Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stepwise formation constant
U
ثابت تشکیل مرحلهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
formation constant
U
ثابت تشکیل
overall formation constant
U
ثابت تشکیل کلی
step restart
U
شروع مجدد مرحلهای بازاغازی مرحلهای
radar netting
U
تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
single step
U
تک مرحلهای
phasic
U
مرحلهای
static employment
U
کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
phase
U
مرحلهای کردن
stepwise regression
U
رگرسیون مرحلهای
phases
U
مرحلهای کردن
step growth polymerization
U
بسپارش مرحلهای
step polymerization
U
بسپارش مرحلهای
multi stage
U
چند مرحلهای
stepwise polymerization
U
بسپارش مرحلهای
PM
U
تلفیق مرحلهای
two stage experiment
U
ازمایش دو مرحلهای
multistage
U
چند مرحلهای
step reaction polymerization
U
بسپارش مرحلهای
phased
U
مرحلهای کردن
sequence curcuit
U
مدار چند مرحلهای
multi stage production
U
تولید چند مرحلهای
phasic stretch reflex
U
بازتاب کشش مرحلهای
sequential color television
U
تلویزیون رنگی مرحلهای
multi stage experiment
U
ازمایش چند مرحلهای
two stage sampling
U
نمونه گیری دو مرحلهای
demilitarization
U
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
polyphase sort
U
جور کردن چند مرحلهای
multi stage sampling
U
نمونه گیری چند مرحلهای
multilevel addressing
U
ادرس دهی چند مرحلهای
stage race
U
مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
dashes
U
مسابقه اسب دوانی یک مرحلهای
one pass assambler
U
همگذار یک مرحلهای اسمبلر تک گذاره
dashed
U
مسابقه اسب دوانی یک مرحلهای
dash
U
مسابقه اسب دوانی یک مرحلهای
static test
U
ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
fixed capital
U
سپرده ثابت اموال ثابت یکان
phaseout
U
توقف کار یا فراوری بطور مرحلهای
point race
U
مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
thor
U
نوعی موشک یک مرحلهای اتمی بالیستیکی برد متوسط
standing orders
U
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing order
U
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
minuteman
U
نوعی موشک سه مرحلهای قاره پیمایی که کلاهک اتمی حمل میکند
homing phase
U
مرحلهای از پرواز موشک هدایت شونده بین نیمه مسیرو نزدیک هدف
binding time
U
زمان انقیاد مرحلهای که در ان مترجم شکل زبان ماشین نام ها وادرس ها را جایگزین انهامیکند
three stage least squares method
U
روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
syntax
U
مرحلهای در کامپایل که در آن عبارتها بررسی می شوند برای اینکه آیا از قوانین پیروی می کنند یا خیر
one for one
U
مرحلهای غالبا" مربوط به یک اسمبلر که در ان یک جمله زبان منبع به یک دستور کارزبان ماشین تبدیل میشود
sampled
U
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sample
U
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
standing
U
ثابت دستورالعمل ثابت
progress payment
U
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
stage payments
U
پرداختهای مرحلهای پرداختهای که در چند مرحله صورت میگیرد
steadies
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
lexical analysis
U
مرحلهای در ترجمه برنامه که نرم افزار کامپایل یا ترجمه کلمات کلیدی برنامه را با دستورات که ماشین جایگزین کند
fix
U
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fixes
U
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
dictatorship of proletariat
U
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
establishments
U
تشکیل
establishment
U
تشکیل
endomorphism
U
تشکیل
incorporation
U
تشکیل
entelechy
U
تشکیل
endomorphy
U
تشکیل
sacculation
U
تشکیل کیسه
organising
U
تشکیل دادن
organisers
U
تشکیل دهنده
organises
U
تشکیل دادن
constitute
U
تشکیل دادن
constituted
U
تشکیل دادن
organizers
U
تشکیل دهنده
constitutes
U
تشکیل دادن
umbilication
U
تشکیل ناف
organizer
U
تشکیل دهنده
constituting
U
تشکیل دادن
organize
U
تشکیل دادن
organizes
U
تشکیل دادن
stratification
U
تشکیل طبقات
siltation
U
تشکیل لجن
