Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
classless society
U
جامعه بی طبقه
A classless society.
U
جامعه بی طبقه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
lower class
U
طبقه پایین جامعه
subclass
U
طبقه پایین جامعه
underclass
U
طبقه پایین جامعه
Other Matches
european essembly
U
مجمع متشکل از اعضا منتخب پارلمانهای کشورهایی که در "جامعه نیروی اتمی اروپا" و"جامعه ذغالسنگ و فولاداروپا" و "جامعه اقتصادی اروپا" عضو هستند
socialism
U
جامعه گرایی جامعه داری اقتصادسوسیالیستی
entresol
U
طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
intermediate
U
آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
lower classes
U
طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower class
U
طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
defense classification
U
طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
downgrading
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor.
U
ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
security classification
U
طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
declassification
U
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
black designation
U
علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
stratify
U
طبقه طبقه کردن
socio-
U
جامعه
societies
U
جامعه
ecological community
U
جامعه
polities
U
جامعه
communities
U
جامعه
universe
U
جامعه
society
U
جامعه
the body politic
U
جامعه
community
U
جامعه
polity
U
جامعه
biotic communtity
U
جامعه زندگان
biocummunity
U
جامعه زندگان
closed society
U
جامعه بسته
socialism
U
جامعه گرایی
throwaway society
U
جامعه مسرف
sociable
U
جامعه پذیر
sociologist
U
جامعه شناس
transitory society
U
جامعه انتقالی
subclass
U
بی کلاس
[در جامعه]
biocenose
U
جامعه زندگان
atomistic society
U
جامعه ذرهای
sociology
U
جامعه شناسی
society
U
جامعه اجتماع
societies
U
جامعه اجتماع
underclass
U
بی کلاس
[در جامعه]
lower class
U
بی کلاس
[در جامعه]
sociability
U
جامعه پذیری
parameter
U
اماره جامعه
sociological
U
جامعه شناختی
socialists
U
جامعه گرای
sociopath
U
جامعه ستیز
antisocial
U
جامعه ستیز
affluent society
U
جامعه مصرفی
affluent society
U
جامعه رفاه
affluent society
U
جامعه ثروتمند
affluent society
U
جامعه مرفه
social science
U
جامعه شناسی
socialist
U
جامعه گرای
parameters
U
اماره جامعه
league of nations
U
جامعه ملل
psychopaths
U
جامعه ستیز
peripheral community
U
جامعه پیرامونیperipeteia
sociometry
U
جامعه سنجی
psychopath
U
جامعه ستیز
eruropean community
U
جامعه اروپایی
stimulus population
U
جامعه محرکها
sociocentrism
U
جامعه- محوری
finite population
U
جامعه محدود
sociality
U
جامعه جویی
social desirability
U
جامعه پسندی
nonliterate society
U
جامعه نانویسا
dissocialization
U
جامعه گسلی
sociopathy
U
جامعه ستیزی
statistical universe
U
جامعه اماری
moslem league
U
جامعه مسلمانان
primitive society
U
جامعه ابتدایی
preliterate society
U
جامعه نانویسا
inert society
U
جامعه بیهوده
infinite population
U
جامعه نامحدود
sociogenic
U
جامعه زاد
psychopathy
U
جامعه ستیزی
integral calculus
U
حساب جامعه
social minded
U
در فکر جامعه
integral calculvs
U
حساب جامعه
ecclesiastes
U
کتاب جامعه
mass society
U
جامعه انبوهیده
egalitarian society
U
جامعه تساوی طلب
bourgeois
<adj.>
U
عضوطبقه متوسط جامعه
sociological
U
وابسته به جامعه شناسی
holy office
U
جامعه راهبان ومومنین
bourgeois
U
عضوطبقه متوسط جامعه
Common Market
U
جامعه اقتصادی اروپا
phytosociology
U
جامعه شناسی گیاهی
covenant of the league of nations
U
منشور جامعه ملل
public mischief
U
جرم علیه جامعه
psychopathic personality
U
شخصیت جامعه ستیز
sociolinguistics
U
جامعه شناسی زبان
the society is like a vortex
U
جامعه مانندگردابی است
sampling population
U
جامعه نمونه گیری
pseudopsychopathic
U
جامعه ستیز کاذب
army class manager activity
U
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
classification
U
طبقه بندی کردن طبقه بندی
classifications
U
طبقه بندی کردن طبقه بندی
socialists
U
جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
socialist
U
جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
phalanstery
U
تقسیم جامعه باجزاء کوچک
to live at the expense of society
U
روی دوش جامعه زندگی
socialite
U
شخص طراز اول جامعه
socialites
U
شخص طراز اول جامعه
r.m.a. color code
U
علایم رنگی جامعه رادیوسازان
sociometry
U
سنجش روابط افراد جامعه
phalanstery
U
جامعه کوچک ومستقل اشتراکی
e c s c (european coal & steel commissio
U
جامعه ذغالسنگ و فولاد اروپا
cover
U
مخفی گاه
[جامعه شناسی]
blind
U
مخفی گاه
[جامعه شناسی]
european community competition rules
U
مقررات رقابت در جامعه اروپا
antisocial
U
مخل اجتماع دشمن جامعه
to seed a person to c.
