English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
raker U تیری که پشت دیوار بطور مایل می بندند تادیوار سقوط نکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
counter fert U دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
beam anchor U تیری که دیوار را محکم نگاه میدارد
girt U تیری که بین دو ستون بطورافقی قرارگرفته و روی ان دیوار تیغهای بنا میگردد
awry U بطور مایل
obliquely U بطور مایل
aslant U بطور مایل
backswept U برگشته بطور مایل واریب
quamdiu bene se gesserit U تا زمانیکه تخلفی نکند منظور برقرار کردن حق انتفاع است برای کسی به این شرط که تا از شروط عقدتخلف نکند تصرفش ادامه داشته باشد
partition wall U دیوار میانی دیوار وسط دیوار بین دو فضا
flying shore U تیر چوبی افقی جهت نگاهداری دو دیوار مقابل هم که بطور موقت نصب میشود
end zone U منطقه اخر زمین هاکی از خط ابی تادیوار پشت دروازه
paradrag drop U سقوط ازاد از ارتفاع کم سقوط با چتر کمکی
hawkbell U زنگولهای که بپای قوش یابازمی بندند
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
stoolie U کبوتر یامرغ دام که بچوبی بندند جاسوس
clipeus U [تزئیناتی شبیه سپر گرد و کوچک و براقی که به دست می بندند.]
clypeus U [تزئیناتی شبیه سپر گرد و کوچک و براقی که به دست می بندند.]
murage U مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
Dizlyk U [نوعی قالیچه تزئینی کوچک که برای تزئین به زانوی شتر می بندند.]
common wall U دیوار تقسیم دیوار جلوگیری از اتش سوزی
retaining wall U دیوار نگهبان دیوار محافظ
sagittary U تیری
piling U پایههای تیری
shot in the dark <idiom> U تیری درتاریکی
A shot in the dark U تیری درتاریکی
i beam or i beam U تیری که به شکل ) باشد
i girder U تیری که بشکل ) باشد
heaven f. U خدا نکند
God (Heaven) forbid! U خدا نکند !
god defend U خدا نکند
absit omen U خدا نکند
cantilever beam U تیری که یک طرف ان گیردار باشد
polarities U و قطعه کار نکند
polarity U و قطعه کار نکند
He is not dead by any chance , is he ? U نکند مرده باشد ؟
He wouldnt dare refuse. U سگ کیست که قبول نکند
whipping post U تیری که محکومین بتازیانه رابدان میبندند
spinnaker pole U تیری که بادبان 3 گوشه به ان وصل میشود
adjacent U نزدیک دیوار به دیوار
malfunction U آنچه درست کار نکند
You are not pulling my leg , are you ? U نکند دار ؟ سر بسرم می گذار ؟
malfunction U آنچه کامل کار نکند
malfunctioning U آنچه خوب کار نکند
malfunctions U آنچه درست کار نکند
malfunctioned U آنچه کامل کار نکند
malfunctions U آنچه کامل کار نکند
malfunctioned U آنچه درست کار نکند
kago U تخت روان سبدی که از تیری اویزان کنند
winning post U تیری که پایان مسافت دور را نشان میدهد
bull's-eyes U قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
bull's eye U قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
head pole U تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد
permissible velocity U حداکثر سرعت اب در یک کانال که ایجادفرایش نکند
She wI'll be a loser if she refuses. U اگر قبول نکند از کیسه اش رفته
inerrably U چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
quick fire U تیری که با حداکثرسرعت روی هدفهای متحرک اجرا میشود
poppet head U طناب و قرقره که در بالای تیری نصب شده باشد
starting post U تیری که در مسابقه دوجای اغاز و حرکت را نشان میدهد
giants stride U تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
bolster U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
bolstered U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
bolsters U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
newels U تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
newel U تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
the eye is bigger than the belly <proverb> U نعمت روی زمین پر نکند دیده تنگ
proselte of the gate U کسی که به دین یهود درایدولی ختنه نکند
Until a man has shown humility he cannot attain gr. <proverb> U آدم تا کوچکى نکند به بزرگى نمى رسد .
