Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
complimentary mourning
U
جامه ماتم که کسی برای احترام بمردهای که بااوخویشی ندارد بپوشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mufti
U
جامه معمولی برتن کسی که حق داردجامه رسمی بپوشد
to wear mourning
U
جامه ماتم
in mourning
U
جامه ماتم پوشیده
irreverend
U
ناشایسته برای احترام گذاری
stand in awe of
<idiom>
U
احترام قائل شدن برای
to hold somebody in esteem
U
برای کسی احترام قائل شدن
simplest
U
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simpler
U
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simple
U
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
rational dress
U
نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
paris doll
U
مجسمه برای ازمایش جامه زنانه
to be
[look]
somewhat
[the]
worse for wear
[person, thing]
U
مناسب نبودن برای پوشیدن
[جامه ای]
to fit a dress on somebody
U
جامه ای را برای کسی اندازه کردن
it is indifferent to me
U
برای من چه اهمیتی ندارد
that in nothing to me
U
برای من اهمیتی ندارد
night clothes
U
لباس خواب جامه شبانه برای تو خانه
it is not worth my while
U
نمیارزد برای من ارزش ندارد
fearnought
U
یکجورپارچه کلفت پشمی که برای جامه ملوانان بکارمیرود
He has not enough experience for the position.
U
برای اینکار تجربه کافی ندارد
There is nothing to worry about.
U
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
... if you don't mind my asking
U
... اگر پرسش من
[برای تو]
ایرادی ندارد
There's no reason for concern.
U
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
It doesnt make any difference to me .
U
برای من فرقی نمی کند (ندارد)
it is of no use to us
U
بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد
dress guard
U
اسبابی که دردوچرخه جامه را ازاسیب چرخ نگه میدارد جامه پناه
it is insusceptible of change
U
اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
dense index
U
لیستی که فضای خالی برای رکودهای جدید ندارد
diskless workstation
U
ایستگاه کاری که درایو دیسکی برای ذخیره داده ندارد
list
U
لیستی که فضای خالی برای رکوردهای جدید در ساختارش ندارد
linear
U
لیستی که فضای خالی برای رکورد جدید در ساختارش ندارد
natural rate hypothesis
U
هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
salvo
U
شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
salvoes
U
شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
dole
U
ماتم
He that blows in the dust fills his eyes.
<proverb>
U
کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless.
U
معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
redundant
U
حرف اضافه شده به بلاک حروف برای تشخیص خطا یا مقاصد پترولکل که هیچ اطلاعی به همراه ندارد
paduasoy
U
پارچه ابریشمی راه راه وبادوام که درسده هیجدهم برای جامه بکار می بردند
wellaway
U
ماتم زاری
mourning
U
ماتم عزا
I was amazed ( petrified , astounded) .
U
ماتم برد ( زد )
mournfully
U
ماتم دارانه
to wear willow
U
ماتم داربودن
heads up
U
در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد
mourned
U
ماتم گرفتن گریه کردن
wailing
U
ناله کردن ماتم گرفتن
lovelorn
U
ماتم زده عشق شیدا
mourn
U
ماتم گرفتن گریه کردن
wails
U
ناله کردن ماتم گرفتن
wail
U
ناله کردن ماتم گرفتن
mourns
U
ماتم گرفتن گریه کردن
wailed
U
ناله کردن ماتم گرفتن
onion skin
U
پوست پیاز
[از این رنگینه طبیعی برای تهیه رنگ زرد نخودی استفاده می شود اگرچه ثبات رنگی خوبی ندارد.]
he is second to none
U
دومی ندارد بالادست ندارد
redundant
U
بیت یا داده بررسی اضافه شده به بلاک داده برای تشخیص خطا که هیچ اطلاعی به همراه ندارد
compile
U
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiled
U
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiles
U
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiling
U
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
ambiguous
U
نام فایلی که برای یک فایل یکتا نام یکتایی ندارد و محل دهی فایل را مشکل می سازد
blacks
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacker
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blackest
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacked
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
rug names
U
اسامی فرش
[بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.]
curtsey
U
احترام
obeisance
U
احترام
respectfulness
U
احترام
obeisances
U
احترام
curtseying
U
احترام
curtsied
U
احترام
curtsies
U
احترام
curtsy
U
احترام
curtsying
U
احترام
revering
U
احترام
reveres
U
احترام
reverently
U
با احترام
greeting
U
احترام
greetings
U
احترام
reverentially
U
با احترام
reverence
U
احترام
tribute
U
احترام
tributes
U
احترام
respectability
U
احترام
revere
U
احترام
revered
U
احترام
disrespectable
U
بی احترام
honor
U
احترام
regard
U
احترام
worshipless
U
بی احترام
honourableness
U
احترام
regards
U
احترام
regarded
U
احترام
ennoblement
U
احترام
night dress
U
جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
piping the side
U
احترام با سوت
respect
U
مراجعه احترام
honoring
U
احترام کردن به
deference
U
تمکین احترام
As a mark of respect ( esteem) .
