English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
factory team U تیم کارخانه اتومبیل سازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
production U ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
productions U ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
Other Matches
blueprint U تجدید ساختمان اتومبیل طبق مشخصات کارخانه
blueprints U تجدید ساختمان اتومبیل طبق مشخصات کارخانه
concrete plant U کارخانه بتن سازی
shipyard U کارخانه کشتی سازی
shipyards U کارخانه کشتی سازی
nailery U کارخانه میخ سازی
dockyards U کارخانه کشتی سازی
pottery factory U کارخانه چینی سازی
powder mill U کارخانه باروت سازی
ship yard U کارخانه کشتی سازی
coking plant U کارخانه ذغال سازی
engineering works U کارخانه ماشین سازی
salt works U کارخانه نمک سازی
dye works U کارخانه رنگ سازی
ropewalk U کارخانه طناب سازی
dockyard U کارخانه کشتی سازی
concreting plant U کارخانه بتن سازی
wirework U کارخانه سیم سازی
dairy farm U مزرعه یا کارخانه لبنیات سازی
shipyard U کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
shipyards U کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
incorporating mill U کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
winery U کارخانه شراب سازی موسسه شراب کشی
iron master U رئیس کارخانه اهن سازی یا اهن ریزی
slingshots U مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshot U مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
stock car U اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-car U اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-cars U اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
hot rod U اتومبیل شکاری وسریع السیر اتومبیل مسابقهای
automobile U اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
windscreens U پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
windscreen U پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
automobiles U اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
rectification U یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
calculating U دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials U وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
jagger U الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant U کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
pre-treatment U عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address U سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
frustration U خنثی سازی محروم سازی
frustrations U خنثی سازی محروم سازی
imagery U مجسمه سازی شبیه سازی
irritancy U پوچ سازی باطل سازی
subjugation U مقهور سازی مطیع سازی
ouster U بی بهره سازی محروم سازی
formularization U کوتاه سازی ضابطه سازی
factory-spun U نخ کارخانه ای
manufactory U کارخانه
plant U کارخانه
shops U کارخانه
workplace U کارخانه
work U کارخانه
worked U کارخانه
shop U کارخانه
workhouses U کارخانه
workhouse U کارخانه
works U کارخانه
shopped U کارخانه
factory U کارخانه
house work U کارخانه
factories U کارخانه
workplaces U کارخانه
plants U کارخانه
coopery U کارخانه
erasable U 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
spinning factory U کارخانه نخ ریسی
cotton mill U کارخانه نخ ریسی
cotton factory U کارخانه نخ ریسی
installation U کارخانه نصب
installations U کارخانه نصب
gasworks U کارخانه گاز
works inspector U بازرس کارخانه
works superintendent U مدیر کارخانه
sheds U کارخانه سرپوشیده
shedding U کارخانه سرپوشیده
shed U کارخانه سرپوشیده
car factory U کارخانه خودروسازی
sirenic U سوت کارخانه
bookbindery U کارخانه صحافی
power house U کارخانه برق
He is running ( runs ) the factory . U او کارخانه را می گرداند
chimney stalk U دودکش کارخانه
cement plant U کارخانه سیمان
brewery U کارخانه ابجوسازی
cast steel plant U کارخانه فولادریزی
breweries U کارخانه ابجوسازی
plant mixing U امیختن در کارخانه
plant mixing U اختلاط در کارخانه
power stations U کارخانه برق
copper smelting plant U کارخانه ذوب مس
ex factory U تحویل در کارخانه
