English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
There is no room to throw a needle . <proverb> U جاى سوزن انداختن نیست .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
acupunctuate U با سوزن سوراخ کردن سوزن فروکردن
needle point U سر سوزن سوزن دوزی
erasable U قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
All is not gold that glitters. <proverb> U هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk U دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame U استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparent U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open U به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown U اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
it is past all hope U جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
bring down U به زمین انداختن حریف انداختن شکار
stilus U سوزن
switch point U سوزن
needles U سوزن
styluses U سوزن
stylus U سوزن
styli U سوزن
needled U سوزن
needle U سوزن
bard U سوزن
bards U سوزن
needleful U یک سوزن نخ
needling U سوزن
jeopard U بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrifies U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrified U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify U بهراس انداختن به بیم انداختن
pricks U خراش سوزن
sew U سوزن کاری
needling U سوزن پیکاپ
firing pin U سوزن ماشه
darning needle U سوزن رفوگری
pricked U خراش سوزن
prick U خراش سوزن
test point U سوزن ازمایشی
packing needle U سوزن جوالدوزی
core nail U سوزن هسته
pricking U خراش سوزن
pointsman U سوزن بان
needled U سوزن پیکاپ
touch needle U سوزن محک
whisker U سوزن بلور
inject U سوزن زدن
the eye of the needle U سوراخ سوزن
injecting U سوزن زدن
injects U سوزن زدن
firing pin U سوزن اتش
staple U سوزن منگنه
switch U سوزن دوراهی
switched U سوزن دوراهی
switches U سوزن دوراهی
drilling pipe U سوزن حفاری
darning neddle U سوزن رفوگری
needle point U نوک سوزن
catwhisker U سوزن بلور
needles U سوزن پیکاپ
pin U ورودی با سه سوزن
housewife U سوزن دان
work baskets U سبد سوزن و نخ
injected U سوزن زدن
work basket U سبد سوزن و نخ
pinned U ورودی با سه سوزن
aciculate U سوزن وار
acicular U سوزن وار
belonephebia U سوزن هراسی
pinning U ورودی با سه سوزن
needle U سوزن پیکاپ
sailmaker's needle U سوزن چادردوزی
housewives U سوزن دان
vga U - سوزن یا پورت
aciform U بشکل سوزن
steer roping U کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
eyeing U گوشوارهای سوراخ سوزن
eyes U دهانه سوراخ سوزن
eying U دهانه سوراخ سوزن
A sharp knife (pin , needle) U چاقو (سوزن ) تیر
firing pin U سوزن قفل اتش
eying U گوشوارهای سوراخ سوزن
gate U سوزن اتصال به یک FET
needle book U سوزن دان کتابی
needle lace U کار سوزن دوزی
eye U گوشوارهای سوراخ سوزن
gas inlet valve needle U سوزن شیرورودی بنزین
needle test of vicat U ازمایش با سوزن ویکا
eyes U گوشوارهای سوراخ سوزن
gates U سوزن اتصال به یک FET
needle U سوزن دوزی کردن
needled U با سوزن تزریق کردن
needled U سوزن دوزی کردن
needlework U کار سوزن دوزی
dog spike U سوزن نوک گیر
needles U با سوزن تزریق کردن
needle U با سوزن تزریق کردن
needling U با سوزن تزریق کردن
vaccine point U سوزن ابله کوبی
eye U دهانه سوراخ سوزن
eyeing U دهانه سوراخ سوزن
needles U سوزن دوزی کردن
needling U سوزن دوزی کردن
drop on U سوزن دوراهی خط اهن
needle U سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needling U سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
palm and needle U کفه چرمی ملوانی و سوزن
needled U سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
switchman U سوزن بان راه اهن
needles U سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
tone arm U الت سوزن نگهدار گرامافون
hypo U سوزن تزریق زیر جلدی
firing pin U سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
hyodermic needle U سوزن امپول یا تزریق زیر جلدی
hypodermic U سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
prickling U احساس سوزن سوزنی یا تیغ تیغی
jacks U ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
etui U جعبهء کوچک زینتی سوزن نخ و دکمه
jack U ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
needleful U نخی که یکبار درته سوزن میکنند
hypodermics U سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
acupuncture U روش چینی بی حس سازی بوسیلهء فروکردن سوزن در بدن
reeve U ازتنگنا یا جای باریکی گذشتن نخ را از سوراخ سوزن گذراندن
center fire U اتش درنتیجه ضربه سوزن یاچخماق به مرکز فشنگ
needle work U سوزن دوزی [برای تزئین حاشیه و یا طرح فرش]
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
to prick at something U بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
staple U سوزن [حرف ] یو شکل [برای محکم کردن سیمی به دیوار]
let down U پایین انداختن انداختن
pinout U شرح محل سوزن ها در مدار مجتمع به همراه کار و سیگنال آنها
embriodery U [آراستن و زینت دادن زمینه فرش به کمک سوزن کاری و گلدوزی]
sockets U سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
socket [سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند]
isoclinal line U خطی که در روی نقشه بوسیله ان جاهایی که تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است
needled U سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needles U سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needling U سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needle U سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
isoclinic line U خطی بر روی نقشه که بوسیله ان نقاطی که درانجاها تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است نشان داده میشود
pinning U قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pin U قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pinned U قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
drill extractor U التی که مته حفاری شکسته رااز سوزن حفاری جدا میکند
to strain at a gnat U ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
DB connector U اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
fancy work U سوزن دوزی ذوقی یاتفننی کارهای ذوقی
it is well enough U بد نیست
storage U می نیست
temporary storage U می نیست
auxiliary U نیست
he takes no notice of it U نیست
aint U نیست
isn't U نیست
secondary U نیست
It's not new. نو نیست.
he is not of our number U از ما نیست
Plug and Play U یچ نیست
auxiliaries U نیست
my health is tolerable U حالم بد نیست
to make no mention of U ذکری از ان نیست
thereis no end to it U انراپایانی نیست
there is no hurry U شتابی نیست
there is no hurry U عجلهای نیست
It's not new. جدید نیست.
He goes on and on . He is most persistent . U ول کن معامله نیست
it has escaped my remembrance U یاد نیست
He is not man enough to do it . He is not the man for it . He hasnt got the guts to do it . U مردش نیست
It is not advisable . It is inexpedient. U صلاح نیست
I dont remember ( recall ) . U یادم نیست
There is nothing wrong with you . You are all right . U هیچیت نیست
it is immaterial U چیزی نیست
There is no hot water U آب گرم نیست.
the ice is treach erous U یخ محکم نیست
it needs not U لازم نیست
that is wrong U درست نیست
Such is not the case . That is not so. U اینطور نیست
it's only me U کسی نیست
niet le fait U کار او نیست
It cant be helped. U چاره ای نیست
ought not U شایسته نیست
no trouble U زحمتی نیست
no hurry U عجلهای نیست
It is all right . It is o. k. U طوری نیست
that depends U معلوم نیست
no wonder <idiom> U تعجبی نیست
you are written U حق با شما نیست
it is not half bad U هیچ بد نیست
that is not it U این نیست
it is not in good workingorder U دایر نیست
it lies beyond his competence U در صلاحیت او نیست
sacred cow <idiom> U چارهای نیست
it is unsuitable U مناسب نیست
it is unnecessary U لازم نیست
no sweat <idiom> U مشکلی نیست
it is nothing out of the way U غریب نیست
he is not willing to go U نیست برود
Nevermind! U مهم نیست !
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com