English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rll U ثبت محدود طول اجرا
run length limited recording U ثبت محدود طول اجرا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cpu U پیشرفت کامپیوتر که محدود به تعدادی دستورالعمل است که CPU میتواند اجرا کند حافظه و وسایل ورودی / خروجی می توانند داده را سریع تر از تولید CPU ارسال کنند
Other Matches
illmitable U محدود نکردنی محدود نشدنی
weapons tight U جنگ افزار اتش محدود فرمان اتش محدود در پدافندهوایی
standards U تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standard U تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
asynchronous U تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
simplest U وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simpler U وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simple U وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
runs U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
run U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
operation U ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
moderate U محدود
limited access U محدود
lock step U محدود
limiting U محدود
moderates U محدود
moderating U محدود
indeterminable U نا محدود
moderated U محدود
terminate U محدود
terminated U محدود
limit U محدود
indefinite U نا محدود
limited U محدود
ambient U محدود
limitary U محدود
finte U محدود
incomprehensive U محدود
incomprehensible U نا محدود
terminates U محدود
finite U محدود
finite integral U انتگرال محدود
restriction U محدود کردن
bound U مرز محدود
narrow market U بازار محدود
limiting speed U سرعت محدود
finite population U جامعه محدود
delimitation U محدود ساختن
limitative U محدود کننده
limited denied war U جنگ محدود
limited divorce U طلاق محدود
limited integrator U انتگرال محدود
limited objective U هدف محدود
limited power U اختیارات محدود
finitely U بطور محدود
restrictions U محدود کردن
limiter U محدود کننده
inter play U حرکت محدود
limiting size U اندازه محدود
peg down U محدود کردن
qualificatory U محدود سازنده
limited editions U چاپ محدود
limited editions U کالای محدود
limited editions U فرآوردهی محدود
limit U محدود کردن
bottomless U غیر محدود
limited edition U فرآوردهی محدود
qualified property U مالکیت محدود
restrainable U محدود ساختنی
limited edition U چاپ محدود
straitlaced U محدود درفشار
set out U محدود کردن
sex limited U محدود به جنس
straiten U محدود کردن
straightlaced U محدود درفشار
trammel U محدود ساختن
limited edition U کالای محدود
qualified U مقید محدود
stints U محدود کردن
restricting U محدود کردن
circumscribed amnesia U یادزدودگی محدود
confined equifer U سفره محدود
containment U محدود نگاهداشتن
containment U محدود کردن
infinite U نا محدود بی اندازه
abound U محدود کردن
stint U محدود کردن
restrictive U محدود کننده
restrictive U محدود سازنده
confined U محدود شده
unbound U غیر محدود
restricts U محدود کردن
abounded U محدود کردن
controlled war U جنگ محدود
qualify U محدود کردن
restrict U محدود کردن
catathymic amnesia U یادزدودگی محدود
delimitate U محدود کردن
qualifies U محدود کردن
restricted U محدود الاستعمال
parochial U ناحیهای محدود
de escalation U محدود سازی
copyrighted U محدود به حق کپی
contracted U مختصر محدود
abounds U محدود کردن
abounding U محدود کردن
narrow mindedly U با فکر محدود متعصبانه
closed U مسابقه محدود به سن یاجنس
restricted area U منطقه اتش محدود
restriction U یک چیز محدود شده
provincialism U عقایدوافکار محدود محلی
one idead U دارای فکر محدود
partial jurisdiction U حق خود گردانی محدود
semipermanent U دارای مدت محدود
autonomy U استقلال محلی محدود
incomprehensively U بطور غیرجامع یا محدود
corporation U شرکت بامسئولیت محدود
corporations U شرکت بامسئولیت محدود
your vocabulary is limited U شما محدود است
voltage limiter U محدود کننده ولتاژ
transfinite U خارج ازاعداد محدود
transfinite U ماوراء اعداد محدود
stenophagous U غذای محدود خوار
sinedie U تاتاریخ غیر محدود
rectilineal U محدود بخطوط راست
narrower U محدود باریک کردن
restrictions U یک چیز محدود شده