U
بعلامت احترام
reverence
U
احترام گذاردن
to hold in respect
U
احترام کردن
to hold in respect
U
احترام گزاردن به
salutes
U
احترام نظامی
salutes
U
احترام گذاشتن
saluting
U
احترام نظامی
honouring
U
احترام کردن به
saluting
U
احترام گذاشتن
to look up
U
احترام گذرادن
venerability
U
احترام ارجمندی
honours
U
احترام کردن به
to the color
U
شیپور احترام
irrespective
U
احترام نگذار
hand salute
U
احترام با دست
hold in respect
U
احترام گذاشتن به
venerator
U
احترام کننده
respects
U
احترام گذاشتن به
honor
U
احترام کردن به
respect
U
احترام گذاشتن به
honoured
U
احترام کردن به
greeting
U
احترام کننده
look up to
<idiom>
U
احترام گذاشتن به
greetings
U
احترام کننده
venerableness
U
احترام ارجمندی
worshipful
U
شایسته احترام
honored
U
احترام کردن به
honors
U
احترام کردن به
honour
U
احترام کردن به
respects
U
مراجعه احترام
guard of honor
U
گارد احترام
veneration
U
احترام نیایش
self respect
U
احترام بخود
self esteem
U
احترام بنفس
salute
U
احترام نظامی
irreverence
U
عدم احترام
deferential
U
از روی احترام
respectable
U
قابل احترام
in deference to
U
به پاس احترام
salute
U
احترام گذاشتن
homage
U
ادای احترام
saluted
U
احترام نظامی
respectful
U
پر احترام ابرومند
saluted
U
احترام گذاشتن
esteemed
U
فرد مورد احترام
violated
U
هتک احترام کردن
honorable
U
لایق احترام شرافتمندانه
estimably
U
بطور قابل احترام
respects
U
احترام محترم شمردن
respect
U
احترام محترم شمردن
respect
[for somebody or something]
U
احترام
[به کسی یا چیزی]
to pay homage
U
ادای احترام کردن
revering
U
احترام گذارندن حرمت
reveres
U
احترام گذارندن حرمت
to do homage
U
ادای احترام کردن
revere
U
احترام گذارندن حرمت
revered
U
احترام گذارندن حرمت
to do make or pay obeisance to
U
بکسی احترام گزاردن
pipe the side
U
تجمع گارد احترام
officer of the guard
U
افسر گارد احترام
violate
U
هتک احترام کردن
violates
U
هتک احترام کردن
interment flag
U
پرچم احترام شهدا
to the color
U
شیپور احترام پرچم
to render homage
U
ادای احترام کردن
venerate
U
ستایش و احترام کردن
national salute
U
احترام به پرچم ملی
respectfulness
U
رعایت احترام وادب
venerated
U
ستایش و احترام کردن
venerates
U
ستایش و احترام کردن
In deference to public opinion.
U
به احترام افکار عمومی
venerable
U
قابل احترام ارجمند
venerating
U
ستایش و احترام کردن
a person of high standing
U
آدمی بالا مقام
[پر احترام]
defers
U
تسلیم شدن احترام گذاردن
to render homage to somebody
U
به کسی ادای احترام کردن
to pay homage to somebody
U
به کسی ادای احترام کردن
side honors
U
مراسم ادای احترام در میزپاس
time honored
U
مورد احترام بعلت قدمت
defer
U
تسلیم شدن احترام گذاردن
pipe the side
U
فرمان تجمع گارد احترام
to do homage to somebody
U
به کسی ادای احترام کردن
side boy
U
گارد احترام میز پاس
deferring
U
تسلیم شدن احترام گذاردن
Ferdowsi is held in the greatest respect.
U
فردوسی مورد احترام فراوان است
One must uphold ones dignity.
U
احترام هر کسی دست خودش است
national salute
U
شلیک 12 توپ به احترام پرچم ملی
You must have respect for your promises.
U
باید بقول خودتان احترام بگذارید
rigs
U
جامه
costume
U
جامه
weeds
U
جامه
toggery
U
جامه
costumes
U
جامه
monkhood dress
U
جامه
costume
U
جامه
rig
U
جامه
swallow tail coat
U
جامه شب
rigged
U
جامه
costumes
U
جامه ها
raiment
U
جامه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com