to erect into
U
تشکیل دادن از
the house went into secret session
U
تشکیل داد
spermatogenesis
U
تشکیل نطفه
stratification
U
تشکیل چینه
preformation
U
تشکیل قبلی
sporogenesis
U
تشکیل هاگ
formation
U
صف ارایی تشکیل
sporogeny
U
تشکیل هاگ
strobilation
U
تشکیل رشته
organizing
U
تشکیل دادن
bonding
U
تشکیل پیوند
placentation
U
تشکیل جفت
hematopoiesis
U
تشکیل خون
argillaceous
U
تشکیل شده از رس
antitrust
U
مخالف تشکیل
forms
U
تشکیل دادن
annulation
U
تشکیل حلقه
flagellation
U
تشکیل تاژک
foetation
U
تشکیل جنین
metamerism
U
تشکیل حلقهای
heat of formation
U
گرمای تشکیل
form
U
تشکیل دادن
gleization
U
تشکیل خاک رس
formed
U
تشکیل دادن
tournament
U
تشکیل مسابقات
tournaments
U
تشکیل مسابقات
formative
U
تشکیل دهنده
antidim
U
مایع ضد تشکیل مه
embryogeny
U
تشکیل جنین
embryogen
U
تشکیل جنین
vacuolation
U
تشکیل حفره
enthalpy of formation
U
انتالپی تشکیل
capital formation
U
تشکیل سرمایه
orogenesis
U
تشکیل کوه
ossification
U
تشکیل استخوان
fibrillation
U
تشکیل الیاف
osteogenesis
U
تشکیل استخوان
former
U
تشکیل دهنده
fundametal
U
بنیادی تشکیل دهنده
haematogenesis
U
تشکیل خون تولیدخون
guard cell
U
گیاهی را تشکیل میدهند
chemical bonding
U
تشکیل پیوند شیمیایی
bond formation energy
U
انرژی تشکیل پیوند
domestic capital formation
U
تشکیل سرمایه داخلی
deposit fund account
U
حساب تشکیل سرمایه
venues
U
محل تشکیل دادگاه
force development
U
برنامه تشکیل یکانها
back bonding
U
تشکیل پیوند از پشت
back bonding
U
تشکیل پیوند برگشتی
syndicate
U
اتحادیه تشکیل دادن
federalization
U
تشکیل کشورهای متحد
epigenesis
U
تشکیل نطفه ازنو
constituents
U
جزء تشکیل دهنده
deposit fund account
U
اعتبار تشکیل سرمایه
constituents
U
سازه تشکیل دهنده
entelechy
U
مرحله تشکیل وتحقق
constituent
U
جزء تشکیل دهنده
constituent
U
سازه تشکیل دهنده
venue
U
محل تشکیل دادگاه
standard heat of formation
U
گرمای تشکیل استاندارد
involucrum
U
تشکیل استخوان جدید
constitutive
U
تشکیل دهنده ساختمانی
preform
U
قبلا تشکیل دادن
molar enthalpy of formation
U
انتالپی مولی تشکیل
molar heat of formation
U
گرمای مولی تشکیل
polygenic
U
دارای قوه تشکیل
nucleate
U
تشکیل هسته دادن
oogenesis
U
تشکیل و تکامل تخم
piedmont
U
تشکیل شده در کوهپایه
convene
U
تشکیل جلسه دادن
convened
U
تشکیل جلسه دادن
ossification
U
مرحله تشکیل استخوان
convenes
U
تشکیل جلسه دادن
convening
U
تشکیل جلسه دادن
syndicates
U
اتحادیه تشکیل دادن
syndicates
U
تشکیل اتحادیه دادن
gang
U
جمعیت تشکیل دادن
gangs
U
جمعیت تشکیل دادن
acidic
U
تشکیل دهندهء اسید
forms
U
تشکیل دادن ساختن
formed
U
تشکیل دادن ساختن
form
U
تشکیل دادن ساختن
lymphopoiesis
U
تشکیل بافت لنفی
differentiate
U
دیفرانسیل تشکیل دادن
differentiates
U
دیفرانسیل تشکیل دادن
differentiating
U
دیفرانسیل تشکیل دادن
rate of capital formation
U
نرخ تشکیل سرمایه
colonised
U
تشکیل مستعمره دادن
colonises
U
تشکیل مستعمره دادن
colonising
U
تشکیل مستعمره دادن
colonize
U
تشکیل مستعمره دادن
colonized
U
تشکیل مستعمره دادن
colonizes
U
تشکیل مستعمره دادن
colonizing
U
تشکیل مستعمره دادن
syndicate
U
تشکیل اتحادیه دادن
nucleus
U
هسته تشکیل دهنده
vertebration
U
تشکیل ستون فقرات
unformed
U
تشکیل نشده ناساخت
vesiculation
U
تشکیل کیسه یا تاول
syndicator
U
تشکیل دهنده اتحادیه
troop program
U
برنامه تشکیل یکانها
nuclei
U
هسته تشکیل دهنده
pods
U
تشکیل نیام دادن
to form a habit
U
تشکیل عادت دادن
beds
U
تشکیل طبقه دادن
pod
U
تشکیل نیام دادن
bed
U
تشکیل طبقه دادن
modularity
U
تشکیل شده از بخشهای تابعی
semicircles
U
نیم دایره تشکیل دادن
self formed
U
خود بخود تشکیل شده
alphabet
U
حروفی که کلمه را تشکیل می دهند
alphabets
U
حروفی که کلمه را تشکیل می دهند
structual constituent
U
جزء تشکیل دهنده ساختمانی
federating
U
تشکیل کشورهای متحد دادن
semicircle
U
نیم دایره تشکیل دادن
federates
U
تشکیل کشورهای متحد دادن
federated
U
تشکیل کشورهای متحد دادن
pockets
U
پاکت تشکیل کیسه در بدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com