Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
vivary
U
جای نگهداری حیوانات یا محل صید ماهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
warrens
U
محل نگهداری حیوانات وحشی
warren
U
محل نگهداری حیوانات وحشی
fish meal
U
ماهی خشک وخورد شده که بمصرف کود وغذای حیوانات میرسد
fish story
U
ماهی خشک وخورد شده که بمصرف کود وغذای حیوانات میرسد
corrective maintenance
U
نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
maintenance
U
تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
pomfret
U
یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
sea horse
U
موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck
U
ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar
U
نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
guppy
U
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
haddock
U
ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
mackerel
U
ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
fishes
U
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fished
U
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fish
U
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
guppies
U
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
grayfish
U
نوعی ماهی روغن سگ ماهی
lore
U
حیوانات
foals
U
توله حیوانات
foal
U
توله حیوانات
zoolatry
U
پرستش حیوانات
breeding
U
پرورش حیوانات
dung
U
مدفوع حیوانات
rodentia
U
حیوانات قراضه
chits
U
توله حیوانات
chit
U
توله حیوانات
venery
U
حیوانات شکارشونده
put away
<idiom>
U
کشتن حیوانات
buggery with animals
U
جماع با حیوانات
fauna
U
حیوانات یک اقلیم
wildlife
U
حیوانات وحشی
stray animals
U
حیوانات ضاله
domestic animals
U
حیوانات اهلی
feedstuff
U
خوراک حیوانات
home range
U
جایگاه حیوانات
bestiality
U
جماع با حیوانات
zootomy
U
تشریح حیوانات
woodnote
U
صدای حیوانات جنگل
bulls
U
حیوانات نر بزرگ فرمان
farm
U
پرورشگاه حیوانات اهلی
farmed
U
پرورشگاه حیوانات اهلی
zootechnical
U
وابسته به فن تربیت حیوانات
make friends
<idiom>
U
رفاقت با حیوانات ومردم
bull
U
حیوانات نر بزرگ فرمان
damage feasant
U
خسارت ناشی از حیوانات
big game
U
شکار حیوانات بزرگ
farms
U
پرورشگاه حیوانات اهلی
pedication
U
عمل جنسی با حیوانات
forepaw
U
پنجه دست حیوانات
sea calf
U
گوساله ماهی سگ ماهی
mane
U
یال
[حیوانات و جانور شناسی]
pen
U
حیوانات اغل خانه ییلاقی
penned
U
حیوانات اغل خانه ییلاقی
parkas
U
نیم تنه پوست حیوانات
acron
U
قسمت قدامی حیوانات بنددار
reclaim animal
U
حیوانات وحشی تربیت شده
privilegium
U
حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
crest
U
یال
[حیوانات و جانور شناسی]
penning
U
حیوانات اغل خانه ییلاقی
pens
U
حیوانات اغل خانه ییلاقی
sweetbread
U
تیموس حیوانات جوان دنبلان
beaver
U
سگ آبی
[حیوانات و جانور شناسی]
squamation
U
پوشش فلسی شکل حیوانات
soilage
U
علف تازه علوفه حیوانات
zoomorphic
U
[استفاده از نقوش حیوانات در فرش]
blasetocyst
U
جنین تکامل یافته حیوانات پستاندار
diana
U
الههء ماه وشکار حیوانات وحشی
exuviae
U
پوشش یا پوست حیوانات پس از انداخته شدن
gasteropod
U
حیوانات ناعمه خانواده راب یاحلزون
zoon
U
هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
taxidermy
U
پرکردن پوست حیوانات با کاه وغیره
home range
U
جای محدود برای فعالیت حیوانات
upland game
U
پرندگان و حیوانات کوچم شکاری در ارتفاعات
pickerel
U
اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
taxidermist
U
ویژه گر پر کردن پوست حیوانات باکاه وغیره
fluor
U
مایعات بدن حیوانات مواد فلورین دار
forequarter
U
ربع قدامی خارجی بدن یالاشه حیوانات
animalist
U
مصور حیوانات معتقد به حیوان صفتی انسان
veterinarian
U
پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
zoomorphism
U
تجسم خدا یا خدایان بشکل حیوانات پست
veterinarians
U
پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
zoomorphism
U
استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
dicker
U
مبادله کردن پوست حیوانات معامله جنسی
zootechnician
U
کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
small game
U
پرندگان و حیوانات کوچک که برای تفریح شکار می شوند
poundage
U
وزن چیزی برحسب پوند یا رطل محصور سازی حیوانات
biomorph
U
[فرم پایه در موضوعات زنده مانند طراحی حیوانات، انسانها یا جانورشناسی]
biogeography
U
رشتهای از زیست شناسی که درباره طرزانتشار و پخش حیوانات ونباتات بحث میکند
Agricultural Order
U
سرستون
[سر ستون کرنتی با تومارهای پیچیده شده به شکل سر حیوانات یا آرایش برگ کنگره ای]
teleost
U
ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
acrostolium
U
[قسمتی از دماغه کشتی در ناو جنگی باستان مه معمولا مدور، مارپیچ یا شکلی شبیه حیوانات داشته است.]