U
کسیرا از جامعه بیرون کردن
to retire in to oneself
U
از جامعه کناره گیری کردن
cover
U
پوشش مخفی
[جامعه شناسی]
blind
U
پوشش مخفی
[جامعه شناسی]
leagues
U
مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
league
U
مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
calculus
U
حساب جامعه و فاضله جامع و فاضل
misanthropist
U
کسیکه از جامعه و از انسان بیزار است
public mischief
U
جرمی که مضر به حال جامعه باشد
public good
U
کالایی که تولید ان به نفع جامعه باشد
hero-worshipper
U
ستایش گر ساده لوح
[جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise
[British E]
U
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to acclimate
[American E]
to new circumstances
U
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise
[British E]
yourself
U
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to become acclimatized
U
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
acculturate
نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
debutant
U
دختری که برای اولین مرتبه در جامعه وارد میشود
black concept
U
علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
debuts
U
نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
debut
U
نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
canoness
U
زنی که درمیان جامعه مذهبی یادانشکدهای با سایراهل ان زندگی کند
ecosystems
U
بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله درطبیعت بدهد
ecosystem
U
بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله درطبیعت بدهد
demand factors
U
پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه
greenbelt
U
کمربندی از کشتزارها و یاخیابانهای مشجر که یک جامعه راازجامعه دیگری جدامیسازد
to ask somebody out
U
از کسی پرسیدن که آیا مایل است
[با شما]
بیرون برود
[جامعه شناسی]
Common Market
U
بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
intervener
U
در CL علت وروددعوی ثالث ممکن است نفع شخصی یا لزوم حفظ منافع جامعه باشد
scientific socialism
U
بررسی سوسیالیسم از طریق امار وارقام و شواهد و مدارک و برمبنای اصول اقتصاد و جامعه شناسی
association for computing machinery
U
بزرگترین جامعه جهانی اموزشی و علمی جهت توسعه مهارتهای فنی وصلاحیتهای حرفهای متخصصان کامپیوتر
collectivism
U
اعتقاد به این مسئله که جامعه باید به وسیله مساعی جمعی وهمکاری همه احاد ان اداره شود
unlawful assembly
U
در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
common nuisance
U
منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
dominion
U
ار 9491 این کلمه معادل "مملکت عضو جامعه ممالک مشترک المنافع بریتانیا" commonwealthcountry قرار گرفته است
phase
U
طبقه
floored
U
طبقه
floor
U
طبقه
phases
U
طبقه
category
U
طبقه
pigeonhole
U
طبقه
phased
U
طبقه
generals
U
طبقه
floors
U
طبقه
ilk
U
طبقه
strips
U
طبقه
genre
U
طبقه
genres
U
طبقه
folium
U
طبقه
straticulate
U
طبقه طبقه
laminate
U
طبقه طبقه
story=storey
U
طبقه
stepless
U
بی طبقه
stories
U
طبقه
of all sorts
U
از هر طبقه
two storeyed
U
دو طبقه
storey=story
U
طبقه
single stage
U
یک طبقه
first class
U
طبقه یک
storey
U
طبقه
storeys
U
طبقه
lain
U
طبقه
ranges
U
طبقه
caste
U
طبقه
layers
U
طبقه
layer
U
طبقه
grain
U
طبقه
castes
U
طبقه
course
U
طبقه
ranged
U
طبقه
range
U
طبقه
general
U
طبقه
beds
U
طبقه
beds
U
طبقه ته
bed
U
طبقه
bed
U
طبقه ته
courses
U
طبقه
coursed
U
طبقه
classing
U
طبقه
classed
U
طبقه
class
U
طبقه
classes
U
طبقه
stratum
U
طبقه
story
U
طبقه
ranks
U
طبقه
ranked
U
طبقه
stage
U
طبقه
grades
U
طبقه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com