English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
grader U جاده صاف کن شاگرد مدرسه ابتدایی یامتوسطه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
grammar schools U مدرسه ابتدایی
grammar school U مدرسه ابتدایی
grade school U مدرسه ابتدایی
prep U مدرسه ابتدایی دبستان
divided highway [American E] U شاهراه چند خطی [جاده رفت کاملا سوا از جاده آمد است]
underpass U مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
underpasses U مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
emerging traffic U جاده فرعی که از جاده اصلی بیرون آمده
road screen U پوشش و استتار جاده پوشاندن جاده
merging traffic U ادغام جاده فرعی به جاده اصلی
going U وضع جاده زمین جاده
service road U جاده کناری جاده سرویس
follwer U شاگرد
students U شاگرد
student U شاگرد
errand boy U شاگرد
shop boy U شاگرد
mates U شاگرد
mated U شاگرد
mate U شاگرد
trainee U شاگرد
trainees U شاگرد
apprentice U شاگرد
votary U شاگرد
apprentices U شاگرد
pupil U شاگرد
famulus U شاگرد
schoolgirl U شاگرد
disciple U شاگرد
pupils U شاگرد
condisciple U هم شاگرد
footboy U شاگرد
schoolgirls U شاگرد
buttons U شاگرد
disciples U شاگرد
track clearer U جاده پاک کن جاده صاف کن راه صاف کن
road distance U مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
horseboy U شاگرد مهتر
boy U خانه شاگرد
boys U خانه شاگرد
assistant driver U شاگرد شوفر
scholastic agent U شاگرد پیدا کن
loblolly boy or man U شاگرد جراح
cook's mate U شاگرد اشپز
counter jumper U شاگرد دکان
driver's mate U شاگرد راننده
grummet U شاگرد خانه
shop boy U شاگرد دکان
shop girl U شاگرد دکان
shop girl U شاگرد پادو
boots U شاگرد مهمانخانه
houseboy U خانه شاگرد
helper U شاگرد قالیباف
houseboys U خانه شاگرد
journey man U شاگرد یا کارگر روزمزد
student U شاگرد اهل تحقیق
protege U حمایت شده شاگرد
student of law U شاگرد دانشکده حقوق
an idle pupil U شاگرد بیکار یا تنبل
boarders U شاگرد شبانه روزی
boarder U شاگرد شبانه روزی
students U شاگرد اهل تحقیق
paged U خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
assignments U تکلیف درسی و مشق شاگرد
to be at the foot of any one پیرو یا شاگرد کسی بودن
page U خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
assignment U تکلیف درسی و مشق شاگرد
pages U خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
coach and pupil method U روش مربی و شاگرد دراموزش
truant U شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
truants U شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
underclassman U شاگرد سالهای اول و دوم دانشگاه
undergrad u te U شاگرد درجه نگرفته شاگردپایین رتبه
school mate U هم مدرسه
school age U سن مدرسه
school fellow U هم مدرسه
schoolmates U هم مدرسه
school U مدرسه
academy U مدرسه
academies U مدرسه
schoolmate U هم مدرسه
schools U مدرسه
janitor U راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
secondery school U مدرسه متوسطه
schoolmarm U مدیره مدرسه
janitor U فراش مدرسه
schoolma'am U مدیره مدرسه
head master U مدیر مدرسه
satchel U کیف مدرسه
satchels U کیف مدرسه
preliminary school U مدرسه ابتدائی
prep U مدرسه مقدماتی
school counselor U مشاور مدرسه
janitors U فراش مدرسه
school truancy U مدرسه گریزی
philosophy of the lyceum U فلسفه مدرسه
janitors U راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
schoolgirls U دختر مدرسه
schoolteachers U معلم مدرسه
private schools U مدرسه ملی
unschooled U مدرسه نرفته
schoolyards U محوطهی مدرسه
