Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stabilisers
U
ثابت تثبیت کننده
stabilizer
U
ثابت تثبیت کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
voltage stabilizer
U
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
stabilisers
U
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilizer
U
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
automatic pilots
U
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot
U
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
course stabilizer
U
تثبیت کننده
stabilizer
U
تثبیت کننده
stabilizers
U
تثبیت کننده ها
holding attack
U
تک تثبیت کننده
stabilisers
U
تثبیت کننده
fix
U
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fixes
U
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
automatic stabilizer
U
تثبیت کننده خودکار
course stabilizer
U
تثبیت کننده مسیر
emulsion stabilizer
U
تثبیت کننده امولسیونی
viscosity stabilizer
U
تثبیت کننده گرانروی
stabilizing sleeve
U
غلاف تثبیت کننده
holding force
U
نیروی تثبیت کننده
self stabilizing dynamo
U
دینام خود تثبیت کننده
mains voltage stabilizer
U
تثبیت کننده ولتاژ شبکه
voltage stabilizer
U
تثبیت کننده اختلاف سطح
adjustable stabilizer
U
تثبیت کننده افقی قابل تنظیم هواپیما
fixatives
U
ثابت کننده
fixative
U
ثابت کننده
stabilizer muscule
U
عضله ثابت کننده
direct video storage tube
U
ثابت کننده تصویر
mordant
U
ماده ثابت کننده
constant potential rectifier
U
یکسو کننده با ولت ثابت
doppler radar
U
رادار تعیین کننده اشیاء ثابت و متحرک
monetarists
U
طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
auto lean
U
مخلوط رقیق سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده اتوماتیک در کاربوراتور ثابت نگاهداشته میشود
auto rich
U
مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
static employment
U
کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
fixed capital
U
سپرده ثابت اموال ثابت یکان
static test
U
ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
standing orders
U
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing order
U
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
sample
U
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sampled
U
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
stabilisation
U
تثبیت
corroboration
U
تثبیت
stabilization
U
تثبیت
stabilize
U
تثبیت
stabilized
U
تثبیت
stabilising
U
تثبیت
fixations
U
تثبیت
consolidation
U
تثبیت
stabilised
U
تثبیت
fixation
U
تثبیت
fixing
U
تثبیت
fixity
U
تثبیت
stabilises
U
تثبیت
stabilizes
U
تثبیت
anchor cell
U
سل تثبیت
confirmation
U
تثبیت
fixate
U
تثبیت کردن
stop go policy
U
سیاست تثبیت
reinstate
U
تثبیت کردن
reinstated
U
تثبیت کردن
reinstates
U
تثبیت کردن
fixing agent
U
عامل تثبیت
nitrogen fixation
U
تثبیت نیتروژن
reinstating
U
تثبیت کردن
avouch
U
تثبیت کردن
price freezing
U
تثبیت قیمت
price freeze
U
تثبیت قیمت ها
price ceilings
U
تثبیت قیمت
patent
U
حق تثبیت اختراع
heat setting
U
تثبیت گرمائی
patented
U
حق تثبیت اختراع
patenting
U
حق تثبیت اختراع
patents
U
حق تثبیت اختراع
maintenance level
U
سطح تثبیت
price stability
U
تثبیت قیمت
confirmation
U
تثبیت استقرار
wage stabilization
U
تثبیت مزد
stabilization
U
پابرجاسازی تثبیت
fixation of affect
U
تثبیت عاطفی
fixation point
U
نقطه تثبیت
fixation process
U
فرایند تثبیت
functional fixedness
U
تثبیت کارکردی
price stabilization
U
تثبیت قیمت
visual fixation
U
تثبیت دیداری
positioning
U
تثبیت موقعیت
voltage stabilization
U
تثبیت ولتاژ
mechanical stabilization
U
تثبیت مکانیکی
stabilising
U
تثبیت کردن
father fixation
U
تثبیت پدری
stabilized
U
تثبیت کردن
stabilize
U
تثبیت کردن
stabilises
U
تثبیت کردن
fixedness
U
تثبیت شدگی
stabilised
U
تثبیت کردن
reinstatement
U
تثبیت در مقام
stabilizes
U
تثبیت کردن
economic stabilization
U
تثبیت اقتصادی
standing
U
ثابت دستورالعمل ثابت
well fixed
U
خوب تثبیت شده
verges
U
شانه تثبیت نشده
fixes
U
تثبیت محل ناو
voltage stabilization
U
تثبیت فشار الکتریکی
built in stabilizers
U
تثبیت کنندههای خودکار
course stabilizer
U
دستگاه تثبیت مسیر
verge
U
شانه تثبیت نشده
stabilization policy
U
سیاست تثبیت اقتصادی
stabilized layer
U
قشر تثبیت شده
stabilized layer
U
لایه تثبیت شده
fix
U
تثبیت محل ناو
hard shoulder
U
شانه تثبیت شده
exchanged stabilization fund
U
صندوق تثبیت ارز
route
U
به خاک نشاندن تثبیت کردن
zener diode stabilization
U
تثبیت کنندگی دیود زنر
routes
U
به خاک نشاندن تثبیت کردن
commodity agreement
U
تثبیت مشترک قیمت فروش
steadying
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
stabilising
U
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilized
U
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilises
U
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
pegging
U
تثبیت قیمت اوراق بهادار وارز
stabilised
U
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilize
U
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilizes
U
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
high frequency stabilized arc
U
قوس نوری تثبیت شده ی فرکانس بالا
price support
U
تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
functional finance
U
سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
stop bath
U
ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
setting time
U
[مدت زمان لازم جهت تثبیت و پایدار شدن رنگ در رنگرزی]
fair trade laws
U
قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
positioning band
U
حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
declaratory judgment
U
حکمی است که در ان حقوق عدهای تثبیت واعلام میشود لیکن هیچ دستور اجراییی را که از نظراختتام دعوی موثر در مقام باشد متضمن نیست
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
confirm
U
تصدیق کردن تثبیت کردن
confirms
U
تصدیق کردن تثبیت کردن
static
U
ثابت
permanent
U
ثابت
steadied
U
ثابت
hard and fast
U
ثابت
firmest
U
ثابت
stationary
U
ثابت
firms
U
ثابت
equable
U
ثابت
firm
U
ثابت
unshaken
U
ثابت
indelible
U
ثابت
fiducial
U
ثابت
firmer
U
ثابت
specific
U
ثابت
standstill
U
ثابت
solid
U
ثابت
solids
U
ثابت
fixed bridge
U
پل ثابت
thetical
U
ثابت
thetic
U
ثابت
sustains
U
ثابت
sustained
U
ثابت
sustain
U
ثابت
invariable
U
ثابت
established
U
ثابت
disputeless
U
ثابت
specifics
U
ثابت
resolute
U
ثابت
rugged
U
ثابت
immovable
U
ثابت
undeviating
<adj.>
U
ثابت
unswerving
<adj.>
U
ثابت
fixing
U
ثابت
loyal
U
ثابت
fixed
U
ثابت
steadier
U
ثابت تر
steadying
U
ثابت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com