Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to win laurels
U
جایزه گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
prize fight
U
جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
winner's circle
U
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
Bounty hunter
U
جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
Other Matches
awarded
U
جایزه دادن جایزه
awards
U
جایزه دادن جایزه
awarding
U
جایزه دادن جایزه
award
U
جایزه دادن جایزه
reward and rewarded
U
جایزه.جایزه داده شده
awarding
U
جایزه
prize
U
جایزه
prize man
U
جایزه بر
bonuses
U
جایزه
rewards
U
جایزه
rewarded
U
جایزه
reward
U
جایزه
prised
U
جایزه
prises
U
جایزه
prising
U
جایزه
bonus
U
جایزه
prise
U
جایزه
meed
U
جایزه
awarded
U
جایزه
trophy
U
جایزه
premium
U
جایزه
premiums
U
جایزه
bounty
U
جایزه
prizes
U
جایزه
prizing
U
جایزه
trophies
U
جایزه
prized
U
جایزه
guerdon
U
جایزه
award
U
جایزه
awards
U
جایزه
rewardable
U
جایزه
priase
U
جایزه
consideration
U
جایزه قیمت
pursing
U
جایزه نقدی
export bounty
U
جایزه صدور
money
U
جایزه نقدی
nobel prize
U
جایزه نوبل
Nobel Prize
U
جایزه نوبل
oscar
U
جایزه اسکار
laureate
U
جایزه دار
testimonialize
U
جایزه دادن
head money
U
جایزه اوردن سر
purse
U
جایزه نقدی
prizer
U
برنده جایزه
prize
U
انعام جایزه
pursed
U
جایزه نقدی
prized
U
انعام جایزه
premium for excellence
U
جایزه فضیلت
purses
U
جایزه نقدی
testimonials
U
پاداش جایزه
testimonial
U
پاداش جایزه
prizes
U
انعام جایزه
considerations
U
جایزه قیمت
prizing
U
انعام جایزه
prizewinner
U
برنده جایزه
coronate
U
جایزه یا انعام دادن
cupped
U
گلدان جایزه مسابقات
cup
U
گلدان جایزه مسابقات
booby prizes
U
جایزه تسلی بخش
booby prize
U
جایزه تسلی بخش
cups
U
گلدان جایزه مسابقات
Ig Nobel Prize
U
جایزه ایگ نوبل
Nobel laureate
U
برنده جایزه نوبل
outland trophy
U
جایزه دانشگاهی بازیگرفوتبال
the export of ... is granted the premium.
U
صدور ... جایزه دارد.
pewter
U
جام پیروزی جایزه
rewarder
U
جایزه یا پاداش دهنده
brilliancy prize
U
جایزه درخشندگی شطرنج
Nobel Prize winner
U
برنده جایزه نوبل
prize poem
U
شعری که جایزه برده است
despatch money
U
جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
edward j. neil award
U
جایزه بوکسور ممتاز سال
salvage money
U
جایزه نجات کشتی یا محموله
eclipse award
U
جایزه سوارکار ممتاز سال
cupholder
U
برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
golden shoe
U
بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
prizefight
U
مسابقه مشت زنی جایزه دار
dispatch money
U
جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
grey cup
U
مسابقه قهرمانی و جایزه اتحادیه فوتبال کانادایی
ashes
U
جایزه مخصوص مسابقه کریکت استالیا و انگلستان
sullivan award
U
جایزه سولیوان برای بهترین ورزشکار اماتور سال
free-for-all
U
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free-for-alls
U
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
saving
U
قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
lap money
U
جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
prize fellow
U
شاگردی که در امتحانات سرامد شده وامتیازی بعنوان جایزه باو داده اند
to take medical advice
U
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
prize fighting
U
درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
take in
<idiom>
U
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
clam
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grips
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripped
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up
U
درز گرفتن کاغذ گرفتن
calebrate
U
جشن گرفتن عید گرفتن
gripping
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag
U
کفه گرفتن تفاله گرفتن
one and one
U
جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
one plus one
U
جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
To tell some one his fortune .
U
برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
tithe
U
ده یک گرفتن از
to whisk away or off
U
گرفتن
recaptures
U
پس گرفتن
recaptured
U
پس گرفتن
recapture
U
پس گرفتن
holds
U
گرفتن
to take up
U
گرفتن
skimmed
U
کف گرفتن از
tong
U
گرفتن
unsay
U
پس گرفتن
recapturing
U
پس گرفتن
resumption
U
از سر گرفتن
hold
U
گرفتن
to take fast hold of
U
گرفتن
overtakes
U
گرفتن
overtaken
U
گرفتن
overtake
U
گرفتن
to take a wife
U
زن گرفتن
to station oneself
U
جا گرفتن
get off the ground
<idiom>
U
پا گرفتن
seizes
U
گرفتن
seized
U
گرفتن
seize
U
گرفتن
adeem
U
پس گرفتن
skim
U
کف گرفتن از
skim
U
گرفتن کف
catch
U
گرفتن
skims
U
کف گرفتن از
skims
U
گرفتن کف
to take one's stand
U
جا گرفتن
to shut off
U
را گرفتن
skimmed
U
گرفتن کف
retrieve
U
پس گرفتن
encumber
U
گرفتن
encumbered
U
گرفتن
encumbering
U
گرفتن
encumbers
U
گرفتن
wed
U
گرفتن
withdraw
U
پس گرفتن
withdraws
U
پس گرفتن
accompany
U
دم گرفتن
accompanies
U
دم گرفتن
acquire
U
گرفتن
acquires
U
گرفتن
acquiring
U
گرفتن
To treat flippantly(lightly).
U
شل گرفتن
ceasing
U
گرفتن
ceases
U
گرفتن
ceased
U
گرفتن
cease
U
گرفتن
grab
U
گرفتن
grabbed
U
گرفتن
grabbing
U
گرفتن
grabs
U
گرفتن
accompanied
U
دم گرفتن
puddles
U
گل گرفتن
puddle
U
گل گرفتن
lutes
U
گل گرفتن
accustom
U
خو گرفتن
accustoming
U
خو گرفتن
accustoms
U
خو گرفتن
renovate
U
از سر گرفتن
renovated
U
از سر گرفتن
renovates
U
از سر گرفتن
renovating
U
از سر گرفتن
flea
U
کک گرفتن
lute
U
گل گرفتن
reclaims
U
پس گرفتن
reclaiming
U
پس گرفتن
situate
U
جا گرفتن
situates
U
جا گرفتن
situating
U
جا گرفتن
detract
U
گرفتن
detracted
U
گرفتن
detracting
U
گرفتن
detracts
U
گرفتن
reclaim
U
پس گرفتن
reclaimed
U
پس گرفتن
fleas
U
کک گرفتن
retrieved
U
پس گرفتن
tithes
U
ده یک گرفتن از
resuming
U
از سر گرفتن
resumes
U
از سر گرفتن
resumed
U
از سر گرفتن
resume
U
از سر گرفتن
retakes
U
پس گرفتن
retaking
U
پس گرفتن
retaken
U
پس گرفتن
retake
U
پس گرفتن
corks
U
گرفتن
cork
U
گرفتن
capture
U
گرفتن
captures
U
گرفتن
capturing
U
گرفتن
wive
U
زن گرفتن
to get accustomed to
U
خو گرفتن
[به]
to get used to
U
خو گرفتن
[به]
break out
U
در گرفتن
takes
U
گرفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com