illimitable U نامحدود محدود نشدنی
airspace restricted area U منطقه پرواز محدود
current limiter U محدود کننده جریان
infintate U منفی و نا محدود ساختن
input limiter U محدود کننده ورودی
limitary U دارای قدرت محدود
limited access road U راه با ورودی محدود
controlled access road U راه با ورودی محدود
narrowest U محدود باریک کردن
mans U شبکه با گسترده محدود
limited liability company U شرکت با مسئولیت محدود
man U شبکه با گسترده محدود
limited liability company U شرکت با مسئوولیت محدود
limited war U جنگ محدود وموضعی
blind bombing zone U منطقه بمباران محدود
i/o bound U محدود به ورودی خروجی
extensive agricultuse U کشاورزی غیر محدود
limited denied war U جنگ ناخواسته محدود
diode limiter U محدود کننده دیودی
locals U محدود بیک محل
limiting factor U عامل محدود کننده
local U محدود بیک محل
narrow U محدود باریک کردن
finite element method U روش المان محدود
determinative U محدود کننده صفت
determinate U تعیین شده محدود
compass U محدود کردن فهمیدن
narrowed U محدود باریک کردن
double limiter U محدود کننده مضاعف
impaling U محدود کردن میله کشیدن
impales U محدود کردن میله کشیدن
limited access U دراری محدودیت مدارک محدود
impale U محدود کردن میله کشیدن
copyrights U محدود شده با قوانین کپی
limitation clause U شرط محدود کردن مسئوولیت
grid current limiting U محدود کردن جریان شبکه
impaled U محدود کردن میله کشیدن
narrowest U محدود کردن کوته فکر
narrower U محدود کردن کوته فکر
locals U مربوط به سیستم با دستیابی محدود
narrowed U محدود کردن کوته فکر
partial jurisdiction U حق تصمیم گیری یا قضاوت محدود
narrow U محدود کردن کوته فکر
terminates U محدود کردن خاتمه یافتن
restrictive trade practices U روشهای محدود کردن تجارت
terminated U محدود کردن خاتمه یافتن
local U مربوط به سیستم با دستیابی محدود
small minded U دارای ذوق واستعداد محدود
metropolitan area network U شبکه گسترده در مسافت محدود.
open interval U فاصله نا محدود [بی کران] [ریاضی]
terminate U محدود کردن خاتمه یافتن
copyright U محدود شده با قوانین کپی
territorialization U محدود کردن بیک ناحیه
closed interval U فاصله محدود [کراندار] [ریاضی]
gagging U پوزه بند بستن محدود کردن
gagged U پوزه بند بستن محدود کردن
open indent U سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
gags U پوزه بند بستن محدود کردن
home range U جای محدود برای فعالیت حیوانات
clip someone's wings <idiom> U محدود کردن فعالیت یاامکانات شخصی
gag U پوزه بند بستن محدود کردن
fire restriction U محدود کردن اتش یا تیراندازی یکانها
time policy U بیمه نامه دریایی با مدت محدود
special U سیستم برنامههای کاربردی مشخص و محدود
circumscription U انحصار فضایامحیط محدود ومشخص شده
classes U محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
classed U محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
classing U محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
class U محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
client side U داده یا برنامهای روی کامپیوتر مشتری ونه روی سرور اجرا میشود مثلاگ یک برنامه java script روی جستجوگر و کاربر اجرا میشود و برنامه کربردی مشتری است یا داده ذخیره شده ریو دیسک سخت کابر است
illimitably U بطوریکه نتوان محدود کرد بطور نامحدود
delimit U تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
delimited U تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
an infinite verb U فعلی که محدود به شخص و افراد جمع نیست
capital expenditure U هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
peripheral U و تنها محدود به سرعت مدار الکترونیکی است
delimiting U تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
delimits U تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
competitions U رقابتهای اقتصادی در بازاری که تعدادخریداران و فروشندگان محدود نیست
competition U رقابتهای اقتصادی در بازاری که تعدادخریداران و فروشندگان محدود نیست
parochialism U محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
baseband U مدار ارتباطی که سیگنالهای محدود را در باند پایه ارسال کند
liberty civil U ازادیی که محدود باشد بوضع قوانین برای اسایش مردم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com