packinghouse U کارخانه کنسروسازی
packingplant U کارخانه کنسروسازی
power station U کارخانه برق
studio U کارگاه کارخانه
studios U کارگاه کارخانه
smelting plant U کارخانه ذوب
smeltery U کارخانه گدازگری
industrialist U کارخانه دار
industrialists U کارخانه دار
pilot plant U کارخانه نمونه
plant construction U ساختمان کارخانه
manufacturing U کارخانه دار
gas works U کارخانه گاز
manufactoring plant U کارخانه تولیدی
sirens U سوت کارخانه
manufacturer U صاحب کارخانه
electric plant U کارخانه برق
manufaturer U صاحب کارخانه
mills U کارخانه نورد
mill U کارخانه نورد
lock out U تعطیل کارخانه
siren U سوت کارخانه
fulling mill U کارخانه قصاری
generating plant U کارخانه برق
generating station U کارخانه برق
plant U نبات کارخانه
spinning U کارخانه نخریسی
manufacturers U صاحب کارخانه
out <adv.> U بیرون از کارخانه
cut back U تعطیل کارخانه
ice plant U کارخانه یخ ساز
factory chimney U دودکش کارخانه
plants U نبات کارخانه
ex mill U تحویل در کارخانه
saves U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
shops U کارخانه خرید کردن
gas works tar U قطران کارخانه گاز
firms U کارخانه موسسه بازرگانی
gas works U کارخانه تولید گاز
saw mill U کارخانه اره کشی
plant U ماشین الات کارخانه
plant U محل کارخانه یا کارگاه
mill U کارخانه اسیاب کردن
mills U کارخانه اسیاب کردن
shopped U کارخانه خرید کردن
plants U ماشین الات کارخانه
plants U محل کارخانه یا کارگاه
printworks U کارخانه چیت بافی
energy plant U کارخانه تولید نیرو
firm U کارخانه موسسه بازرگانی
glassworks U کارخانه شیشه گری
firmer U کارخانه موسسه بازرگانی
firmest U کارخانه موسسه بازرگانی
cotton-mills U کارخانه ریسندگی پنبه ای
iron foundry U کارخانه ذوب اهن
shop U کارخانه خرید کردن
foundry U کارخانه ذوب فلز
foundry U کارخانه گداز فلز
ashery U کارخانه نمک قلیاسازی
metallurgical plant U کارخانه ذوب اهن
fields U خارج اداره یا کارخانه
fielded U خارج اداره یا کارخانه
field U خارج اداره یا کارخانه
foundries U کارخانه گداز فلز
foundries U کارخانه ذوب فلز
tinwork U کارخانه قلع کاری
lock out U بسته شدن کارخانه
cotton spinner U صاحب کارخانه نخ ریسی
tin smelting plant U کارخانه ذوب قلع
creamery U کارخانه کره گیری
computer integrated manufactureing U کارخانه کاملا" اتوماتیک
smeltery U کارخانه ذوب فلزات
stonework U کارخانه سنگ بری
contractor plant U کارخانه پیمان کار
lead works U کارخانه سرب گدازی
symmetrical compression U سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
computer aided factory management U مدیریت کارخانه با استفاده ازکامپیوتر
distillery U کارخانه یا محل تقطیر رسومات
sawmill U کارخانه چوب بری والوارسازی
saltern U کارخانه یا معدن استخراج نمک
distilleries U کارخانه یا محل تقطیر رسومات
sheet roller U کارخانه نورد ورق فلزی
sawmills U کارخانه چوب بری والوارسازی
grindery U کارخانه تیزکنی افزارکفش دوزی
install U قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
to put something into operation U دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
installing U قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
to start up something U دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
installs U قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
power plants U کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
power plant U کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
rolling mill U کارخانه تولید ورق اهن وفولاد
laboratorial U ازمایشگاهی مربوط به کارخانه شیمیائی یاداروسازی
Its no joke running a factory . U اداره کردن یک کارخانه شوخی نیست
sorted U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hits U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
cost in use U هزینه تملک و بهره برداری از ساختمان یا کارخانه
rolling mill U ماشین غلتک دار کارخانه شیشه جام
electronic U کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
feed stock U مواد اولیه که جهت تولید به کارخانه وارد میشود
finery U زر و زیور جامه پر زرق و برق کارخانه تصفیه فلزات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com