Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
specific rate constant
U
ثابت ویژه سرعت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
variable ratio
U
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
rate constant
U
ثابت سرعت
velocity factor
U
ثابت سرعت
constant speed
U
سرعت ثابت
velocity constant
U
ثابت سرعت
constant speed motor
U
موتور با سرعت ثابت
constant speed regulation
U
تنظیم با سرعت ثابت
reaction rate of constant
U
ثابت سرعت واکنش
floating
U
UPC ویژه که میتواند روی اعداد اعشاری به سرعت عملیات انجام دهد
rate joystick
U
سکان هدایتی با سرعت ثابت حرکت مکان نما
idiosyncrasies
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
variable displacement pump
U
پمپ سیالی که برونده ان درطیف وسیعی با ثابت ماندن سرعت چرخش تغییر میکند
constant displacement pump
U
پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
to watch for certain symptoms
U
توجه کردن به نشانه های ویژه
[علایم ویژه مرض ]
special interest groups
U
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
specialities
U
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality
U
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty
U
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
static employment
U
کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
fixed capital
U
سپرده ثابت اموال ثابت یکان
static test
U
ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
speed ring
U
طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
combined speed indicator
U
عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
inflow ratio
U
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
indicated airspeed
U
سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
burning rate
U
سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
drags
U
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged
U
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag
U
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
tachometer
U
اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
rate of flame propagation
U
سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
machine number
U
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
true air speed
U
سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
praetorial
U
متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
rate of pouring
U
سرعت سیلان سرعت جاری شدن
muzzle velocity
U
سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
standing order
U
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders
U
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
inputted
U
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
input
U
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
support
U
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle
U
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
subsonic
U
با سرعت کمتر از سرعت صوت
accelerates
U
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerate
U
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerating
U
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerated
U
سرعت دادن سرعت گرفتن
mach hold
U
بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger
U
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
sampled
U
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sample
U
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
zero wait state
U
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
transonic
U
سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
air plot wind velocity
U
سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
cut off velocity
U
سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
standing
U
ثابت دستورالعمل ثابت
fasts
U
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest
U
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted
U
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast
U
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
airspeed
U
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
airspeeds
U
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
declared speed
U
سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
steadiest
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
supersonic
U
هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
command speed
U
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
ground speed
U
سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
aircraft block speed
U
سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
sustained rate
U
سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
dragstrip
U
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway
U
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
fixes
U
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fix
U
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
calibrated air speed
U
سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
fast
U
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest
U
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
isotach
U
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
fasts
U
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted
U
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
decelerate
U
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerated
U
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
high speed
U
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
decelerates
U
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerating
U
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
special
U
ویژه
extra special
U
ویژه
peculiar
U
ویژه
expert
U
ویژه گر
paticular
U
ویژه
extra
<adj.>
U
ویژه
experts
U
ویژه گر
special
<adj.>
U
ویژه
idiocrasy
U
ویژه
privilege
U
حق ویژه
special character
U
ویژه
net
U
ویژه
nets
U
ویژه
nett
U
ویژه
specific
U
ویژه
particulars
U
ویژه
particular
U
ویژه
adhoc
U
ویژه
specialists
U
ویژه گر
specific humidity
U
نم ویژه
priviege
U
حق ویژه
prerogatives
U
حق ویژه
specialist
U
ویژه گر
prerogative
U
حق ویژه
expressing
U
ویژه
express
U
ویژه
specifics
U
ویژه
specially
U
ویژه
expressed
U
ویژه
expresses
U
ویژه
monographs
U
ویژه نگاشت
monograph
U
ویژه نگاشت
special drawing right
U
حق برداشت ویژه
net profit
U
سود ویژه
life guard
U
هنگ ویژه
special passport
U
پاسپورت ویژه
special duty
U
کار ویژه
special party
U
گروه ویژه
monocular
U
ویژه یک چشم
special drawing rights
U
حق برداشت ویژه
prerogatived
U
دارای حق ویژه
monkish
U
ویژه راهبان
garb
U
پوشاک ویژه
singular matrix
U
ماتریش ویژه
self weight
U
ویژه وزن
preceptorial
U
ویژه اموزگاری
resistivity
U
مقاومت ویژه
proper function
U
ویژه تابع
proper volume
U
ویژه حجم
quantum state
U
ویژه حالت
relative density
U
گرانی ویژه
singular matrix
U
ماتریس ویژه
praetorian guard
U
گارد ویژه
special agreement
U
قرارداد ویژه
dead weights
U
ویژه وزن
dead weight
U
ویژه وزن
experts
U
ویژه کار
special deposits
U
سپردههای ویژه
special character
U
دخشه ویژه
physiologists
U
ویژه گر فیزیولوژی
special case
U
مورد ویژه
special bastard
U
حرامزاده ویژه
expert
U
ویژه کار
particular lien
U
حق حبس ویژه
penologist
U
ویژه گر کیفرشناسی
physiologist
U
ویژه گر فیزیولوژی
regiospecific
U
جهت ویژه
standing orders
U
اوامر ویژه
idiom
U
تعبیر ویژه
idioms
U
زبان ویژه
idioms
U
تعبیر ویژه
speciality
U
ویژه گری
specialities
U
ویژه گری
acoustician
U
ویژه گر اواشنود
prerogatives
U
دارای حق ویژه
prerogatives
U
حق یا امتیاز ویژه
prerogative
U
دارای حق ویژه
prerogative
U
حق یا امتیاز ویژه
lineaments
U
نشان ویژه
lineament
U
نشان ویژه
body guard
U
هنگ ویژه
byelaw
U
قانون ویژه
idiom
U
زبان ویژه
standing order
U
اوامر ویژه
morbid
U
ویژه ناخوشی
booth
U
جای ویژه
booths
U
جای ویژه
zoologist
U
ویژه گرجانورشناسی
versions
U
شرح ویژه
version
U
شرح ویژه
characteristics
U
نشان ویژه
rarely
U
بااستادی ویژه
specific gravities
U
گرانی ویژه
specific gravity
U
گرانی ویژه
juveniles
U
ویژه نو جوانان
juvenile
U
ویژه نو جوانان
nutritionists
U
ویژه گر تغذیه
nutritionist
U
ویژه گر تغذیه
bylaw
U
قانون ویژه
cariologist
U
ویژه گر قلب
characteristic function
U
ویژه تابع
specializing
U
ویژه گری
specializes
U
ویژه گری
specialize
U
ویژه گری
specialising
U
ویژه گری
specialises
U
ویژه گری
lingoes
U
زبان ویژه
lingo
U
زبان ویژه
characteristically
U
نشان ویژه
indicium
U
نشانه ویژه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com