schoolyards U حیاط مدرسه
schoolyard U محوطهی مدرسه
schoolyard U حیاط مدرسه
summer schools U مدرسه تابستانی
private school U مدرسه ملی
schoolteacher U معلم مدرسه
senior high school U مدرسه متوسطه
truancy U مدرسه گریزی
technical school U مدرسه فنی
trade school U مدرسه حرفهای
trade schools U مدرسه حرفهای
schoolgirl U دختر مدرسه
summer school U مدرسه تابستانی
drop out (of school) <idiom> U ترک مدرسه
school phobia U مدرسه هراسی
schoolwork U درس مدرسه
school U تحصیل در مدرسه
schooling U مدرسه رفتن
school shooting U تیراندازی در مدرسه
schools U تحصیل در مدرسه
gentleman commoner U شاگرد ممتازدانشگاه اکسفوردو کمبریج که شهریهای بیشترازشاگردان عادی میپردازد
resident school U مدارس حضوری یا مدارسی که شاگرد عملا در کلاس حاضر میشود
high school U مدرسه متوسطه دبیرستان
high schools U مدرسه متوسطه دبیرستان
scholastic U اقتصادی مدرسه ایها
subprincipal U معاون رئیس مدرسه
The last school day. U آخرین روز مدرسه
seminaries U مدرسه علوم دینی
seminary U مدرسه علوم دینی
faculty U اولیای مدرسه دانشکده
technical colleges U مدرسه عالی فنی
technical college U مدرسه عالی فنی
schooltime U ساعات درس مدرسه
school readiness U امادگی ورود به مدرسه
school of tecnology U مدرسه عالی فنی
These shoes dont fit me. U زنگ مدرسه خورده
junior college U مدرسه فوق دیپلم
He ran away from scool . U از مدرسه فرار کرد
reform school U مدرسه تهذیب اخلاقی
theological school U مدرسه علوم دینی
the school is out U مدرسه تعطیل است
faculties U اولیای مدرسه دانشکده
play hooky <idiom> U از مدرسه یا کار دررفتن
finshing school U مدرسه تکمیلی دختران
elementarily U ابتدایی
basic U ابتدایی
rudimentary U ابتدایی
basics U ابتدایی
primary U ابتدایی
radicals U ابتدایی
radical U ابتدایی
fundamental U ابتدایی
primo U ابتدایی
originals U ابتدایی
original U ابتدایی
preliminary U ابتدایی
preliminaries U ابتدایی
initialled U ابتدایی
initialing U ابتدایی
initialed U ابتدایی
elementary U ابتدایی
primitive U ابتدایی
initial U ابتدایی
infantile U ابتدایی
initialling U ابتدایی
initials U ابتدایی
industrial school U اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
alma mater U سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
to be excused [from work or school] U معاف بودن [از کار یا مدرسه]
Since I left school. U ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
PTA U مخفف انجمن خانه و مدرسه
PTA's U مخفف انجمن خانه و مدرسه
schoolmaster U نافم مدرسه مکتب دار
I must take the kid to school . U باید بچه راببرم مدرسه
It is some distance to the school . U تا مدرسه فاصله زیاد است
parochial school U مدرسه وابسته به کلیسای بخش
schoolmasters U نافم مدرسه مکتب دار
primary education U اموزش ابتدایی
elementary education U اموزش ابتدایی
primer U باستانی ابتدایی
elementary function U تابع ابتدایی
abecedarian U مبتدی ابتدایی
primers U باستانی ابتدایی
elementary diagram U نمودار ابتدایی
rudiment U اولیه ابتدایی
primary U ابتدایی مقدماتی
basic training U تعلیمات ابتدایی
graphics U شکل ابتدایی
basic requisition number U درخواست ابتدایی
primary position U موضع ابتدایی
prime color U رنگ ابتدایی
prime impression U دعوی ابتدایی
primitive society U جامعه ابتدایی
initial pressure U فشار ابتدایی
lower courts U محاکم ابتدایی
protopathic sensitivity U حساسیت ابتدایی
primitivization U ابتدایی شدن
elementary gate U دریچه ابتدایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com