king pile U تیری که قبل از شروع حفاری به منزله شمع در وسط شیارمیکوبند
pot-shots U تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
wind beam U تیری که در برابر مقاومت فشار باد طرح ریزی میشود
course line shot U تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
pot-shot U تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot shot U تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
He has vowed not to gamble again. پشت دستش را داغ کرده که دیگه قمار نکند.
one level address U تابعی که در حین اجرا تابع دیگر را صدا نکند
grasshopper beam U تیری که یک سران درماشین لولایی پیوسته است وازاین جهت مانندملخ
trump card <idiom> U استفاده از وسیله قدیمی اگر هیچ چیز دیگرکار نکند
back level U نمونه اولیه محصول که ممکن است توابعی را پشتیبانی نکند
defaulting U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaulted U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
default U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaults U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
for next loop U حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند
maypole U تیری که باگلهای گوناگون اراسته ودر روز یکم ماه مه درمیدان شهربدوران میرقصند
hold U گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
holds U گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
irretrievably U بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
nauseously U بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably U بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
defaulted U عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
default U عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaults U عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaulting U عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
turnstiles U تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
turnstile U تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
lusciously U بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable U بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
horridly U بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
crashes U سقوط
downfall U سقوط
nosedive U سقوط
nosedived U سقوط
dropping U سقوط
drops U سقوط
dropped U سقوط
drop U سقوط
downcome U سقوط
low dwon U سقوط
come down U سقوط
crash U سقوط
crashed U سقوط
nosediving U سقوط
crack up U سقوط
nosedives U سقوط
falling U سقوط
collapsing U سقوط
collapsed U سقوط
collapses U سقوط
chute U سقوط
collapse U سقوط
crashingly U سقوط
crashing U سقوط
tailspin U سقوط
elapses U سقوط
crack-up U سقوط
elapse U سقوط
elapsing U سقوط
fall U سقوط
prolapse U سقوط
chutes U سقوط
prolapsus U سقوط
indeterminately U بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
immortally U بطور فنا ناپذیر بطور باقی
poorly U بطور ناچیز بطور غیر کافی
grossly U بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
viruses U هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
virus U هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
discharge of an obligation U سقوط تعهد
stumbling blocks U سبب سقوط
drops U افت سقوط
drops U چکه سقوط
free fall U سقوط ازاد
falling U سقوط کننده
arrested U جلوگیری از سقوط
dropping U افت سقوط
fall velocity U سرعت سقوط
gastroptosis U سقوط معده
lapse inconduct U سقوط در رفتاروکردار
break down U سقوط ناگهانی
loss U گریز سقوط
arrest U جلوگیری از سقوط
stumbling block U سبب سقوط
arrests U جلوگیری از سقوط
dropping U چکه سقوط
dropped U افت سقوط
crashing U سقوط کردن
tailspin U سقوط کردن
termination of obligations U سقوط تعهدات
nosediving U سقوط کردن
nosedives U سقوط کردن
nosedived U سقوط کردن
nosedive U سقوط کردن
chute U سقوط انحطاط
chute U ریزش با سقوط
chutes U سقوط انحطاط
chutes U ریزش با سقوط
fall U افت سقوط
crashed U سقوط کردن
wipe out U سقوط کردن
fall U سقوط کردن
velocity of fall U سرعت سقوط
crash U سقوط کردن
lapse vi U سقوط کردن
aborts U سقوط کردن
dropped U چکه سقوط
prolapse of the uterus U سقوط رحم
drop U افت سقوط
drop U چکه سقوط
crashingly U سقوط کردن
abort U سقوط کردن
aborted U سقوط کردن
aborting U سقوط کردن
crashes U سقوط کردن
collapse pressure U حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
pash U سقوط برف سنگین
crash-landed U سقوط کردن هواپیما
free type parachute U چتر سقوط ازاد
crashing U سقوط کردن هواپیما
crash land U سقوط کردن هواپیما
crash-land U سقوط کردن هواپیما
crash-landing U سقوط کردن هواپیما
proctoptosis U سقوط روده راست
crashingly U سقوط کردن هواپیما
crashes U سقوط کردن هواپیما
crash U سقوط کردن هواپیما
crashed U سقوط کردن هواپیما
drop hammer U چکش سقوط ازاد
crash-lands U سقوط کردن هواپیما
plumper U دروغ صرف سقوط
apprenticeships U دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com