse U بخانه جدید رفتن
restore U برگرداندن به وضعیت جدید
natality U تعداد زایش وموالید جدید
zelanian U Zeland New وابسته به زلاند جدید
epoch U اغاز فصل جدید عصر
analysis U یات هزینههای محصول جدید
cenogenesis U ایجاد میشود نسل جدید
demotic U وابسته بحروف جدید هیروگلیفی
kiwis U نوعی مرغ زلاند جدید
The new bI'll was ratified. Unanimously. U لایحه جدید باتفاق آراءتصویب شد
infanticide U قاتل بچه جدید الولاده
developments U توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
maori U قبایل مائوری زلاند جدید
get in the swing of things <idiom> U به شرایط جدید عادت کردن
development U توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
installation U تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
installations U تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
epochs U اغاز فصل جدید عصر
acclimation U اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
releases U قراردادن محصول جدید دربازار
neoplatonic U وابسته به فلسفه افلاطونی جدید
neology U استعمال واژه یااصطلاح جدید
kiwi U نوعی مرغ زلاند جدید
released U قراردادن محصول جدید دربازار
New Testament U کتب عهد جدید مسیحیان
precursors U ماده متشکله جسم جدید
granfather file U یک طرح حفافتی که در ان سه فایل جدید
renaming U دادن نام جدید به فایل
rename U دادن نام جدید به فایل
renamed U دادن نام جدید به فایل
renames U دادن نام جدید به فایل
precursor U ماده متشکله جسم جدید
release U قراردادن محصول جدید دربازار
modern U تازه
inchoative U تازه
new U تازه
newer U تازه
new fashioned U تازه
dewy U تازه
new- U تازه
brand new U تر و تازه
recent U تازه
greenest U تازه
green U تازه
up-to-date U تازه
new-laid U تازه
new laid U تازه
up to date U تازه
renewed U تازه
dewiest U تازه
dewier U تازه
newest U تازه
young U تازه
the new world U تازه
freshest U تازه
new born U تازه
fresh- U تازه
younger U تازه
fresh U تازه
post glacial U تازه
newfashioned U تازه
mint a mint condition U تازه تازه
scion U تازه
newfangled U مد تازه
new fallen U تازه
red hot U تازه
scions U تازه
researched U توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
acclimating U به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
technologically U تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
technological U تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
The new road is 40 miles long . U جاده جدید 40 میل طول دارد
neolith U الت سنگی مربوط به عصرحجر جدید
researching U توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
neolithic U وابسته به عصر حجر جدید نوسنگی
acclimates U به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
upgrade U قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgrades U قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgrading U قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
capital budget U بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
acclimated U به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
research U توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
researches U توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
upgraded U قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
launches U قرار دادن محصول جدید در بازار
developments U برنامه ریزی تولید محصول جدید
update U بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
New World U نیمکره غربی یا دنیای جدید امریکا
icot U موسسه تکنولوژی کامپیوتر نسل جدید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com