English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stationary front U جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dead air U هوای راکد
warm front U جبهه هوای گرم
cold front U جبهه هوای سرد
cold fronts U جبهه هوای سرد
warm fronts U جبهه هوای گرم
shock front U جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
huygen's principle U قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
plenum method U طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts U دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
frontages U ملوان جبهه جبهه
frontage U ملوان جبهه جبهه
tump U توده درختان واقع بر روی تپه توده
interface U فاصل
partitions U حد فاصل
partition U حد فاصل
interfaces U فاصل
disjunctive U فاصل
range U حد فاصل
ranged U حد فاصل
ranges U حد فاصل
line of d. U حد فاصل
midrib U خط یا برامدگی حد فاصل
frontier U خط فاصل مرزی
turbocharger U گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
contour U خط فاصل درنقشههای رنگی
rear echelon U قسمت عقب جبهه عقب جبهه
break up U حد فاصل علایم مشخصه هدف
contour map U نقشهای که دارای خطوط فاصل مشخصی باشد
half long U حد فاصل بین جمله طویل وجمله کوتاه
turbojet U توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
hyperon U جرمی که حد فاصل بین پروتون ونوترون دو اتم است
racquetball racket U راکد
inert U راکد
merest U اب راکد
standing U راکد
dulled U راکد
mere U اب راکد
latent U راکد
dulls U راکد
slack water U اب راکد
dull U راکد
resting U راکد
non moving water U اب راکد
stills U راکد
stiller U راکد
stillest U راکد
amort U راکد
still U راکد
duller U راکد
stagnant U راکد
dulling U راکد
dullest U راکد
gyroplane U نوعی هواپیما که حد فاصل میان هلیکوپتر و طیارههای معمولی است
effluvium U پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
liquid capital U سرمایه راکد
stagnated U راکد شدن
stagnate U راکد شدن
stagnates U راکد شدن
morgues U بایگانی راکد
morgue U بایگانی راکد
stagnating U راکد شدن
dead file U پرونده راکد
statgnate U راکد شدن
still U راکد همیشه
records depository U بایگانی راکد
stiller U راکد همیشه
stills U راکد همیشه
stillest U راکد همیشه
idle deposit U سپرده راکد
dead records U بایگانی راکد
dead space U فضای راکد
idle money U پول راکد
the market is dull U بازار راکد است
liquidity perference U فهرست پول راکد
lentic U وابسته به ابهای راکد
lentic U زیست کننده در ابهای راکد
stagnicolous U زندگی کننده دراب راکد
wind shadow U منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
sinciput U جبهه
fanades U جبهه
faces U جبهه
deploys U جبهه
facades U جبهه
facade U جبهه
deploy U جبهه
vaward U جبهه
deploying U جبهه
front U جبهه
fronting U جبهه
face U جبهه
front view U جبهه
flank U جبهه
flanked U جبهه
flanking U جبهه
frontage U عرض جبهه
battle line U خط جبهه ناوها
line U جبهه جنگ
lines U جبهه جنگ
superficies U نما جبهه
out of line U خارج از خط جبهه
front U جبهه هوا
popular front U جبهه ملی
line replacement U تعویض خط جبهه
fronting U جبهه هوا
liners U سرباز خط جبهه
liner U سرباز خط جبهه
frontages U عرض جبهه
wave front U جبهه موج
front lines U خط مقدم جبهه
split U از جبهه دورافتادن
tympan U جبهه کلیسا
tympanon U جبهه کلیسا
penetration U نفوذ در جبهه
warmfront U جبهه گرم
water front U جبهه رطوبتی
tympanum U جبهه کلیسا
pockets U پیش رفتگی خط جبهه
front lines U خطوط جلو جبهه
in other sectors U در قسمتهای دیگر جبهه
wave front U جبهه امواج رادیویی
frontogenesis U ایجاد جبهه واحد
lateral control U کنترل در عرض جبهه
fronting U منادی جبهه جنگ
linesmen U سربازخط جبهه خط بان
front U منادی جبهه جنگ
pocket U پیش رفتگی خط جبهه
popular front U جبهه خلق ملی
linesman U سربازخط جبهه خط بان
background U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
backgrounds U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
limited objective U هدف نزدیک به جبهه دشمن
strongside U مربوط به جبهه قوی زمین
split end U گیرنده توپ در انتهای خط جبهه
prevent defence U جبهه دفاعی با استفاده از نفراضافی
split t U نوعی طرح تهاجمی شبیه به جبهه تی
frontolysis U زدودن یا معدوم ساختن جبهه هوایی
orthograph U تصویر جبهه ساختمان با خط ها و گوشههای راست
lateral U افقی راهرو زیرزمینی موازی جبهه
extended defense U پدافند در جبهه عریض به طور منطقهای
rimrock U صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
d , top concept U تدابیر مخصوص رساندن اماداز کارخانه یا سکو تا خط جبهه
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
backwater U محل راکد [عقب افتاده] [عقب مانده] [واژه تحقیری]
guerrillas U جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerillas U جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerrilla U جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
strong side U سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
air blast U هوای دم
moist air U هوای تر
petticoatsfever U هوای زن
compressed air U هوای متراکم
emergency air U هوای اضطراری
passion U هوای نفس
hot blast U هوای دم داغ
heavy weather U هوای طوفانی
low air pressure U فشار هوای کم
marine climate U اب و هوای دریایی
marsh malaria U هوای مردابی
drippy U هوای گرفته
humid air U هوای نمناک
swelters U هوای گرم
humid air U هوای شرجی
sweltered U هوای گرم
swelter U هوای گرم
intake air U هوای ورودی
air breathing U هوای تنفسی
blast roasting U تشویه با هوای دم
heavy weather U هوای خراب
forced draft U هوای با فشار
foul weather U هوای خراب
broken weather U هوای بی قرار
adverse weather U هوای نامساعد
foul weather U هوای نامساعد
carburetor air U هوای کاربراتور
exhaust air U هوای خروجی
circulationg air U هوای در گردش
compressed air U هوای فشرده
agglutinant U هوای التیام
open air U در هوای ازاد
secondry air U هوای ثانویه
the open U هوای ازاد
stable air U هوای پایدار
temperate climate U اب و هوای معتدل
In the open air. U در هوای آزاد.
out of doors U در هوای ازاد
liquid air U هوای مایع
air U هوای دم هوا
out of door U در هوای ازاد
raininess U هوای بارانی
airs U هوای دم هوا
aired U هوای دم هوا
queen's weather U هوای باز
hot blast cupola U کوپل هوای گرم
fair weather U دارای هوای صاف
forced draft U هوای تحت فشار
air tank U کپسول هوای غواصی
blast U هوای دم کوره بلند دم
air compressor U هوای فشرده ساز
blasts U هوای دم کوره بلند دم
cold spell or cold snap <idiom> U یک جعبه هوای سرد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com