detentions
U
نگهداری
retinues
U
نگهداری
detention
U
نگهداری
upkeep
U
نگهداری
safe keeping
U
نگهداری
safe guard
U
نگهداری
conservation
U
نگهداری
storage
U
نگهداری
holding
U
نگهداری
detainer
U
نگهداری
custody
U
نگهداری
sustentation
U
نگهداری
internment
U
نگهداری
retinue
U
نگهداری
retention
U
نگهداری
landing, storage, delivery
U
نگهداری
sustention
U
نگهداری
guarding subsidy
U
حق نگهداری
sustenance
U
نگهداری
maintenance
U
نگهداری
guardianship
U
نگهداری
keeping
U
نگهداری
protection
U
نگهداری
preservation
U
نگهداری
maintain
U
نگهداری کردن
conserve
U
نگهداری کردن
conserved
U
نگهداری کردن
conserves
U
نگهداری کردن
conserving
U
نگهداری کردن
tenure
U
نگهداری اشغال
category
U
طبقه نگهداری
tenability
U
قابلیت نگهداری
the keeping of a festival
U
نگهداری عید
maintained
U
نگهداری کردن
maintains
U
نگهداری کردن
maturing
U
نگهداری بتن
keeps
U
نگهداری کردن
restraint
U
نگهداری خودداری
warehousing
U
نگهداری در انبار
tend
U
نگهداری کردن از
tended
U
نگهداری کردن از
tending
U
نگهداری کردن از
tends
U
نگهداری کردن از
to take keep
U
نگهداری کردن
to maintain one's family
U
نگهداری کردن
to maintain a road
U
نگهداری کردن
maintain
U
نگهداری کردن
cares
U
نگهداری موافبت
categories of maintenance
U
انواع نگهداری
maintenance status
U
وضعیت نگهداری
maintenance period
U
دوره نگهداری
maintenance functions
U
کارکردهای نگهداری
maintenance cost
U
ارزش نگهداری
maintenance cost
U
هزینه نگهداری
levels of maintenance
U
ردههای نگهداری
deffered maintenance
U
نگهداری مخصوص
depot maintenance
U
نگهداری امادگاهی
depot maintenance
U
نگهداری دپویی
energy preservation
U
نگهداری انرژی
field capacity
U
فرفیت نگهداری
field maintenance
U
نگهداری صحرایی
field maintenance
U
نگهداری در صحرا
holding time
U
زمان نگهداری
holding costs
U
مخارج نگهداری
holding capacity
U
فرفیت نگهداری
categories of maintenance
U
طبقات نگهداری
maintenance support
U
پشتیبانی نگهداری
cared
U
نگهداری موافبت
retentivity
U
قدرت نگهداری
interlude
U
نگهداری مقدماتی
interludes
U
نگهداری مقدماتی
care
U
نگهداری موافبت
record keeping
U
نگهداری سوابق
program maintenance
U
نگهداری برنامه
preventive maintenance
U
نگهداری پیشگیرانه
preventive maintenance
U
نگهداری پیشگیری
preventive maintenance
U
نگهداری حفافتی
manage
U
نگهداری کردن
organizational maintenance
U
نگهداری سازمانی
maintrain
U
نگهداری کردن
care of supplies
U
نگهداری اماد
granfather file
U
نگهداری می شوند
restraints
U
نگهداری خودداری
safeguards
U
نگهداری کردن
holds
U
ایست نگهداری
hold
U
ایست نگهداری
maintenance
U
تعمیر و نگهداری
maintenance
U
نگهداری و تعمیر
account
U
نگهداری حسابها
keep
U
نگهداری کردن
LSD
U
نگهداری تحویل
safeguarding
U
نگهداری کردن
safeguarded
U
نگهداری کردن
support
U
نگهداری کردن
upkeep
U
نگهداری کردن
keep track of
<idiom>
U
نگهداری یاداشت
safeguard
U
نگهداری کردن
gasholder
U
محل نگهداری بنزین
gasholders
U
محل نگهداری بنزین
mew
U
دراصطبل نگهداری کردن
keep time
<idiom>
U
نگهداری میزان و وزن
entertainable
U
قابل پذیرائی و یا نگهداری
custody of goods
U
حفافت یا نگهداری کالا
gurantee period
U
دوره نگهداری تاسیسات
upkeep
U
هزینه نگهداری و تعمیر
maintenance
U
نگهداری از تاسیسات یاساختمان
ammunition depot
U
محل نگهداری مهمات
mewed
U
دراصطبل نگهداری کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com